نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loaded impedance: امپدانس بار شده، امپدانس با بار امپ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lay a course: نقشه ی کاری را کشیدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loaded filter or reversed filter or reversed filter: صافی پایدار ساز
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
layerage: پرورش گیاهان از راه خواباندن
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lay days: ایام بارگیرى و بار اندازى کشتی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lay for: در کمین ( کسی ) نشستن
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lay day: هر یک از روزهایی که طی آن بارگیری و ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lay to: تقلا کردن، دروغ گفتن، نسبت دادن به
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
layer cake: کیک لایه لایه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true life: همانند زندگی واقعی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lovemate: معشوقه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true color image: image that displays color as they a ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
truepenny: رفیق درستکار
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loaded with god's mercy: غرق غریق رحمت خدا
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true burden: بارسنگ واقعی ( آتشباری )
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love apple: گوجه فرنگی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loadability: ظرفیت بار
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
truehearted: باوفا، وفادار، صمیمی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true bearing rate: نرخ جهت حقیقی سرعت تغییر جهت واقعی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love beads: گردن بند تسبیحی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load and go: بارکنش و اجرا
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true basic: تروبیسیک
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true copy: duplicate which is identical to the ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love in a mist: سیاه دانه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load displacement: بار جابه جایی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true and fair view: دیدگاه مطلوبیت ارائه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lovelock: طره ی گیسو، زلف روی پیشانی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true altitude: ارتفاع حقیقی ارتفاع بالاتر از سطح م ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lay rezder: عامی که اجازه دارد نماز یا آیین مذه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
truetype: font type that is not based on bit ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love game: مسابقه ای که در آن بازنده اصلا امتی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true value of the parameter: مقدار واقعی پارامتر
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lovesome: مطبوع، عاشق، محبوب
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true picture of reality: view of the actual situation
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love lies bleeding: تاج خروس دم گربه ای گل تاج خروس ز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loading facilities: وسایل بارگیری
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true dip: شیب حقیقی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loved i nothonour more: اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true ribs: دنده های کامل، دنده های متصل به است ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load time: زمان بار کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true difference: تفاوت واقعی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love is everything: موضوع اصلی محبت است
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load of an ass: خروار
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true crane: جرثقیل سیار
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true fruit: میوه ای که از یک برچه یا برچه های آ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love alce: آدم هرزه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load key: کلید بارکنش
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true false test: آزمون درست و غلط
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true copolymer: همبسپار حقیقی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loading routine: روال بارکننده
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love philtre: شربت عشق انگیز
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load sharing: شرکت در بار گذاری.
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
layout of circuit: طرح آرایش مدار
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love in idleness: بنفشه فرنگی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
layout man: مسؤول پیاده کردن طرح
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loveerless: بی یار
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loader haul dump or lhd or lhd: لودرچرخ لاستیکی زیرزمینی ( lhd )
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
layout chart: نمودار جا و مکان
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loading grab: لودرچنگکی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
layout of luminaries: نحوه گستردگی منابع روشنایی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lover like: عاشق وار
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true complement: متمم واقعی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
layout of light sources: نحوه گستردگی منابع روشنایی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loaded with honours: غرق افتخار
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
truelove knot: گره کور، گره دیرگشا
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
truebred: اصیل، با تربیت
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true factor safety: ضریب اطمینان واقعی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love knot: گره کور، گره دیرگشا
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true or sternal ribs: دنده های حقیقی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load regulation: تثبیت بار
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
trueheartedness: صمیمی، بی ریا
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load matching switch: کلید تطبیق بار کلید
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
layout sheet: برگه طرح
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load circuit: مدار بار مدار بار مجموعه ی مداری که ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love wave or love waves or love waves or lq: امواج لاو نوعی از امواج سطحی که حر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
layout of residential area: نحوه گستردگی مناطق مسکونی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loading coll: نوعی پیچک با هسته ی آهنی که به منظو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
layout planning chart: جدول طراحی کارخانه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
love begotten: حرامزاده
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true or real focus: کانون حقیقی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he earns as much again so i do: دو برابر من پول در میاره
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load bearing partition: جداگر باربر
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
truetype font: فونت
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he hails from new york: اهل نیویورکه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load bearing diaphragm: جدار باربر
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true he is somewhat stingy: راست است که اندکی خسیس است ولی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loading error: خطای بار گذاری
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he can pull strings: خیلی خرش میره آدم کله گنده ایه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true value: اندازه حقیقی اندازه حقیقی عبارتست ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load impedance diagram: نمودار امپدانس بار نموداری که اثر ت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true pelvis: لگن زیرین
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he drove us in to it: اون مارو تو این دردسر انداخت
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load haul dump unit: ماشین بارکننده - باربر ( ترابری )
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load transfer switch: کلید انتقال بار کلیدی که مولد یا من ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he always has sth on his sleeve: همیشه یه چیزی تو چنتش داره
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load point: نقطه بار گذاری
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he always pulls the wool over his friends eyes: او همیشه سر دوستانش شیره می مالد
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
true course: مسیر حقیقی مسیری که با زاوایه انداز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load matching networ: شبکه ی تطبیق بار شبکه ای برای تطبیق ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he blew hot and cold: مردد/دودل بودن این پا و آن پا کرد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
truespeech: group of software applications that ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
