آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index loss: loss incurred as a result of a decr ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whore after: هرزگی کردن

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abortiveness: نارسی، عدم تکامل

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swannery: محل پرورش قو

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whoreishness: quality of being like a prostitute

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abortive medicines: ادویه مسقط جنین

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whoreson: ( قدیمی - زننده ) مادرجنده، حرام زا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swan upping: ( انگلیس ) دندانه گذاری روی منقار ب ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abortment: سقط جنین

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swan's down: پر قو، پارچه ی نرم ( برای لباس بچه ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abort a program: make a program stop

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whorl cocolith: [زمین شناسی] کوکولیت پیچشی - یکی از ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index hole: [کامپیوتر] سوراخ شاخص

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index hydrograph: [زمین شناسی] هیدروگراف شاخص

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index in lieu: index of consumer prices for the cu ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of precision: [آمار] شاخص دقت

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index linked loan: loan whose rate is connected to the ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of wetness: [عمران و معماری] نمایه تری

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abortional: pertaining to or characterized by a ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wetness index: [آب و خاک] شاخص تر آبی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index climb: rise in the stock market

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of industrial production: [آمار] شاخص تولید صنعتی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of merit: [علوم دامی] شاخص بهنژادی ( شاخص هان ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of nilpotence: [ریاضیات] شاخص پوچ توانی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index contour: [زمین شناسی] منحنی میزان همراه با م ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index file: collection of systematically arrang ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of aridity: [آب و خاک] شاخص خشکی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of summation: [ریاضیات] اندیس جمع

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of determination: [عمران و معماری] شاخص تعیین

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index registor: [کامپیوتر] ثبات شاخص - ثباتی که محت ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of dispersion: [آمار] شاخص پراکندگی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index center: [ریاضیات] شاخص مرکز

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of fit: [آمار] شاخص برازش

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index chart: [ریاضیات] نمودار شاخص

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of fraction: [عمران و معماری] ضریب انکسار

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of a quadratic form: [ریاضیات] شاخص صورت درجه ی دوم

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index librorum prohibitorum: فهرست کتب ضاله ( که خواندن آن بر اع ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lift off aborted: بلند شدن لغو شد

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of a radical: [ریاضیات] عدد واقع در فرجه ی رادیکا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index addressing: [کامپیوتر] آدرس دهی غیر مستقیم

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of a subgroup: [ریاضیات] شاخص زیر گروه

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

touched him deeply: made him very emotional

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

touched his heart: moved him emotionally

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tantric: of or pertaining to a hindu or budd ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index register: [کامپیوتر] ثبات شاخص

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of absorption: [شیمی] شاخص جذب

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of blend irregularity: [نساجی] ضریب نایکنواختی مخلوط ( در ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nonreader: one who cannot read or write

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trinity sunday: ( مسیحیت - یکشنبه ی بعد از پنطیکاست ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cocking handle: lever used to insert a bullet into ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cockily: مغرورانه، همراه با قمپز

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of refraction: ( فیزیک - نورشناسی ) ضریب انکسار/ ض ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index numbers: [آمار] اعداد شاخص

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index expurgatorius: فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index of a permutation: [ریاضیات] شاخص جایگشت

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

index number: مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخ ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sippet: لقمه کوچک، تکه نانی که در شیر فرو ب ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

siphon bottle: بطری سیفونی، ظرف فشاری

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clock work camera: [سینما] دوربین کوکی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

video mixer: [برق و الکترونیک] مخلوط کننده تصویر ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

video integration: [برق و الکترونیک] تجمع تصویر روش به ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lizardite or orthoantigorite or orthoantigorite: [زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمی ...

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sick of flattery: بیزار یارسیررازرتملق و چاپلوسی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sick of love: بیمار عشق

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sick of a fever: تب دار

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sick of me yet: am i boring you already? ( internet ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blondin: [زمین شناسی] طناب سیمی که بر روی یک ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blondish: somewhat blond

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

main fold: [نفت] چین اصلی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big picture the: تصویر کلی و دراز مدت ( هر چیز پیچید ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dolly varden: ( زنانه ) پیراهن توری که روی زیر پو ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dollybird: ( انگلیس - عامیانه ) زن جوان و خوشگ ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dollyo: ورزش : دورانی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dollying: [سینما] حرکت دوربین - حرکت دور و نز ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dollying shot: [سینما] نمای تعقیبی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dolly blue: [نساجی] رنگ آبی لاجوردی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dolly back: [سینما] حرکت انتقاعلی دوربین به عقب ...

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant language: سخن زائد

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant code: [کامپیوتر] تستیک مقدار دهی کد شده ب ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant constraint: [عمران و معماری] قید اضافی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant digit: [برق و الکترونیک] رقم افزوده رقمی ک ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant information: [کامپیوتر] پیام بیان شده به روشی که ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant member: component whose addition or deletio ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant force: [زمین شناسی] نیروی زائد

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant geometrically: [ریاضیات] به طور هندسی زائد

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant in parametrization: [ریاضیات] زیاده روی در پارامتری کرد ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mellow soil: [خاک شناسی] خاک نرم

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant number: [ریاضیات] عدد فزونه، عدد زائد

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant reduction: [برق و الکترونیک] کاهش اضافی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mellowness: نرمی رسیدگی پختگی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant system: [ریاضیات] سیستم یدک، سیستم مازاد

