نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you want to grab a drink tomorrow night: میخواین فرداشب بریم یه نوشیدنی بزنی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we should give it up for the teachers who go beyond their duty to inspire students: ما باید برای معلمانی که فراتر از وظ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they gave you a chance but you blew it: به تو فرصت دادند ولی تو گند زدی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
those kids are always getting into trouble: اون بچه ها همیشه به دردسر می افتند
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't want to take a grab every morning: من نمیخام هرروز صبح گرب ( تاکسی ) ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stuff your anger: خشم ات را خفه کن stuff= سرکوب کردن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into sports: ورزش را شروع کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i had to hit the books hard to keep up: من مجبور بودم سخت درس بخوانم ( خرخو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's grab a cup of coffee and chat: بیا یه فنجان قهوه بنوشیم و گپ بزنیم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you'll get into trouble: به دردسر می افتی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wind blew the seeds of trees and grasses to new fields: باد بذر درختان و گیاهان را با خود ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he blew his chance at the interview: فرصتش رو تو مصاحبه خراب کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she finally decided to give it up for a new career: او بالاخره تصمیم گرفت شغل قدیمی اش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into fashion: به مد علاقه پیدا کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rain kept up all night: بارون تمام شب بی وقفه بارید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that movie totally blows: اون فیلم واقعاً افتضاح بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you will get into trouble: به دردسر می افتی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the critics gave it up for the director's unique vision and storytelling in the film: منتقدان برای دیدگاه منحصر به فرد و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they should have won the game but they blew it: بهتر بود بازی رو میبردن ولی اونا گن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your doing very well keep it up: کارت خوب بود، آفرین با همین فرمون ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he didn't expect the crowd to give it up for his speech: او انتظار نداشت که جمعیت برای سخنرا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into details: وارد جزئیات شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you keep doing that you'll get into trouble: اگر همین کار را ادامه دهی، به دردسر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's not my girlfriend keep up: او دوست دخترم نیست، گرفتی!!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is my pleasure: باعث افتخارمه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it blows that we have to work on the weekend: خیلی ضدحاله که باید آخر هفته کار کن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the athletes gave it up for their fans: ورزشکاران برای هوادارانشان دست زدند
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when did you get into fashion design: کی به طراحی مد علاقه مند شدی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i decided to ignore his rude remarks: من تصمیم گرفتم اظهارات دروغ او را ن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
may l have the pleasure of seeing you: ممکنه من افتخار دیدن شما رو داشته ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at the peak of pleasure: در اوج لذت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he blew a fortune on racing cars: او ثروت قابل ملاحظه ای را بخاطر اتو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he never wanted to get into politics: او هرگز نمی خواست وارد سیاست شود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is a man way out there in the blue: او همیشه در عالم هپروت سیر میکند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
remarked that: خاطر نشان کرد که. . . اظهار داشت ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they got into an argument over politics: آن ها بر سر سیاست با هم جر و بحث کر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the crowd cheered when the referee blew the final whistle: وقتی داور سوت پایان بازی را به صدا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into politics: وارد سیاست شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the coach asked the team to give it up for their opponents: مربی از تیم خواست که برای حریفانشان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's a man way out there in the blue: او همیشه در عالم هپروت سیر میکند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what is in your heart brings with pleasure prosperity: آنچه در قلب شما است، خوشبختی را به ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into an argument: وارد بحث شدن / جر و بحث کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
harry blew his chance at joining the military when he failed the basic test: هری شانسش را در پیوستن به ارتش از د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i fully agree with pleasure: با کمال میل موافقم از خشنودی خود
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had to give it up for the sake of her mental health: او مجبور شد به خاطر سلامت روانی اش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's not get into details right now: بیا الان وارد جزئیات نشویم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he began to understand the problem: او شروع به درک مشکل کرد .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
move over there: برو اونور تر
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the release of the records was expected today: انتشار گزارشات امروز انتظار می رفت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
goods release: ترخیص کالا
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they both gave regularly to charity: آن دو مرتب به خیریه پول دادند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you go to sleepy: خوابت میاد/ چرتی شدی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flood release: انتشار سیل
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i released bill of lading to his name: من بارنامه را به نام او واگذار کردم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sound quot came straight through quot the ceiling and into our apartment: صدا مستقیم از سقف رد میشد و به اپار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he gives italian lessons to his colleagues: او به همکارانش ایتالیایی درس می دهد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they were all thirsty so i gave them a drink: آنها همه تشنه بودند برای همین به آن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give me your name and address: اسم و آدرس ات را به من بده.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you give the waiter a tip: آیا به پیش خدمت انعام دادی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what are you giving your father for his birthday: برای تولد پدرت به او چه می دهی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give your mother the letter: نامه را به مادرت بده.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give the letter to your mother when you've read it: نامه را بعد از اینکه خواندی به مادر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's you she takes after: به خودت رفته
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we began work on the project in may: ما کار روی پروژه را در ماه مه آغاز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the speech began with a famous quote: سخنرانی با یک نقل قول اغاز شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your container will be released by clarence broker: کانتینر شما توسط ترخیص کار ( کارگزا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we witnessed a remarkable chain of events in eastern europe in 1989: ما در سال 1989 شاهد وقایع زنجیره ای ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pop the letter in the mailbox on your way out: نامه رو موقع رفتن بنداز توی صندوق.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