load matching: تطبیق بار
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb a knuckle sandwich: با مشت زدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a soft spot for sb or sth: به کسی / چیزی علاقه داشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb a dirty look: به کسی چپ چپ نگاه کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have an ace up your sleeve: ورق برنده در آستین داشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give yourself airs: فخر فروختن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a inkling of sth: �احساس همدردی کردن / از چیزی تصور م ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go fly on your sky: برو پی کارت
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have fun for me: بجای منم خوش بگذرون
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have got sth inside out: لباسی رو برعکس پوشیدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
loaded antenna: آنتن با بار آنتنی که به منظور افزای ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have wear sth inside out: لباسی رو برعکس پوشیدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get rid of her: از شرش خلاص شو
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
goes right out of my mind: پاک یادم رفت
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
goes clean out of my mind: پاک یادم رفت
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get somebody’s goat: اعصاب کسی رو داغون / خرد کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
good for ill: هرچه باداباد ، هرچه می خواهد بشود
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get on sb’s nerves: اعصاب کسی رو داغون / خرد کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hang on there: قوی باش
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get something off one’s chest: دل خود را خالی کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give sb a kiss of life: �تنفس دهان به دهان
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a clear conscience: وجدان آسوده داشتن/وجدان راحت داشتن�
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fall in love at first sight: با یک نظر عاشق شدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fork it out: �رد کن بیاد
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
run like the clappers: مثل برق رفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fall in love at first glance: با یک نظر عاشق شدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
friend in need is a friend indeed: دوست آنست که گیرد دست دوست در پریشا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go like the clappers: مثل برق رفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
feel free to do so: تعارف نکنید
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get on the wrong side of sb: کسی را ناراحت کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drive like the clappers: مثل برق رفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get on the right side of sb: کسی را خوشحال کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t be shy: تعارف نکنید
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
goes out of my mind: پاک یادم رفت
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get rid of him: از شرش خلاص شو
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
better to ask the way than go astray: پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t meddle yourself in my own affairs: �توکار من دخالت نکن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
beyond of all doubt: تردیدی نیست
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t pick on me: گیر نده
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t give me that: �خالی نبند
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blue films: �فیلم های موهن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t make a fib: �خالی نبند
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blue movies: �فیلم های موهن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t put words in my mouth: حرف تو دهن من نذار
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
both fun and game: هم فاله هم تماشا
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
break the back of sth: کمر کار راشکستن ( قسمت سخت کاری را ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
burn your fingers: �چوب عمل خود را خوردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
burst sb’s bubble: تو ذوق کسی زدن ( کسی را نا امید کرد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
button one’s lips: زیپ دهان خود را کشیدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by no manner means: به هیچ وجه من الوجوه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by virtue of the authority vested in me: نظر به اختیاراتی که به بنده تفویض ش ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
break a flag of true: شکستن آتش بس
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
call a flag of true: اعلام آتش بس
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
call sth into play: به کار/راه انداختن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
chances are slim: هیچ شانسی نیست
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cheat on sb: به کسی خیانت کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in sb’s bad: مورد بی مهری کسی بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
eat high off the hog: غذای گران خوردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in sb’s black books: مورد بی مهری کسی بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he ate the dirt: �به غلط کردن افتادن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
court danger: �به استقبال خطر …. رفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on the last leg: �قراضه شدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be put upon: مورد تحمیل قرار گرفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
even if it rains or shine: به هر قیمتی که شده کاری را انجام دا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
excuse me for my french: بی ادبی من رو ببخشید
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be snowed under sth: به شدت درگیر چیزی بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
evert your eyes: چشماتو درویش کن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be tearing your hair out: بشدت کفری بودن خود را جر دادن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cut the ground from under sb’s feet: نقشه های کسی را نقش بر آب کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be up the shit creek without a paddle: ( عامیانه ) تو مخمصه بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every tide has its eb: زندگی فراز و نشیب داره
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you follow me: متوجه حرفام هستی؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be under the weather: بدحال بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every tom dick and harry knows: هر کس و ناکسی آن را می داند
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go on the warpath: جوش آوردن آن روی سگ کسی را بالا آو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you have ants in the pants or what: چیه، کک توی بدنت افتاده؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
everyday is a new beginning: هر روز یک شروع دوباره است
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
beat up on yourself: خودخوری کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t beat around the bush: حاشیه نرو
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
beat your brains out: به مغز فشار آوردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t let him persuade you: �سر حرف و تصمیم خود ایستادن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
better a bare foot than no foot at all: بهتره که پا برهنه باشی تا اینکه کلا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t let that come between us: �اجازه نده که بین ما جدایی بیفکند
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s duck soap: براحتی آب خوردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at precisely 11 am: راس ساعت یازده صبح
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get sth under your belt: با…که زیر سر دارد
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be well versed in something: در امری کاملا وارد بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be a sitting duck: هدف آسونی بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be all fingers and thumbs: �دست و پا چلفتی بی دست و پا
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be at loose ends: ول گشتن بلا تکلیف بودن بی کار بو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be at a loss to do sth: در برابر انجام کاری درماندن ( عاجز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be at a loss to do for sth: در برابر انجام کاری درماندن ( عاجز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be careful not to breathe a word: حرفی نزدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be cut out for sth: برای کاری یا چیزی ساخته شدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
chicks fight: دعوای زنانه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drive sb crazy: �کسی را سخت عصبانی کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be good enough to sign here: لطفا اینجا را امضا کنید
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
everyone’s nerves were on edge: عصبی شدن/کردن
٣ ماه پیش