آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deceptiveness: فریب

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

erosional breach or erosional or erosional: [زمین شناسی] فضای فرسایشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantilever bucket: [زمین شناسی] پیاله معلق، جام قپانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diabetes diet: low - sugar diet

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

erosional disconformity: [زمین شناسی] ناپیوستگی فرسایشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contradictory formula system: [ریاضیات] دستگاه صوری متناقض

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantilevered type steel dam: [عمران و معماری] سدفلزی طره ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantilever section: [عمران و معماری] مقطع طره ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surplus expenses: expenses that are not fully recogni ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

erosional surface: [خاک شناسی] سطح فرسایشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attirement: attire, dress, clothing, apparel; d ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

devoid of its contents: empty, containing nothing

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantilever rack storage: [صنعت] انبارش در قفسه پایه دار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

susceptible of change: مستعد تغییر، تغییر پذیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surplus sludge: [عمران و معماری] لجن اضافی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

erosion groove: شیارهای فرسایشی یک ساختار رسوبی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

susceptible to pain: حساس نسبت بدرد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantilever footing: [زمین شناسی] پی طره ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

devoid of meaning: lacking significance, lacking under ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surplus variable: [ریاضیات] متغیر اضافی، متغیر مازاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

erosion hazard: [آب و خاک] خطرهای فرسایش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conquest of action: [سینما] چیرگی بر حرکت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surplusage: اضافی، افزونی، اضافات

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantilever lip: [زمین شناسی] لبه کنسولی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surplus water: [عمران و معماری] آب اضافی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

erosion ramp: شیب فرسایشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transformer core: [برق و الکترونیک] هسته ترانسفورماتو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surplus accounts: [حسابداری] حسابهای مازاد سرمایه ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantilever method: [عمران و معماری] روش طره ای - روش ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantilever wall: [عمران و معماری] دیوار طره ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantilever parapet wall: [عمران و معماری] دیوار جان پناه طره ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantilevered deep beam: [عمران و معماری] تیر تیغه کنسولی

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nightdress: لباس خواب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

short man: مرد کوتاه قد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shorthorn: ادم بی تجربه، نژاد گاو شاخ کوتاه شم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shortwave: ( فیزیک ) موج کوتاه، رادیو موج کوتا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aftergame: second game; game similar to backga ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aftergrass: چین دوم ( علف )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aftergrowth: 2nd growth; second crop

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coppery: مانندمس

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

copper sulfate: ( شیمی ) سولفات مس ( cuso45h2o که م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

copper oxide: اکسید مس، لاسرخ

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

copperhead: نوعی مار زهردار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

copperplate: بشقاب مسی، کلیشه مسی، صفحه مسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coppersmith: مسگر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ferrous sulfate: ( شیمی ) سولفات آهن، سولفات فروس

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

copperas: ( شیمی ) سولفات آهن، سولفات فروس

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i say so: من اینطور می گویم

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yet neither: [ریاضیات] حتی، اگر، هیچ یک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pop goes the weasel: یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popgun: تفنگ بادی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

normanize: نورمانی کردن ( از نظر زبان و فرهنگ ...

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if amplofoer: [برق و الکترونیک] تقویت کننده ی � آ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if a pig had wings it could fly: اگر را کاشتند سبز نشد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if a rings: اگرکسی تلفن کرد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if i find an opportunity: اگر دست دهد، اگر فرصتی پیدا کنم، اگ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if i know what to do: اگر میدانستم چه باید کرد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if i had thought of that: هیچ در فکرش نبودم، هیچ در نظرم یا خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if i mistake not: اگر غلط یا اشتباه نکنم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if i see him: اگر او را ببینم یا دیدم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if i knew that: اگر میدانستم که

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if he wishes to be a: اگر می خواهد کسی بشود

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if he should prefer: اگر بهتر بداند

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if he has found it: اگر ان را پیدا کرده باشد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if he be: اگر او باشد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure of issue: [حقوق] بدون اولاد فوت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just imagine: merely portray it to yourself, conc ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure of perform: [حقوق] عدم ایفای تعهد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just identified equation: [آمار] معادله درست شناسایی شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i was ruined: پدرم در اومد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i was embarrassed to death: از خجالت مردم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facsimile signal: [برق و الکترونیک] سیگنال نمابر سیگن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facsimile transmission: [برق و الکترونیک] ارسال نمابر ارسال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facsimile signature: [حقوق] نمونه امضاء

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facsimile transceiver: [کامپیوتر] واحدی برای انتقال و دریا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure logcing: ثبت وقوع خرابی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure free: بدون خرابی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure envelope or failure or failure: [زمین شناسی] پوش گسیختگی در رسم دای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure mode and effect analysis: [صنعت] آنالیز حالات بالقوه خرابی - ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure of consideration: [حقوق] بی ارزش شدن یا از بین رفتن ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure of justice: [حقوق] فقدان ضمانت اجرای قانونی، سو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure costs: [ریاضیات] هزینه های نقص

