آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roughing: طراحی، سختی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communications controller: کنترل کننده ارتباطات

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communicationg vessels: ظروف مرتبط

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough coating: گل مال شده

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication valve: شیر اتصال

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough trade: ( خودمانی ) همجنس باز خشن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication subnet: زیر شبکه ارتباطی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roughish: با خشونت

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication structure: ساختمان عبور و مرور

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough breathing: ( نوشتن یونانی ) علامت ( که نشان تل ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication platform: سکوی اتصال

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roughs: صفحه ارایی پیش نویس

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication of sentence: تخفیف مجازات

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough legged hawk: ( جانور شناسی ) شاهین زبر پا

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication network: شبکه مخابراتی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough dry: بدون صافکاری و اتو کشی خشک کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication medium: رسانه ارتباطی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication lines: خطوط ارتباطی ( مخابراتی )

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough coat: نخستین اندود

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication control character: کاراکتر کنترل ارتباطی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roughhew: درشت بریدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication center: مرکز ارتباط

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roughcast: گل مالی شده

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communication cable: کابل ارتباطی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communications terminal protocol: پروتکل پایانه ارتباطاتی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communications superpower: major force in communications, gian ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough footed: دارای پاهای پردار

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough waller: چینه کش

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough usage: دست مالی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough or foul copy: چرک نویس

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough rice: شلتوک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roughness coefficient: ضریب زبری

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rougher flotation: فلوتاسیون اولیه ( فلوتاسیون )

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough criterion: معیار خشونت

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ponying: همراهی کردن اسب غیرمسابقه اى با اسب ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pony express: چاپار، پست سریع السیر قدیم

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special relativity: ( فیزیک ) نسبیت خاص

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special theory of relativity: نظریه ی نسبیت خاص

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special purpose language: language intended for use in by spe ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special jury: هیئت منصفه مخصوص

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special purpose computer: کامپیوتر با منظور خاص، کامپیوتر تک ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special handling: مراسلات درجه دو و ویژه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special night squads: commando unit established by orad w ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special finishes: تکمیل ویژه پارچه ( مثل ضد آب - ضد چ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special work of rupture: کار پارگی مخصوص

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special operations group: elite military force responsible fo ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special drawing right: حق برداشت مخصوص

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special branch: the special branch is the departmen ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special symbol: نماد ویژه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special bailiff: مدیر تصفیه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special court martial: محاکمه ی نظامی ویژه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchpenny: تله پول، تهیه شده برای پول دراوردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special agreement yeshivas: special religious yeshivot where so ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

special agent: مامور ویژه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

special ability: قابلیت ویژه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

specialization process: procedure of acquiring a profession

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

specialia generalibus derogant: حکم خاص اقوی از حکم عام است

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch meadow: چمنی که دردامنه تپه ای باشد

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch a ball: توپ را در هوا گرفتن، بل گرفتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch a taxi: تاکسی ( یا اتوبوس یا ترن ) گرفتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchable: combined form of catch

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch a tartar: گیر آدم ناجور افتادن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch at a straw: try something in desperation

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchweed: علف ماست، رشدوک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch a crab: ( در قایق ) پارو را دیر از آب بیرون ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchweight: وابسته به رسیدن و سبقت گرفتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchpole or catchpoll: تله ی پول ( کالایی که ظاهر آن را خو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch it: ( عامیانه ) گوشمال شدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchpoll: مامور اخذ مالیات، باج گیر

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchfly: ( امریکا - بیس بال ) کچر ( کسی که پ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchpole: مامور اخذ مالیات، باج گیر

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad bargain: bad deal

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad block: بلوک خراب ؛ بلوک معیوب

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm there: من اونجام

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dowse: گمانه زدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

downy: عیار، ملایم، نرم، پرزدار، کرک دار

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doric: دهاتی، بسبک معماری قدیم یونان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolism: ( قدیمی ) عقیده ی باطل، اندیشه ی نا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idols: قانون ـ فقه : اوثان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idomeneus: ( اسطوره ی یونان ) ایدومنوس ( شاه ج ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolatrize: ( همچون بت ) پرستیدن، بت پرستی کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolized: worshipped

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idoneous: مناسب، در خور

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idols of the theatre: اوهام ناشی از اصول وقواعد منطقی و ف ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idols of the cave: اوهام شخصی، اوهام ناشی از حالات ویژ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolatrously: بت پرستانه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

id or ida: مخفف: ایالت آیداهو ( امریکا )

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idol oclast: بت شکن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idoator: مونث

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idol temple: بتکده، بتخانه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idols of the tribe: اوهام بشری، اوهام جنسی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idols of the market: اوهام ناشی از سخن و امیزش

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idoliom: وهم، اوهام، بت، استدلال غلط

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ido not feel my legs: نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s not all there: سیمهایش قاطی است!

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s not into you: او به تو علاقه ای نداره

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s slow on the draw: دوزاریش کج است!

