کاربر آبادیس - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expose: افشا کردن نشان دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

figure out: فهمیدن متوجه شدن سر در آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realize: پی بردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

inherit: ارث بردن "به ارث بردن"

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

financial: صفت: مالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

savings: پس انداز savings account حساب پس ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

savings: پس انداز savings account حساب پس ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

investment: سرمایه گذاری بلندمدت ( حساب بانکی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

identify: تشخیص دادن - - - - - - - - - - - - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unified: یکپارچه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

utilizing: بکارگیری بکاربردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

relative: نسبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

align: تراز شدن همتراز شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extraordinary: فوق العاده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

حد نصاب: حداقل اعضای لازم برای رسمیت جلسه

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in order to: به منظور، برای

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

order: in order to = به منظور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assign: نسبت دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

assign: نسبت دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

release: رها کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

duplicate: دو نسخه ای کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

duplicate: دو نسخه ای کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reference: ارجاع، رجوع، مراجعه، مرجع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

then: بعد، بعدش، بعد آن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

huge: بسیار بزرگ. ( مفهومی بزرگ تر از کلم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embedded: تعبیه شده، جاسازی شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

iteration: باز نویسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iteration: باز نویسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cursor: کرسر، مکان نما، نشانگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cursor: کرسر، مکان نما، نشانگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

either way: به هر حال، در هر دو حالت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

custom: رسم، سنت، سفارشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

through: از وسط = از میان، درون = از = از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

primitive: اولیه، ابتدایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

provide: فراهم کردن، اراِئه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

assignment: تخصیص = نسبت دهی = انتصاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

implementation: " اجرا " توجه داشته باشید که این کل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

implementation: اجرا، پیاده سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

LOL: LOL: Laughing out loud Occasionall ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

environment: محیط زیست، محیط software environme ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

available: در دسترس، موجود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

using: استفاده از، با استفاده از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ie: شکل لاتین id est برای that is معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

illegal: غیرفانونی کامپیوتر: غیر مجاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

anymore: دیگر ( دیگه )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there is: وجود دارد، هست، دارد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

there is: وجود دارد، هست، دارد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handle: کنترل کردن ( شدن ) I need a car th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

handle: کنترل کردن، مدیریت کردن ( اداره کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

checking: بررسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

checking: بررسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mechanism: مکانیزم، ساز و کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

require: نیاز داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

defining: تعریف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

top: top differences = تفاوت های اصلی ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

demand: on demand = بر اساس نیاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

achieve: انجام دادن، انجام شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overload: زیاد پُر کردن، بیش از حد پُر کردن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it means: این به آن معناست که . . . به این م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

restrict: محدود کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

both: هر دو، هر دوی هم . . . . و هم . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that is why: به همین ( این ) خاطر مثال: My mothe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relies: همیشه بعدش on می آید. rely را سرچ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relies: وابسته بودن، متکی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rely: وابسته بودن، متکی بودن همیشه بعدش o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comment: اسم: نظر، توضیح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

requirement: نیاز، نیازمندی، الزام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loop: حلقه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

along the way: در طول این مدت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

power: در ریاضی: توان مخفف: pow

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oink: صدای خوک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oink: صدای خوک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

util: مخفف utility

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

util: مخفف utility

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move on: برویم به سراغِ، بریم سراغِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

topping: چاشنی ( مربوط به خوراکی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

structure: ساختمان ( به معنای ساختار ) Data S ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ordered: صفت: مرتب، منظم فعل: دستور دادن، سف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ordered: صفت: مرتب، منظم فعل: دستور دادن، سف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in general: به طور کلی، در حالت کلی، در کل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in general: به طور کلی، در حالت کلی، در کل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

check: فعل: بررسی کردن، چک کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

equality: برابری، تساوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

equality: برابری، تساوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

is that: این است که ( اینه که )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

other: دیگری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ONE: یکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

operator: عملگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

comparison: مقایسه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if: اگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if: اگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

objects: اشیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

point: اشاره کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

same: یکسان، برابر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whereas: در حالیکه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

evaluate: ارزیابی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

value: مقدار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in simple words: به عبارت ساده ( تر )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

location: محل، مکان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

then: آنگاه ( اونوقت )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by default: به طور پیشفرص، به صورت پیشفرض

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that: که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detail: جزییات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

override: لغو کردن، باطل کردن، بازتعریف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

social: اجتماعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explanation: توضیح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

namely: به نامِ . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apply: بکار بردن، مورد استفاده قرار دادن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

illustrate: واضح کردن، شفاف کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there should be: باید، باید باشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there should be: باید، باید باشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

otherwise: ازطرف دیگر، وگرنه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incompatible: ناسازگار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incompatible: ناسازگار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

whether: اینکه آیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

AS: همانطور که، بطوریکه، درحالیکه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s why: that’s why

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

then: آن موقع، در آن موقع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contribute: ( برای روزنامه و مجله و غیره ) نوشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discussed: مطرح شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recommended: توصیه شده، پیشنهادی، پیشنهاد شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

organize: سازماندهی، ساماندهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chapter: فصل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sequence: توالی، دنباله، زنجیره in sequence ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get started: شروع کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prevent: جلوگیری کردن ( از )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brief: مختصر و خلاصه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

description: اسم: شرح - توضیح مثال: Brief descri ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

associate: همراه بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fixed: ثابت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fixed size: اندازه ثابت یعنی اندازه اش غیرقابل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consist: شامل بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

consist: شامل بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

key: صفت: مهم، کلیدی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unlimited: نامحدود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unlimited: نامحدود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nothing: هیچ چیز، هیچی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

within: در داخل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

allocate: اختصاص دادن، تخصیص دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

statement: کامپیوتر: دستور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

import: وارد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

import: وارد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

side effect: اثر جانبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consider: در نظر گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contract: قرارداد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

satisfy: ( شرایط یا الزامات چیزی را ) برآورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in order: in order to به منظور، برای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

working: کار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

just: فقط، تنها تازه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

according to: به گفته ی . . . بنا به گفته ی . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw back: اشکال و عیب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

practical: عملی Practical Example مثال عملی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as the following: به شرح زیر به صورت زیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

verify: تایید کردن، تایید شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

verify: تایید کردن، تایید شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bucket: سطل کامپیوتر: باکت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

totally: کاملا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

correspond: >> مطابقت داشتن مشابه بودن، براب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

importance: اهمیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

importance: اهمیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mandatory: اجباری، الزامی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

each time: هربار، هر وقت، هر موقع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leak: نشت ، نشتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alone: قید: به تنهایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shallow: سطحی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the basis: بر اساس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

basis: on the basis of برپایه ی، براساس، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is known as: مشهور است به معروف است به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duplicate: تکراری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

any: هیچگونه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

traverse: پیمایش شدن، پیمایش کردن، پیمودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convert: تبدیل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

predictable: قابل پیش بینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at most: حداکثر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

iterator: پیمایشگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iterator: پیمایشگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

retrieve: دریافت کردن، پس گرفتن، بازیابی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one by one: یک به یک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enumeration: شمارش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

limitation: محدودیت، کاستی، نقطه ی ضعف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

universal: جهانی، همگانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perform: انجام دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

additional: اضافی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

improved: بهبود یافته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ability: توانایی، قابلیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whenever: برای تاکید از when قوی تر است هنگام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enumerate: شمردن، یکایک شمردن، یک یک نام بردن

١ سال پیش

مدال‌های کاربر آبادیس