بهادر اسلامی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tempered glass: شیشه سکوریت Tempered glass is abo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tempered glass: شیشه سکوریت Tempered glass is abo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

register: the style of language, grammar, and ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take someone away: ( take someone or something away ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take somebody away: ( take somebody or something away ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after: یه معنی دیگش که رسمی هست اینه : t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on purpose: intentionally از روی عمد مثال : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creep: چشم چرون He was such a creep - he ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wonder how to: می خوام بدونم چطور یا چطور میشه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put an end to someting: . Put an end to something is an idi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creep someone out: creep someone or somebody out it me ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creep somebody out: creep someone or somebody out it me ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calm down: خونسردی خود رو حفظ کردن @لَنگویچ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a wee bit: informal by a very small amount o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw caution into the wind: خطر رو به جون خریدن - ناپرهیزی کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw caution to the wind: خطر رو به جون خریدن - ناپرهیزی کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all eyes: All eyes is an idiom and it means t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

without a second thought: بی هیچ پشیمونی Without reservation ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have second thought: To change your opinion about someth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take it from me: Accept that what I say is true, bec ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saltwater fish: ماهی هایی که در آب شور یا اقیانوس ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

marine fish: ماهی هایی که در آب شور یا اقیانوس ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

describe: To recognize a plant or animal as b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

role: The position or purpose that someon ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open call: An audition, especially for actors ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be as white as a sheet: To have a very pale face, often due ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know your way around something: To be so familiar with something یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know your way around something: To be so familiar with something یک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't get it: "I don't get it" is a way of saying ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i don't get it: "I don't get it" is a way of saying ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sleep on: To wait before making a decision Ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleep on: To wait before making a decision Ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minor: کسی که زیر سن قانونیه . . He was ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long term work: long - term work میشه : A long - t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

short term work: A short - term position is a tempor ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

short term: Continuing for only a short time کو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

full time work: فول تایم جاب یا ورک که میشه کار یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

full time job: فول تایم جاب یا ورک که میشه کار یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

full time position: فول تایم پوزیشن یا جاب یا ورک که می ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medical terminology: Medical terminology is the language ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical term: Medical term is the language used t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick your moment: To thoughtfully and prudently decid ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick one's moment: To thoughtfully and prudently decid ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an apple a day can keep the doctor away: : It is an well known proverb and i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

early day: :It's a day in which a person must ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got it in one: Cambridge Something that you say wh ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cook up: : when we cook something up we actu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cook up: : when we cook something up we actu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pardon: A request to a speaker to repeat so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dump: Dump someone means to stop dating s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wouldn't it be nice if: ? Wouldn't it be nice if we had a p ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it would be nice: عالی میشد . . . @لَنگویچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it would be nice: عالی میشد . . . @لَنگویچ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give an example: مثال زدن give me an example : وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all set: All set or we are all set it means ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

businesswoman: A woman who understands a lot about ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blue movie: A film that shows people having sex ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blue movie: A film that shows people having sex ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i couldn’t agree more: : This phrase used in spoken langua ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i couldn’t agree more: : This phrase used in spoken langua ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deep down: . If you know or feel something dee ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put into words: To express a thought or idea throug ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put into words: To express a thought or idea throug ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let up: This phrasal verb means stop comple ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you owe me one: یکی طلبِ من ! از این عبارت هم میت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all of a sudden: یهو یا یهویی . All of a sudden , ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with it: . I'm just gonna deal with it فقط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for a sec: برای چند لحظه ! . Could you guys ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for a second: برای چند لحظه ! . Could you guys ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for a second: برای چند لحظه ! . Could you guys ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall for soemthing: وقتی که گول چیزی رو میخوریم از این ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall for it: گول خوردن ! !I'm not falling for t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall for it: گول خوردن ! !I'm not falling for t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall for sth: گول چیزی رو خوردن ! !I'm not fall ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall for sth: گول چیزی رو خوردن ! !I'm not fall ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ran into: اتفاقی به کسی برخوردن . I kind of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run into: اتفاقی به کسی برخوردن run / ran / ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ran into someone: اتفاقی به کسی برخوردن run / ran / ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run into someone: اتفاقی به کسی برخوردن run / ran / ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run into someone: اتفاقی به کسی برخوردن run / ran / ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit on someone: Make sexual advances towards someon ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soon to tell: گفتنش زوده ! . We use this phrase ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the point is: مسئله اینه ، موضوع اصلی اینه ، نکتش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what is going on: موضوع چیه ؟ @لَنگویچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what is going on: موضوع چیه ؟ @لَنگویچ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cases and bags: بار و بندیل ! @لَنگویچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a message: To write down, to make note of or t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my type: To be someone with the particular q ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my type: To be someone with the particular q ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be someone’s type: To be someone with the particular q ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