order release: ترخیص سفارش
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the judge gave him a nine month suspended sentence: قاضی به او حکم 9 ماه بازداشت را داد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you won't let me sleep: نمی ذاری که من بخوابم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give me a call tomorrow: فردا به من زنگ بزن.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
who do you take after in your family: به چه کسی از اعضای خانواده شباهت دا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's presume you're right: بگذارید فرض کنیم که حق با شماست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
energy release: آزادسازی انرژی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
meeting you here in rome is a remarkable coincidence: دیدار با شما در اینجا در رم یک حسن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just popped in to say hello: فقط اومدم یه سلامی بکنم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she began to feel anxious: او کم کم احساس اضطراب کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what time does the concert begin: چه ساعتی کنسرت شروع می شود؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how much will you give me for the car: بابت آن ماشین چقدر به من پول می دهی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the book celebrates the hostages' remarkable triumph over appalling adversity: این کتاب پیروزی چشمگیر گروگان ها بر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
strict entitlement: حق کامل
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll flash you: اندامهای جنسی خود را به نمایش گذاشت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nelson mandela was a truly remarkable man: "نلسون ماندلا" واقعاً شخصیتی استثنا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're so annoying: خیلی رو مخی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
many young athletes look up to professional players: بسیاری از ورزشکاران جوان بازیکنان ح ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
worth to attention: قابل توجه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i will flash you: اندامهای جنسی خود را به نمایش گذاشت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she takes after her mom: به مامانش رفته/شبیه مامانشه/ عین ما ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stop bother me: اذیتم نکن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an olympic gold medal is the only thing that has evaded her in her remarkable career: مدال طلای المپیک تنها چیزی است که ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you release my container from customs: کانتینر منو از گمرک ترخیص کردی ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he began a new magazine on post war architecture: اون آقا واسه اولین بار ( اولین کسی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sky began to darken: آسمان کم کم تاریک شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
release valve: شیر تخلیه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the solution just popped in my head: راه حل یهویی به ذهنم رسید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had given the assignment an a: او به تکلیف من نمره عالی داد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't ever flash a wad of cash in a bar: هرگز تو یه بار یه دسته پول تاشده ( ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have your examination results come through yet: جواب آزمایش شما آمده؟ ( پس از تایید ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have the test results come through yet: نتیجه ی امتحانات آمده؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come through something: مدیریت کردن ادامه دادن ( بمنظورِ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he looked up to find her watching him: اون آقا در حالیکه داشت تماشاش میکرد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm blast: - I am an extremely fun person.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is news just coming through of an explosion in a chemical factory: خبرهایی دارد میاد درباره ی انفجار د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's a remarkable young man: او یک جوان استثنایی است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am blast: - I am an extremely fun person.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
girls look up to their mothers as their models: دخترها به مادرهایشان به چشم الگو نگ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i look up to my older sister because she's so hard working: من خواهر بزرگم را تحسین می کنم چون ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the invention of the radio was a remarkable achievement: اختراع رادیو یک دستاورد چشمگیر بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
aging towel: حوله کهنه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so few people come through here: خب افراد خیلی کمی اینجا می آیند
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he looks up to his teacher for guidance: او به معلمش به عنوان راهنما احترام ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the car horn gave a loud blast: بوق ماشین صدای بلندی داد.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to live in: من قبلاً در . . . . زندگی می کردم.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
where did you use to go for your: برای . . . . عادت داشتید کجا بروید؟ ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they used to study in the library until midnight: عادت داشتند تا نیمه شب در کتابخانه ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to drink coffee before bed but it kept me awake: قبلاً عادت داشتم قبل از خواب قهوه ب ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there used to be a big tree in our yard: قبلاً یک درخت بزرگ در حیاط ما بود.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shotgun blast: صدای شاتگان
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you use to go to that restaurant: آیا قبلاً به آن رستوران می رفتی؟
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we didn't use to have a car: ما قبلاً ماشین نداشتیم.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
initial blast: انفجار اولیه
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she never used to like coffee but now she drinks it all the time: او قبلاً اصلاً قهوه دوست نداشت، اما ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she never used to like coffee: او قبلاً اصلاً قهوه دوست نداشت
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the manager gave him a blast for being late: مدیر به خاطر تاخیرش به او تاخت.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he used to play basketball every day after school: او قبلاً هر روز بعد از مدرسه بسکتبا ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
icy blast of wind: تندباد یخ زده
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it didn't use to be like that: در گذشته این طوری نبود.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blast of cold air: تندباد هوای سرد
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm used to getting up early for work: همیشه برای سر کار رفتن صبح زود بیدا ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are not what you used to be: ترجمه صحیح چنین است: تو دیگر آن آدم ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
trumpet blast: صدای شیپور
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're not what you used to be: ترجمه صحیح چنین است: تو دیگر آن آدم ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blast of the ship’s siren: صدای شیپور کشتی
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stick to my programme: به برنامه خود پایبند بودن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blast of criticism: انتقاد تند
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to work in a factory those days: آن روزها مشغول کار در کارخانه بودم.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the party was a blast: مهمانی فوق العاده بود!
