devastation

/ˌdevəˈsteɪʃn̩//ˌdevəˈsteɪʃn̩/

معنی: خرابی، انهدام
معانی دیگر: با خاک یکسان سازی، ویران سازی، ویرانگری، تباهی

جمله های نمونه

1. There was devastation on every side.
[ترجمه گوگل]از هر طرف ویرانی بود
[ترجمه ترگمان]در هر طرف ویرانی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The hurricane passed, leaving a trail of devastation in its wake.
[ترجمه گوگل]طوفان گذشت و ردپایی از ویرانی به جای گذاشت
[ترجمه ترگمان]طوفان رد شد و ردی از خرابی در آن باقی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He surveyed the scene of utter devastation beneath him.
[ترجمه گوگل]او صحنه ویرانی کامل زیر خود را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]با دقت به صحنه ای که زیر پای او بود، نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tornado left a trail of devastation in its wake.
[ترجمه گوگل]گردباد در پی خود ردپایی از ویرانی بر جای گذاشت
[ترجمه ترگمان]گردباد ردی از ویرانی را در پی آن باقی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She returned home to find a scene of devastation.
[ترجمه گوگل]او به خانه بازگشت تا صحنه ای از ویرانی را بیابد
[ترجمه ترگمان]او به خانه بازگشت تا یک صحنه ویرانی پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cost of the devastation could run to £million.
[ترجمه گوگل]هزینه این ویرانی می تواند به میلیون پوند برسد
[ترجمه ترگمان]هزینه تخریب می تواند به میلیون پوند برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He left in 198 horrified by the devastation that warfare and famine had visited on his homeland.
[ترجمه گوگل]او در سال 198 وحشت‌زده از ویرانی‌هایی که جنگ و قحطی بر سرزمینش وارد کرده بود، رفت
[ترجمه ترگمان]او در ۱۹۸ مورد از ویرانی ناشی از جنگ و قحطی در سرزمین خود به وحشت افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A conventional war would still cause unacceptable devastation.
[ترجمه گوگل]یک جنگ متعارف همچنان باعث ویرانی غیرقابل قبول خواهد شد
[ترجمه ترگمان]یک جنگ معمولی همچنان باعث نابودی غیرقابل قبول خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The President visited the area to see the devastation at first hand.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از این منطقه بازدید کرد تا از نزدیک شاهد ویرانی ها باشد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور برای دیدن ویرانی در ابتدا از منطقه بازدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hurricane caused widespread devastation.
[ترجمه گوگل]طوفان ویرانی های گسترده ای به بار آورد
[ترجمه ترگمان]طوفان باعث ویرانی گسترده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's a scene of complete devastation.
[ترجمه گوگل]صحنه ویرانی کامل است
[ترجمه ترگمان]صحنه ویرانی کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The typhoon left a trail of devastation.
[ترجمه گوگل]طوفان ردپایی از ویرانی بر جای گذاشت
[ترجمه ترگمان]The ردی از ویرانی برجای گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The storm left behind it a trail of devastation.
[ترجمه گوگل]طوفان ردپایی از ویرانی را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان]طوفان در پشت آن ردی از ویرانی برجای گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A huge bomb blast brought chaos and devastation to the centre of Belfast yesterday.
[ترجمه گوگل]انفجار مهیب بمب دیروز باعث هرج و مرج و ویرانی در مرکز بلفاست شد
[ترجمه ترگمان]انفجار یک بمب بزرگ باعث ایجاد آشوب و ویرانی در مرکز بلفاست در روز گذشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We surveyed the devastation wrought by the fire.
[ترجمه گوگل]ویرانی ناشی از آتش سوزی را بررسی کردیم
[ترجمه ترگمان]ما the را که از آتش ساخته شده بود با دقت بررسی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرابی (اسم)
decay, ruin, failure, damage, desolation, wreck, destruction, devastation, havoc, demolition, ruination, dilapidation, disrepair, eversion, wrack

انهدام (اسم)
extinction, destruction, devastation, demolition, subversion, stramash

انگلیسی به انگلیسی

• destruction, ruin
devastation is severe and widespread damage or destruction.

پیشنهاد کاربران

تباهی
خرابی/ انهدام / آسیب دیدن/ شوک / زخم / زخمی شدن/ شکنجه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : devastate
اسم ( noun ) : devastation
صفت ( adjective ) : devastating / devastated
قید ( adverb ) : devastatingly
سرخوردگی
If disease is allowed to spread, it will cause widespread devastation
اگه اجازه داده بشه ویروس سرایت کنه، ویرانی عظیمی/گسترده ای به بار میاره
ویرانی
ضرر

بپرس