آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i screwed it up: گند زدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he wondered who it was: خودشم نمی دونست ( ولی واقعا میخواست ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he dipped his brush in the paint: او قلم مویش را درون رنگ کرد.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a fair deal: برخورد منصفانه داشتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to point at: نشانه گرفتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am freaked out: هول شدم فیوزم پرید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the police took away my passport so l cant travel: پلیس پاسپورت منو گرفت بنابراین نمیت ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she nailed her dance routine on stage: رقصش رو روی صحنه عالی اجرا کرد.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he was always very keen to point out my mistakes: او همیشه با علاقه ( یا وسواس ) اشتب ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the teacher called on the student to answer the question: معلم دانش آموز را صدا زد تا به سوال ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the road ahead is long but we will get there: راه در پیش رو طولانی است، اما ما به ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have you noticed the new logo on the company website: آیا متوجه لوگوی جدید در وب سایت شرک ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i noticed that you are a bad person: من متوجه شدم که تو آدم بدی هستی.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please get to the point we don't have much time: لطفاً سر اصل مطلب برو. ما وقت زیادی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we have a long journey ahead: سفر طولانی ای پیش رو داریم.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maybe you have noticed that he is a little quieter than usual: شاید متوجه شده اید که او کمی ساکت ت ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i noticed that the price of gasoline has gone up again: من متوجه شدم که قیمت بنزین دوباره ب ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he called my name from across the room: او اسم من را از آن طرف اتاق صدا زد.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's enough already: بسه برا حالا ( بچه ها بسه دیگه )

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's shake it off and go eat some food: بی خیال اون مسئله و بیا یه خرده غذا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she freaked out so badly after watching the horror movie that she couldn't sleep all night: بعد از دیدن فیلم ترسناک، آن قدر وحش ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he pointed his gun at the deer: ( با تفنگش ) به سمت آهو نشانه گرفت.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

people accused of a crime are presumed innocent until proven guilty: افرادی که به جرمی متهم شده اند تا ا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm freaked out: هول شدم فیوزم پرید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decent man: اصطلاحا به ادم پاک درستکار. ذات درس ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a person or thing that is very popular or successful is a hit: یک شخص یا چیزی که بسیار محبوب یا مو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

takes unfair advantage of it: از آن سوء استفاده ناعادلانه می کند

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to deal with: کنار امدن با

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you want a hit: میخوای یه پک بزنی؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll bring it to your notice: به توجهتون میرسونم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the teacher took my mobile away until the end of the lesson: معلم تلفن همراه منو تا پایان کلاس ا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the place was crawling with soldiers: محل پر بود از سربازها

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i resent that she ignored me: بهم برخورد که تحویلم نگرفت.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he nailed the job interview: مصاحبه ی کاری رو قشنگ قاپید.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please call me: لطفا . . . صدام بزنید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i go to work even it's not a deal: می رم سرکار، با وجود این که مجبور ن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the speaker made some very good points about the economy: سخنران در مورد اقتصاد، چند نکته بسی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you must screw your courage to the sticking place and tell them the truth: باید شجاعتت را جمع کنی و حقیقت را ب ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no offense you: به شما برنخوره بدتون نیاد!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soak it in cold water: آن را در آب سرد خیس دهید.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got really freaked out and that's when it hit me: من واقعا جا خوردم و همون موقع دو زا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i tried to stay calm but when the lights suddenly went out i freaked out for a moment: سعی کردم آرام بمانم، اما وقتی چراغ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you discussed a good point: شما در مورد نکته ی خوبی بحث کردید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he found his lost keys under the sofa: او کلیدهای گم شده خود را زیر مبل پی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seventh wonder: عجایب هفتگانه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave the key in the lock: بگذار کلید در قفل بماند.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a capital offence: به معنای جرمی است که مجازات اعدام د ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he presumes on her good nature: او از ذات خوب او محرز سوء استفاده م ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ask yourself questions about sth: از خود پرسیدن با خود گفتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crack unit: واحد زبده و نخبه ( در واحدهای نظام ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can handle more than you think: تو از چیزی که فکر میکنی بیشتر "به د ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they crawled under the table: آنها چهار دست و پا رفتند زیر میز

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and that nobody can ever take away: و این که هیچ کس نمی تواند دورمان کن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he claims he nailed her after the party: ادعا می کنه بعد از مهمونی باهاش خوا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to nail someone is to catch someone in a dishonest or illegal act: گرفتار کردن ( گیر انداختن ) کسی در ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speeding is a traffic offense: سرعت زیاد رانندگی، یک تخلف ترافیکی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he just left what the hell: یهو رفت؟ این دیگه چی بود؟!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sitting in an armchair: نشستن روی مبل یکنفره