type: یه جا هست تایپ ، معنی به تیپ کسی خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call someone back: مجدد به کسی زنگ زدن : کسی که تازه د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rock bottom: The lowest possible level مثال : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're good: It is a common phrase in every day ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

we're good: It is a common phrase in every day ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweet scented: having a sweet, pleasant smell Sw ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

save it for a rainy day: یک ضرب المثل انگلیسی هست به معنیه : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't put all your egg in one basket: It is a proverb and the meaning in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hilarious: ✅ very funny The things he does ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deter: To prevent someone from doing somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand your ground: Stand or Hold one's ground is an id ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold your ground: Stand or Hold one's ground is an id ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold one's ground: Stand or Hold one's ground is an id ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand one's ground: Stand or Hold one's ground is an id ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a firm hand: A firm hand it is an idiom and if s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind: To be careful of, or give attention ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run deep: If a feeling or problem runs deep o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go deep: If a feeling or problem runs deep o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am on the phone: با تلفن حرف زدن To have a conversa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on the phone: Engaged in a conversation through t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the phone: To have a conversation over the pho ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one never knows: You never know or never know or One ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tough cookie: A strong and very determined person ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ravishing: Extremely beautiful ✅ مسحور کننده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stupendous: Very large or impressive ✅ پر اُبهت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meme: A piece of video, a joke, a photo o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shit your pants: To suddenly feel very frightened ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

got to: . Nice of you but I got to go or I ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

you bet your life: You can be absolutely certain that ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can bet your sweet life: You can be absolutely certain that ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you bet your sweet life: You can be absolutely certain that ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can bet your life: You can be absolutely certain that ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can bet your bottom dollar: You can be absolutely certain that ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gotta: . Nice of you but I got to go or I ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

costume jewelry: بدلیجات @لَنگویچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross my mind: Cross your mind or Cross my mind o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cross someone mind: Cross your mind or Cross my mind o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cross one: Cross your mind or Cross my mind o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross your mind: Cross your mind or Cross my mind o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything is gonna be fine: Everything's gonna be fine or alrig ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything is gonna be alright: Everything's gonna be fine or alrig ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything gonna be alright: Everything's gonna be fine or alrig ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything gonna be fine: Everything's gonna be fine or alrig ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

almost there: تقریباً تمومه ! ، چیزی نمونده ! ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are mine: تو مال منی ! یو آر ماین ! @لَنگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foreign government: Foreign government means the govern ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do not make me: مجبورم نکن یا خلاصه ترش Don't mak ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

working on it: when you working on something you a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

working on sth: when you working on something you a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

working on something: when you working on something you a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am working on it: when you working on something you a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work on something: when you working on something you a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

direct order: دستور مستقیم برای وقتی به کار می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

left me no choice: چاره ای به جا نگذاشتن ، چاره ای برا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will do my way: من راه خودم رو میرم ، من به روشی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no hard feelings: دلخور نشیا ! . I'm just doing my ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mind your business: سرت تو کار خودت باشه ! یا Mind ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind your business: سرت تو کار خودت باشه ! یا Mind ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cost a pretty penny: To cost a lot of money گرون دراومدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

familiarize: Cambridge To learn about something ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut corners: To do something in the easiest, che ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work commitment: مشغله کاری @لَنگویچ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the off: The phrase from the off means from ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got someone's hands full: merriam - webster be very busy . S ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got hands full: merriam - webster be very busy . S ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got my hands full: حسابی سرم شلوغه، یا کلی کار ریخته ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jiggle: My money don't jiggle jiggle, it fo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what we think we become: What we think, we become. – Buddha ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

government issued: دولتی برای مثال: A government ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn around: turn around phrasal verb to change ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

women life freedom: زن ، زندگی ، آزادی @لَنگویچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

women life freedom: زن ، زندگی ، آزادی @لَنگویچ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the name of the rainbow god: 🌈 In The Name Of The Rainbow God � ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the name of the rainbow god: 🌈 In The Name Of The Rainbow God � ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calm down: فقط لازمه که یخورده آروم باشه یا خو ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after: اغلب بعد ناهار یه چرتی میزنه . @لَن ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های بهادر اسلامی