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature element: عنصر دمایی عنصر حساس دستگاه اندازه ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t take my words to your heart: حرفم و به دل نگیر

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wish i were in your shoes: کاش جای تو بودم

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

he is so behind: طرف شوته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t vapor me: چاخانم نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have excess baggage: اضافه بار دارید

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t you talk back to me: جواب منو نده ( حاضر جوابی نکن )

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you need to take off your belt and go through the security check: باید کمربندتون رو در بیارید و از با ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make a fib: خالی نبند

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the flight is delayed: پرواز تاخیر دارد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fork it on: رد کن بیاد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you like a window seat or an aisle: می خواهید کنار پنجره بنشینید یا کنا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

may i see your boarding pass: میتونم کارت پروازتون رو ببینم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what’s the purpose of your visit: دلیل سفرتون چیه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where are you going to stay: کجا اقامت خواهید داشت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i see your hotel booking confirmation: میتونم برگه رزرو هتلتون رو ببینم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you know how to get to the hotel from the airport: می دونید چطور باید از فرودگاه به هت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is anyone going to pick you up: آیا کسی دنبالتون میاد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much money do you have: چقدر پول همراهتون هست

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have you chicken out already: هیچی نشده جا زدی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he has got sticky finger: او دستش کج است

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s so true: کاملا درست است کاملا موافقم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he meant well: منظورش / نیتش خیر است

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she looks proud: طرف خودشو میگیره

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sick of it: حالم از این وضعیت بهم میخوره

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she is cold fish: ادم بد عنقیه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she drives me crazy: رو اعصابم راه میره دیوونم کرده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s a bag egg: آدم بدطینت و بی صداقت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m not in a good mood: حال و حوصله ندارم

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just folks: ( مردم ) ساده و بی تکلف، بی شیله پی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature control: تنظیم کننده حرارتی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can’t stand you: نمیتونم تحملت کنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t look the other way: خودتو به اون راه نزن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temper screw: پیچ تنظیم ساق

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jointed plain concrete pavement or jpcp or jpcp: روسازی بتنی درزدار ( JPCP )

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperate climate: آب و هوای معتدل

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t get fresh with me: پررویی نکن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temper mill: دستگاه آبگیری فلز

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my cellphone is out of juice: گوشیم شارژ نداره

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

joint will: will made together by a husband and ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperateness: میانه روی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t carrid away: جو گیر نشو

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature step dyeing method: رنگرزی به روش حرارت پله ای

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i won’t let you down: ناامیدت نمیکنم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t breath a word: خفه شو

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperable: در موردفلز اب دادنی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature reinforcement: فولاد حرارتی - میلگرد حرارتی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a nice: چه خوب

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s my fault: تقصیر منه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t be a drip: لوس نشو

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature recorder: ثبت کننده حرارتی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry i was miles away: ببخشید حواسم جای دیگه ای بود

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t ride the high horse: از خر شیطان پیدا شو

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t interrupt me: تو حرفم نپر

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature range properties: خواص محدوده دمایی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t sell yourself short: خودت را ارزون نفروش

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature range: محدوده دمایی تغییرات کلی در دمای مح ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tell me the truth: حقیقت را به من بگو

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature coefficient of capacitance: ضریب دمایی ظرفیت خازنی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperatare controlled crystal unit: واحد بلوری کنترل شده ی دما

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature anomaly: نابهنجاری دما

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature saturation filament saturation saturation: اشباع دمایی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature alarm: هشداردهنده درجه حرارت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hen pecked husband: مرد زن ذلیل

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensating alloy: آلیاژ جبران ساز دمایی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperatue element: جزءاندازه گیری حرارت

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit he jackpot: پول قلنبه ای به جیب زدن / لاتاری بر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t let on that: موضوع رو لو نده

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jointuress: jointress, widow who holds a jointu ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensated zener diode: دیود زینر جبران شده دمایی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperance drinks: non - alcoholic drinks

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no offences was meant: مقصودم توهین نبود

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me a second: یک لحظه صبر کن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are adorable: خیلی دوست داشتنی ( قابل ستایش ) هست ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jointly owned subsidiary: company that is controlled in partn ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperately: بطور معتدل

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature derating: کاهش حد مجاز دمایی پایین آمدن حدود ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature gradient: میزان تغییر حرارت بر حسب ارتفاع

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature contorl: کنترل دما کنترلی که دمای اجاق، کوره ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensation: جبران حرارتی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature coefficient: ضریب حرارتی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperatre coefficient of frequency: ضریب دمایی بسامد نرخ تغییرات بسامد ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperate virus: ویروس ملایم : به ویروسی گفته میشود ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature dependent resistor: مقاومت وابسته به دما مقاومت غیر خطی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature correction: تصحیح دمایی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensating capacitor: خازن جبران ساز دمایی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensated reference element: عنصر مرجع جبران شده دمایی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensated crystal oscillator: نوسان ساز بلوری جبران شده ی دمایی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature coefficient of linear expansion: ضریب دمایی انبساط خطی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overtop: فائق امدن بر، برتری جستن بر

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overbid: ( از دیگری ) پیشنهاد بهتری دادن، قی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll be right there: خیلی زود می رسم

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

مدال‌های آزاده