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the sale goes throughout of the june: فروش در سراسر ژوئن ادامه دارد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but don't you think you should apologize to her: اما آیا فکر نمی کنید باید از او عذر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was wondering if you could come fill it with me: میخواستم بدونم که میتونی بیای با من ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

then it hits me: بعدش یهو دوزاریم افتاد.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

although he had practiced driving many times he still freaked out during his driving test: با اینکه بارها رانندگی را تمرین کرد ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

three take away one: سه منهای یک

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't know what's your deal: نمی دانم برنامه ات چیه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to hit someone or something with force: ضربه زدن به کسی یا چیزی با قدرت

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lets go to nail that gal: بیا بریم به اون دختره سیخ بزنیم سیخ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when would you like to go for a walk together: کی مایل هستی با هم بریم قدم بزنیم؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i think you're missing the main point of what i'm saying: فکر می کنم نکته اصلی حرف من را متوج ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please get to the point: لطفا برو سر اصل مطلب

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i began to crawl on my hands and knees toward the door: تا در شروع به خزیدن روی دست و زانوم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

people just freaked out when they heard the news: مردم وقتی خبر رو شنیدن، کلشون خراب ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

after finishing his presentation she asked quot are you through: بعد از اتمام ارائه اش، او پرسید: "آ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't crack a book: من خوب نخواندم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grave offense: توهین جدی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the sale goes through the end of june: فروش تا پایان ژوئن ادامه دارد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she was lying in bed: او روی تخت دراز کشیده بود.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what the hell are you saying: چه گوهی داری میخوری؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what the hell is going on here: اینجا چه خبره آخه؟!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she freaked out when she saw her final exam results thinking she had failed but she actually passed: وقتی نتایج امتحان نهایی اش را دید، ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't see your point: حرفتو نمیفهمم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was wondering if you could turn down the music: ( داشتم فکر میکردم/ میخاستم بدونم ) ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deal is off: قرار کنسله

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gotta hit the road: بزنیم به جاده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your voice still cracks: دورگه بودن صدا یا خروسک زدن صدا

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nail them: کارشو بسازیم ترتیب شو بدیم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just she will take care of me: فقط اون ازم محافظت یا مراقبت یا. . ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alice through the looking glass: آلیس در آن سوی آینه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to prove that someone is guilty of doing something: اثبات کردن این که کسی در انجام کاری ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there was a point though: هرچند حسنی هم داشت بی فایده هم نبود ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is no point in asking amanda for advice: هیچ فایده ای ندارد که از آماندا مشا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do not squish that cockroach: سوسک ها را له نکنید!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's more likely to crack: به احتمال زیاد اعتراف میکنه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was wondering if you know of any good restaurants in the area: میخواستم بدونم شما رستورانهای خوبی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got a beautiful breeze blowing through: نسیم زیبایی در میان ( لابه لای ) مو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a country in africa: کشوری در آفریقا

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you cool with that: موافقی؟ مشکلی نداری با این مورد؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was wondering if you could feed my cat: میخواستم بدونم میشه به گربم غذا بدی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taken to the hospital: به بیمارستان برده شده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will be dancing through the night: در طول شب خواهم رقصید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was wandering if subject simple past: میخواستم بدونم میشه ( میتونی و . . ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crack the code: رمزگشایی کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a meeting this afternoon but what the hell i want to be with you: عصر جلسه دارم ولی به ت*مم ( به جهنم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the street: در خیابان

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was wondering if i could borrow your phone: میخواستم بدونم میشه گوشیتو بهم قرض ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you single or taken: مجردی یا درگیر دوست دختر/دوست پسر ؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i did not crack a book: من خوب نخواندم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all the things she said running through my head: تمام حرفایی که اون زد داره تو ذهنم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

once you're through with your homework we can go out: وقتی که تکالیفت را تمام کردی، می تو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deal with stress: مقابله با استرس فایق آمدن بر استرس

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was wondering if you had a few minutes to talk: میخواستم بدونم چند دقیقه وقت داری ح ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i started working here in 2007: من ( در ) سال 2007 کار کردن اینجا ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she was watching the film through the kitchen window: اون فیلم رو از پنجره ی آشپزخونه نگا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you being ridiculous: داری مسخره بازی در میاری؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's up man: چته/چت شده/چه مرگته، رفیق/مرد/برادر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you bring the clothes in for me: می توانید لباس ها را برایم به داخل ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crack sb up: به خنده انداختن خنداندن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i haven't seen him in years: من سالهاست او را ندیده ام.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've been through: من سختی کشیدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the approach taken in this book: رویکرد اتخاذشده در این کتاب

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's up guys: چه خبر/چه خبرها/چطور می گذره/چی می ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crack somebody up: به خنده انداختن خنداندن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have been through: من سختی کشیدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're going to italy in april: ما ( در ) آوریل به ایتالیا می رویم.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they were walking through: آنها قدم میزدن از میان . . .

