آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream blanket: [عمران و معماری] فرش در بالا دست

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream cofferdam: [زمین شناسی] فراز بند

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream dam: [معدن] سد بالارو ( محیط زیست )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream face: [عمران و معماری] نمای سراب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream face of dam: [زمین شناسی] جبهه بالا دست بدنه سد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream face slope: [زمین شناسی] شیب وجه بالادست ( سد )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream fill: [عمران و معماری] خاکریز سراب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream flow: [عمران و معماری] جریان بالا دست

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream nosing: [عمران و معماری] پیش دماغه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream shell: [زمین شناسی] توده سراب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream toe: [عمران و معماری] پایه سراب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream toe line: [عمران و معماری] خط پایه سراب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream toe or line: [زمین شناسی] خط پایه سراب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upstream wing line: [عمران و معماری] دیوار با سراب

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

expensive residence area: area where the houses cost a lot

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mountainside: کوهپایه

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gingersnap: نان شیرینی ترد و زنجبیل دار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ginger beer: آبجو زنجبیل دار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

receipt book: book containing receipts

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spectacle maker: عینک ساز

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spectacled: عینکی عینک دار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suspicious circumstances: set of events that cause doubt

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suspicious person: one who seems to be doing ( or has ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vase painting: [عمران و معماری] نقاشی روی سفال

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vaselin: [نساجی] وازلین

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prejudice agaiast a person: بیزاری و تنفر بی جهت از کسی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prejudice without: [حقوق] بدون آنکه موجب تضییع حق گردد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prejudice the rights: take away from rights

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prejudice with: [حقوق] به طور قطعی ( مانع طرح مجدد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rumor is afloat: people are talking

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nuclear fusion: همجوشی هسته ای/ اتمی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

submarine chaser: قایق مامور تعقیب زیر دریایی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

receipts and expenses: واردات و صادرات

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suburbicarian: وابسته به اطراف شهر

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

refrigerator car: کامیون یخچالی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swift footed: تندرو

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swift passing: زودگذر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

raft foundation: [عمران و معماری] پی / شالوده گسترده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sheriffdom: کد خدایی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sheriffalty: office of sheriff

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sheriffcy: office of sheriff

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sheriffwick: office of sheriff

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wagonette: کالسکه ی چهارچرخه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wagon lit: اطاق ترن دارای خوابگاه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wagon master: مسئول واگن/ قطار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wagon driving: riding in or driving a carriage

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rivalship: هم چشمی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strain at the leash: ( عامیانه ) برای کسب آزادی بیشتر تق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torture to death: شکنجه کردن تا حد مرگ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tortured himself: caused himself great pain

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torturedly: painfully achingly hurtfully

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary cloth press: [نساجی] ماشین اتوی غلتکی پارچه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeletonise: reduce in size

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeletons line: [زمین شناسی] خطوط اسکلتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeletonized: reduced to the most basic form ( al ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeletonization: [زمین شناسی] اسکلت سازی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeleton shaft: [نساجی] میل میلکهای جانبی وردها ( ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary drilling rig: [نفت] دکل حفاری دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheaten: گندم گون

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary drill rig: [عمران و معماری] دکل حفاری دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary drier: [عمران و معماری] خشک کن دوار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat aggregate: [عمران و معماری] سنگدانه بسیار ریز

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary drawworks: [نفت] منجنیق حفاری دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheatleyite: [زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary distributor: [عمران و معماری] پخشان دوار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary disc tension: [نساجی] کشش دیسکی چرخشی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary core bit: [نفت] مته ی مغزه بر دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheatstone bridge resistance bridge: [برق و الکترونیک] پل وتستون ؛ پل مق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary compressor: [مهندسی گاز] کمپرسور دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary clinker cooler: [عمران و معماری] خنک کن کلینکر دوار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheatstone: [برق و الکترونیک] پل وتستون ؛ پل مق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary cement kiln: [عمران و معماری] کوره گردنده سیمان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheaten bread: نان گندم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary bit: [نفت] مته ی دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary axis: [شیمی] محور دوار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary screen printing machine: [نساجی] ماشین چاپ شابلون غلتکی / ما ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary screen: [نساجی] چاپ شابلون غلتکی /چاپ شابلو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary pump: [عمران و معماری] تلمبه چرخشی / پمپ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary converter: [شیمی] مبدل گردان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

executed a decision: enforced a decision

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

satisfactory evidence: [حقوق] ادله معتبر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary fishing jar: [نفت] دنگ مانده گیری دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose reed loom: [نساجی] ماشین بافندگی مجهز به شانه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

execute statment: [کامپیوتر] دستور اجرایی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

satisfactory condition: situation which brings satisfaction

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose pick: [نساجی] پود شل بافته

