پیشنهادهای آزاده (١٥,٠٥٠)
بدون اجازه پدرش حتی آب نمی خوره
آرزومند/مشتاق
خشم کسی را برانگیختن
خشم کسی را برانگیختن
خشم کسی را برانگیختن
خشم کسی را برانگیختن
�مطلبی یا چیزی را به کله ی کسی فرو بردن
�مطلبی یا چیزی را به کله ی کسی فرو بردن
�مطلبی یا چیزی را به کله ی کسی فرو بردن
�مطلبی یا چیزی را به کله ی کسی فرو بردن
�مطلبی یا چیزی را به کله ی کسی فرو بردن
�مطلبی یا چیزی را به کله ی کسی فرو بردن
�مطلبی یا چیزی را به کله ی کسی فرو بردن
افتضاح بار آوردن خرابکاری کردن
کسی را برآشفتن
کسی را برآشفتن
تمام فکر و ذکر کسی چیزی بودن / تمام توجه کسی معطوف چیزی شدن
�بجنبون
تمام فکر و ذکر کسی چیزی بودن / تمام توجه کسی معطوف چیزی شدن
تمام فکر و ذکر کسی چیزی بودن / تمام توجه کسی معطوف چیزی شدن
تمام فکر و ذکر کسی چیزی بودن / تمام توجه کسی معطوف چیزی شدن
تمام فکر و ذکر کسی چیزی بودن / تمام توجه کسی معطوف چیزی شدن
تمام فکر و ذکر کسی چیزی بودن / تمام توجه کسی معطوف چیزی شدن
تمام فکر و ذکر کسی چیزی بودن / تمام توجه کسی معطوف چیزی شدن
ریسک کردن
ریسک کردن
تمام فکر و ذکر کسی چیزی بودن / تمام توجه کسی معطوف چیزی شدن
خود را کشتن
خود را کشتن
خود را کشتن
خود را کشتن
تمام نیروی خود را صرف کاری کردن
خود را کشتن
محاوره:پشت کسی را خالی کردن / حمایت خود را از کسی دریغ داشتن
محاوره:پشت کسی را خالی کردن / جمایت خود را از کسی دریغ داشتن
محاوره:پشت کسی را خالی کردن / جمایت خود را از کسی دریغ داشتن
محاوره:پشت کسی را خالی کردن / جمایت خود را از کسی دریغ داشتن
حق کسی را خوردن
به حساب کسی گذاشتن
به حساب کسی گذاشتن
اینو به حساب بدشانسی بگذار
عجب مهمانی ایی
�قیمت ها در بورس به شدت پایین آمد
�وعده سرخرمن به کسی دادن
�چیزی رو تمام کردن
�چیزی رو تمام کردن
هر میمونی زشت ترست ، بازیش بیشتر است
بگو دیگه/ بده بیرون
به آنچه به دیگران توصیه میکنی خودت عمل کن
ببخشید پشتم به شماست