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a cup of coffee will do you good: یک فنجان قهوه برات خوبه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are half way through: شما نصف راه را طی کردین

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

riders in red robes: سوارکارانی با/دارای/ملبس به ردای سر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my bone is cracked in a car accident: استخوان من در یک تصادف رانندگی ترک ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fresh air will do you good: هوای تازه برات خوبه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll meet you in ten minutes: ده دقیقه دیگه میبینمت

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money earned through the work you do: پولی که شما به وسیله ی/به دلیل/از ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look at the window its cracking: پنجره رو نگاه کن داره ترک میخوره ( ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you up for a movie: پایه یه فیلم هستی؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nobody was in when we called: وقتی ما وارد شدیم هیچکس در خانه نبو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fresh air is good for you: هوای تازه برات خوبه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hey what's up man: به به! چه خبر، داشی!؟ به به! کجایی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you smoke crack: کراک میکشی؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one through five: یک تا پنج

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

purple is the in color this spring: بنفش امسال بهار رنگ مد است.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we'll figure it out: با هم حلش میکنیم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whoa what's up my girl: وای! چش شده دخمل من!؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you being stingy: داری خسیس بازی در میاری؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dinner will be ready in ten minutes: شام تا ده دقیقه دیگر آماده می شود.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he always cracks me up: او همیشه من را میخنداند

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when i am through with my homework: هروقت تکالیفم تموم شد.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was kidding: شوخی کردم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a cup of coffee is good for you: یک فنجان قهوه برات خوبه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when are you through with it: کی تکالیفت تموم میشه؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you kidding me aren't ya: داری باهام شوخی میکنی، نه؟

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to exit slowly and often stealthily: خارج شدن از یه مکان به صورت دزدکی و ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that woman's laugh creeps me out: صدای خنده زن مرا آزار می دهد.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be creeped out: ترسیدن احساس اضطراب کردن نگران شدن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can't put up with: تحمل نکردن چیز آزار دهنده ای

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knock it off i can't take it anymore: بسه دیگه. بیش از این تحملش را ندارم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we can leave it at that: وقتی میخوای به طرف مقابل بگی که فعل ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll just leave it at that: بیشتر از این باز نمی کنم قضیه رو

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop talking to me: دیگه با من حرف نزن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she was killed by a criminal just like that: اون توسط یه جنایتکار کشته شد، به هم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything's going to be ok: همه چی درست میشه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything's gonna be ok: همه چی درست میشه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take your time to read: با حوصله بخوانید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bugger off punk: بزن به چاک احمق

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you must do as you think fit: شما بایستی همونجوری که فکر میکنید د ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the food was just wonderful: غذا فوق العاده عالی بود

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she thinks nothing of walking thirty miles a day: سی مایل پیاده روی در روز چیز خاصی ن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't just leave my office whenever i want: به همین سادگی هم نیست هر وقت خواستم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wouldn't want them to think ill of me: نمی خوام اونا راجع بهم بد فکر کنن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i passed the exam but only just: به زحمت امتحان رو قبول شدم ( ناپلئو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this dress just fits: این لباس به زحمت تنم میشه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rosie was about to protest but thought better of it: رزی خانم قصد داشت اعتراض ( تظاهرات ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i must say i thought better of her: باید بگم که بیشتر ازین ازش انتظار د ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the newspaper did not see fit to publish my letter: اون روزنامه تصمیم گرفت که مقاله منو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he just hit her: اون همینطوری زدش

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm thinking about my mom now: من الان به مادرم فکر میکنم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the plane just landed in new york: هواپیما همین چند لحظه پیش تو نیویور ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to think that my mother wrote all those books and i never knew: مایه شگفتی است اینکه مادرم همه اون ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i just borrow your cell phone for a second: میشه لطفا موبایلت رو برای چند لحظه ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't think much of her idea: نظر خیلی خوبی نسبت به ایده اون خانم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm just going to finish this and then we can go: سریع این کارمو تموم می کنیم، اون وق ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he thinks the world of his daughter: آن مرد نظر خیلی خوبی نسبت به دخترش ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank you so much that’s just what i wanted: خیلی ممنون، این دقیقا همون چیزیه که ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you should think twice about employing someone you've never met: شما بایستی قبل از استخدام کردن شخصی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's just a kid don't be so hard on him: اون فقط یه بچه اس. انقدر بهش سخت نگ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the drugs were affecting her and she couldn't think straight: مواد مخدر داشت روی اون زن تاثیر بدش ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just then he appeared behind me: درست در همان لحظه پشتم ظاهر شد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i just don't understand this problem: من اصلاً این مسئله را نمی فهمم.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all reports about the future of mankind are disquieting: تمام خبرهای مربوط به آینده ی بشر نگ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i just earn enough money to live on: من بزور پول خودم و در میارم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we just don't have enough time: ما اصلاً وقت کافی نداریم.

٢ هفته پیش

مدال‌های آزاده