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary filter: [نساجی] صافی چرخان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

execute mode: state of operation

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

satisfactory compliance: [حسابداری] رعایت قابل قبول

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary field: [برق و الکترونیک] میدان چرخان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose penstock: [زمین شناسی] لوله پر فشار منقول ، ت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

execute judgement: carry out a judgment

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shepherd boy: young boy who raises and grazes she ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary fault: [زمین شناسی] گسل دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose one's hand: lose a skill

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary excavators: [زمین شناسی] حفارهای دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

executed consideration: [حقوق] عوض قرار دادی ( عوض داده شده ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose measure volume: [عمران و معماری] حجم آزاد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

venturesomely: in a venturesome manner

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary drive chain: [نفت] زنجیر محرکه ی میز دوار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose material: [نساجی] الیاف تابیده نشده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary drilling system: [نفت] سیستم حفاری دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rear cover: back partition

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

executed contract: [حقوق] قرارداد اجرا شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat eel: کرم کوچک انگل گندم و علوفه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

execute cycle: [کامپیوتر] چرخه اجرا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary switch: [عمران و معماری] کلید دوار / کلید د ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheatear: چکچکی ( انواع پرندگان پا دراز )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

executed sale: [حقوق] فروش قطعی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

satisfactory profit: [حسابداری] سود قابل قبول

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sense switch: [کامپیوتر] سوئیچ حساس کنسول کامپیوت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary fluid: [نفت] سیال حفاری دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose reed: [نساجی] شانه متحرک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheaten terrier: نوعی سگ دم کوتاه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeleton frame: [عمران و معماری] قاب اسکلتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat cake: پن کیک گندم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeleton barnesses: [نساجی] وردهای کناره

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheatstone bridge: پل وتستون [برق و الکترونیک] پل وتست ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeleton account: graph in the form of a t that is us ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat worm: کرم کوچک انگل گندم و علوفه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pregnantly: fruitfully productively abundantly ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat stack: خرمن گندم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

revenger for a bloodshed: خون خواه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat rust: آفت گندم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeleton grains: [خاک شناسی] ذرات اسکلتی

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound sleep: خواب عمیق

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound scholars: دانشجویان برجسته

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound slumber: deep sleep

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound scholar: one who is exceptionally educated

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound experience: deeply meaningful experience

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound interest: دلبستگی زیاد میل عمیق

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confessable: able to be confessed

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

extent of testing: [حسابداری] اندازه آزمون

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knight errantry: جوانمردی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harvest home: محل جمع اوری خرمن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harvestman: دروگر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harvest mouse: The harvest mouse is tiny - an adul ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adolescently: youthfully

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence classes: [ریاضیات] رده های مستقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence theorem: [آمار] قضیه استقلال

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence random variables: [ریاضیات] متغیر های تصادفی مستقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence functions: [ریاضیات] تابع های مستقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence events: [ریاضیات] پیشامد های مستقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assembly of notables: پارلمان موقتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence equations: [ریاضیات] معادله های مستقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dismiss a charge: cancel a legal claim or case agains ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dismiss from: fire from

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lava flows: [خاک شناسی] گدازه پوش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lavatory seat: toilet seat

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined flow: [عمران و معماری] جریان بسته

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined flow system: [عمران و معماری] سیستم جریان محصور

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined region: [عمران و معماری] ناحیه محصور شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined water: [زمین شناسی] آبتخت فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined ground water: [عمران و معماری] سفره آب با فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined water well: [آب و خاک] چاه تحت فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined concrete: [عمران و معماری] بتن محبوس

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined eddy: [عمران و معماری] جریان تلاطمی موضعی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cancerously: in a cancerous manner

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

literary arabic: language used in arabic literature

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined compression test: [عمران و معماری] آزمایش فشاری محدود ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unappealingly: unattractively

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elbowmeter: [آب و خاک] جریان سنج زانویی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disguisement: کتمان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disguisedly: قیافه مبدل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disguise one's intentions: hide one's plans or intentions

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disguise oneself as: dress up as

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disguiser: one who conceals his appearance

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

refill bag: bag that can be filled again

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barrelhouse: رقاص خانه ی کوچک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agreement by arbitration: [حسابداری] توافق با حکمت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hutment: کلبه سرا/ آلونک سربازی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glory morning spillway: [عمران و معماری] سر ریز شیپوری/ سرر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dominant wavelength: [برق و الکترونیک] طول موج غالب طول ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beam ends: دو طرف کشتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blankety blank: فلان فلان شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dominant wave: [برق و الکترونیک] موج غالب موج الکت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doing good: performing charitable acts

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dominant causes: [ریاضیات] علل مسلط

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jerky motion: [سینما] حرکت لرزشی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jerky unwinding: [سینما] حرکت نامنظم فیلم [در دوربین ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

satisfaction of claim: [حقوق] ایفای تعهد مورد ادعا/پرداخت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reunion of hearts: joining of hearts

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jerky crawl: [سینما] حرکت نامنظم فیلم [در دوربین ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

مدال‌های آزاده