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mellowing: having softness and richness in qua ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

greedy of water: حریص مال

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant array of inexpensive disks: system which contains several hard ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant operation: [برق و الکترونیک] عملکرد افزون عمل ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant reaction: [عمران و معماری] تکیه گاه اضافی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant action: [عمران و معماری] عمل زاید - کنش غیر ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant algebraically: [ریاضیات] به طور جبری زائد

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant beam: [زمین شناسی] تیر زائد

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant constrain: [صنعت] محدودیت زائد

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant constraints: [ریاضیات] محدودیت های زائد

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant equation: [ریاضیات] معادله ی فزونه

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

little trial: secondary court hearing in the cour ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boychick: بچه ژیگول

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimentalise: behave sentimentally

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimentalist: one who favors emotion over reason

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimentalization: ایجاد احساسات و عواطف

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimentalism: پیروی از عواطف و احساسات

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt feed parallel feed: [برق و الکترونیک] تغذیه شنت ؛ تغذیه ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt regulator: [برق و الکترونیک] رگوله کننده موازی ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt winding: ( برق ) سیم پیچی موازی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt peaking: [برق و الکترونیک] قله زنی موازی است ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt tee: [برق و الکترونیک] تی موازی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt motor: [برق و الکترونیک] موتور موازی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt feedback amplifier: [برق و الکترونیک] تقویت کننده با پس ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt connection: [برق و الکترونیک] اتصال موازی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt current: [برق و الکترونیک] جریان موازی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt circuit: [برق و الکترونیک] موار موازی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunted monochrome: [برق و الکترونیک] تک رنگ موازی سیست ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt t junvtion: [برق و الکترونیک] پیوند T موازی پیو ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt loading: [برق و الکترونیک] بارگذاری موازی رو ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gravy soup: آبگوشت تنگاب تنگاب: ۱. آبگوشت یا غذ ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt fed vertical antenna: [برق و الکترونیک] آنتن عمودی تغذیه ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt excited: [برق و الکترونیک] تحریک شنت اتصال س ...

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference guard band: [برق و الکترونیک] باند محافظ تداخل ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference filter: [شیمی] صافی تداخل

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interferential: وابسته به دخالت

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference zone: [برق و الکترونیک] ناحیه تداخل

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference patterns: [سینما] تداخل اشکال

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference of wells: [نفت] تداخل چاه ها

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference of waves: [ریاضیات] تداخل موج ها

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference measurement: [برق و الکترونیک] سنجش تداخل

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference limiter: [برق و الکترونیک] محدود کننده تداخل

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference level: [برق و الکترونیک] سطح تداخل

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference contrast: [پلیمر] تمایز در تداخل

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference area: [برق و الکترونیک] ناحیه تداخل

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference threshold: [برق و الکترونیک] آستانه ی تداخل کو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little buddy: فسقلی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pretendedly: بطور ساختگی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pretendant: مدعی خواستگار

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bulgy: بر امده محدب شکم دار

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disgraceful behavior: shameful conduct

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rupe: [زمین شناسی] پشته، صخره یا گسل فرضی ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disgraced him: shamed him

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rup: عبارت کامل: Rational Unified Proces ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disgracer: one who causes shame

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rupee: ( واحد اصلی پول هند و پاکستان و سری ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foison: ( قدیمی ) محصول ( کشاورزی ) خوب، وف ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triple crown: ( بیس بال ) قهرمانی سه گانه ( از نظ ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triple conversion receiver: [برق و الکترونیک] گیرنده ی تبدیل سه ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triple chain helix: [نساجی] فرم به هم تاب خورده سه تایی ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triple constraint: [صنعت] محدودیت های سه گانه پروژه شا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triple cloth: [نساجی] پارچه سه لا

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washover steing: [نفت] رشته لوله ی دور شویی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the agreement: did not do was was agreed to

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stein: فنجان، لیوان دسته دار ابجو خوری

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the curfew: did not return by the set time

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steinbeck: جان اشتاین بک ( نویسنده ی امریکایی ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the law: did not obey a legal ruling

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

froodite: [زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمی ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steinbok: ( جانورشناسی ) آهوی استاین باک

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the rules: did not obey guidelines

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the sabbath: did something which is forbidden to ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the silence: stopped keeping quiet

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke with tradition: stopped performing a certain custom

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

envy rankled in his breast: اتش رشک در سینه اش مشتعل بود یا سین ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke his heart: made him feel sorry for him

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke his resistance: weakened his opposition

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke his spirit: made him lose his will power

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke his teeth: chipped a number of his teeth

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke into small pieces: broke apart

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke new ground: made discoveries

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washover fan or washover apron or washover apron: [زمین شناسی] پنجه آب آورده، مخروط ا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washover cutter: [نفت] برنده ی دور شویی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke off contact: cut off a connection

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washover shoe: [نفت] کفشک دورشویی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke off relations: cut off contact

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke off his relations: disconnected all of his ties with p ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

riteless: عاری از تشریفات یا مراسم

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke into the conversation: interrupted and joined a conversati ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke off the relationship: stopped a friendly relation

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke a vow: broke a pledge

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke an arm: broke a bone in his arm

٢ هفته پیش

مدال‌های آزاده