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure face concrete: [عمران و معماری] بتن با نمای خوب

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure load: [عمران و معماری] بار گسیختگی [زمین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure mechanism: [عمران و معماری] مکانیزم گسیختگی - ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure rate classification of distributions: [آمار] رده بندی توزیعها بر اساس نرخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure of evidence: [حقوق] عدم اثبات ادعا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deadly embrace: [کامپیوتر] بن بست

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourite or vor: مطلوب، برگزیده، ویژه، مخصوص، گرام، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourableness: مساعدبودن، سازگاری، خوبی، مطلوبیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourable wind: بادمساعد، بادمراد، بادشرطه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favored date: date which is preferred above other ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favonian: پرنسیم، ملایم و خوشایند، خنک و خرم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourable mention: ذکر خیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favoring shot: [سینما] نمای مرکز توجه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favorites folder: [کامپیوتر] پوشه موضوعات مورد علاقه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favorable turn: change for the better, advantageous ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favositid: هر مرجان صفحه ای متعلق به تیره فاوو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourer: همراهی کننده، یاری کننده، مساعدت کن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourable event: [ریاضیات] پیشامد برگزیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure of proof: [حقوق] فقد دلیل، عدم اثبات ( دعوی ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

falsification of facts: altering of facts with intention to ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure of title: [حقوق] عدم اثبات مالکیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourable case: [ریاضیات] حالت مساعد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourable cases: [ریاضیات] حالت های مساعد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failure to repay a loan: annulment of a debt, non - repaymen ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourable variance: [حسابداری] انحراف مساعد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failt simulation: [برق و الکترونیک] شبیه سازی خطا اصط ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourable pair: [ریاضیات] جفت مرجح

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourable cases number: [ریاضیات] تعداد حالات مساعد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facsimile machine: دستگاه نمابر دستگاه شخصی یا راداری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facsimile copy: [برق و الکترونیک] نسخه ی نمابر نسخه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good and valid: valid, effective, legally binding

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good and chattel: مال منقول، هر نوع دارایی شخصی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good and: بسیار، کاملا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deadly combination: lethal mixture, dangerous union

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deadly cocktail: dangerous mixture ( usually an alco ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deadly nightshade: see belladonna

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deadly sins: هفت گناه کبیره

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deadly time: dead time, time in which nothing pr ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good hope: دماغه ی امید، دماغه ی امیدنیک ( در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good deeds: افکار نیک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good cheer: پایکوبی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good envy: آرزو، خواهش دل، غبطه، آرزوی خوب برا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good and sufficient bail: ضامن معتبر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s catch up: Catching up with someone means spen ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be right with you: حق با شما باشد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd like to know: من می خوام بدونم

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i own you one: برای گفتن بهت مدیونم / برای نشان دا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

would you mind ringing: اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a rip off: اصطلاح= سرگردنه ست

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so sorry to hear that: از شنیدنش خیلی متاسفم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s not over until the fat lady sings: جوجه را آخر پاییز شمردن است و زمانی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to crave the limelight: جلب توجه کردن و خود را در قلب دیگرا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be star studded: در کانون توجه بودن باشد. در اصل این ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick something off: جرقه شروع چیزی یا کاری را زدن و اول ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a dog and pony show: مشت نمونه خروار است در زبان فارسی ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live up to the hype: برآورده کردن انتظارات است. این اصطل ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay in the pink: be healthy & happy

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be wet behind the ears: دهنش بوی شیر میده : very young and ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wipe that sneer off your face: نیشت رو ببند!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s so kind of you: این نهایت لطف شماست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you’ve got to be kidding me: داری با من شوخی می کنی!

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

little bighorn: رودخانه ی لیتل بیگ هورن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remarkability: noticeability

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remarkable thing: something which is impressive

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remarked dryly: said in a dry voice, said in an une ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remarks for: نکاتی در مورد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remarkableness: noteworthiness, state of being wort ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

two facedly: in the manner of acting hypocritica ...

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lurking place: کمین گاه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lurkingly: دزدکی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lurking variable: متغیر پنهانی

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cater cousin: دوست صمیمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cateran: دزد سر گردنه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

never happened: هرگز اتفاق نیفتاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caterwaul: جیغ کشیدن مانند گربه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caterpillar tracks: a heavy vehicle such as a tank

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cater cornered: مورب

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cater for a banquet: provide food and service

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caterina: female name

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caterpillar tread: treads on wheels for the purpose of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caterpillar tractor: tractor designed to travel over rou ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

what's past is prologue: این تازه اول کار است

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

what's the idea: پرده دوم

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١١ ماه پیش

مدال‌های آزاده