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to go to gym every other day: عادت داشتم یک روز درمیان به باشگاه ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm used to drink bitter tea: عادت دارم چای تلخ بخورم
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am used to drink bitter tea: عادت دارم چای تلخ بخورم
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sticking the tongue out can have many meanings: زبون در آوردن ممکنه معانی زیادی داش ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to live here: قبلنا اینجا زندگی میکردم.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blast radius: شعاع انفجار
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to drink bitter tea: عادت داشتم چای تلخ بخورم. ( الان نه ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cucumber sticks: برش های خیار
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blast out music: با صدای بلند پخش کردن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did he use to play ping pong: آیا او عادت داشت پینگ پنگ بازی کند ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blast a hole: با انفجار سوراخ ایجاد کردن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a stick of butter: یه قالب کره
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i wish my girlfriend would lose some weight and become as skinny as she used to be: کاش دوست دخترم یه خورده وزن کم میکر ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kicking me out: داری منو بیرون میندازی
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it grows on me: از آن کم کم خوشم می آید.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm getting used to the weather: دارم به آب و هوا عادت میکنم
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stick to the monthly budget: محکم نگه داشتن بوجه ماهیانه خرج نک ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the seven days in new york was a blast: این ۷روز در نیویورک کولاک ی بود. ( ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she will soon get used to wearing contact lenses: به زودی به زدن لنزا عادت میکنه
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the dvd sticks: دی وی دی گیر میکنه، به اصطلاح خش دا ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to the noise of the city: به سر و صدای شهر عادت دارم.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
depress the clutch again and slot the stick into the second gear: دوباره کلاچ رو فشار بده و [دسته رو] ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i had a blast yesterday: دیروز خیلی بهم خوش گذشت
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blast it i just can't make: گندش بزنن، نمی تونم درستش کنم!
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tell her to stick that tongue out: بهش بگو زبونشو در بیاره
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her sense of humor grows on you once you spend more time with her: بیشتر که با او وقت بگذرانی، کم کم ا ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i will pass this on: من حرفاتو منتقل می کنم به اون فرد م ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep track of something: حساب چیزی را داشتن ( حالا رو کاغذ ی ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to be afraid of you: قبلاً ازت میترسیدم!
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's really growing on me now: الان واقعاً کم کم دارم جذبش می شوم.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we used to be live in that house: ما قبلاً تو اون ساختمون بودیم
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
but once you get to know him he grows on you: ولی به محض این که او را بیشتر بشناس ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to beg for a little sister: من قبلا برای داشتن یه خواهر کوچکتر ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as the characters develop it grows on me: شخصیت ها که شکل می گیرند، از آن کم ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stick in to your mind: در ذهن ماندن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she used to think learning a new language was impossible: او قبلاً فکر می کرد یادگیری یک زبان ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was flattering her to get a promotion: او داشت به او تملق می گفت تا ترفیع ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
walking is good for my mother and she's used to it: پیاده روی برای مادر من خوبه و او به ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he grew tired: کم کم خسته شد
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this neighborhood used to be very quiet before the construction started: قبلاً این محله قبل از شروع ساخت و س ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to go swimming: عادت داشتم شنا برم
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they pass on what they know to each other: آنها منتقل میکنند به دیگران آنچه را ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she grew angry: به مرور عصبانی شد
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she used to live in: ( قدیم ) تو . . . . زندگی میکرد.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they used to have a small cottage by the sea: آن ها قبلاً یک کلبه کوچک کنار دریا ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pass books on: کتابها رو بده به دیگران
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she used to love cats: ( قبلاً ) گربه ها رو دوست داشت
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it never really grew on me: هیچ وقت واقعاً از آن خوشم نیامد.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to say no to: رد کردن / نه گفتن به چیزی
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i used to live in paris when i was a child: وقتی بچه بودم، قبلاً در پاریس زندگی ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll pass this on: من حرفاتو منتقل می کنم به اون فرد م ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
winters use to be harder here: زمستون اینجا سردتر بود
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that store used to be a bank: قبلاً آن فروشگاه یک بانک بود.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
buds grow up of the ground: جوانه ها از زمین می رویند.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he used to walk to work every morning: او قبلاً هر روز صبح پیاده سر کار می ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this rare kind of turtle grow a layer to it's protective shell once in every two month: این گونه نادر از لاکپشت، هر دو ماه ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this picture does not flatter you: تو این عکس خوب نیفتادی.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it hits me every time i see that photo: هر بار که آن عکس را می بینم، ناگهان ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it hit me that i had forgotten my keys at home: ناگهان یادم افتاد که کلیدهایم را در ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he used to hate classical music: او قبلاً از موسیقی کلاسیک متنفر بود
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it flatters your figure: بهت میاد
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there used to be a big tree in the middle of this garden: قبلاً یک درخت بزرگ وسط این باغ وجود ...
٢ هفته پیش