آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermediate field: هیات میانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swayed in the wind: twisted in the wind

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swamp a boat: flood a boat with water

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermediate frame: ماشین نیمتاب دوم یا میانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shark watcher: company that specializes in early d ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swamp drainage: removing of water from swamp areas

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermediate frequency amplifier: تقویت کننده های فرکانس میانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shark oil: greasy yellowish - brown oil obtain ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermediate prouduct: ماده واسطه در تهیه رنگهای شیمیایی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swampiness: swampy quality

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shark skin film: لایه پوست کوسه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermediate positive: نسخه مثبت واسطه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermediate good: کالای واسطه، کالای واسطه ای، کالای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sharkskin fabric: پارچه شارک اسکین

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermediate platform: سکوی میانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermediate haulage: باربری بینابینی ( ترابری )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermediate negative: نسخه منفی واسطه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intermediate holes: گمانه های واسطه، گمانه های میانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swampland: مرداب باتلاق

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swamp buggy: ( اتومبیل به ویژه جیپ ) باتلاق رو م ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swaybacked: دارای کمر فرورفته ( در اثر بارکشی )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swamped with letters: کاغذ پیچ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swayer: نوسان دار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swamper: کسی که در باتلاق زندگی می کند باتل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get off one's trolley: go crazy

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get off with a scratch or two: get out of a situation basically un ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

condolement: participation in grief, expression ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

condoner: one who pardons

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pooja: [یوگا] مراسمی که با ذکر ( مانترا ) ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poorhouse: گدا خانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get off one`s high horse: از خر شیطون بیا پایین

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get off cheap: receive a light punishment

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

would'nt: نبایستی، نمیخواست، نمیخواستند، نمیخ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wouldve: contracted form of "would have. "

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sympathy with any one: همدردی یا همفکری با کسی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitted work: کش باف

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knifer: one who stabs with a knife one who ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knit goods: کش بافت کالای کش بافت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitting sheath: میل نگهدار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knit de knit: بافت و شکافت - بافت و باز کردن بافت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitted cloth fulling: عملیات روی پارچه تریکو، بافته شده ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knit crimping: تکسچرایزینگ به روش بافت و شکافت تکس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knit fabric: پارچه کشباف

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knit side: روی پارچه کشباف پودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knit stitch: حلقه پیوستگی راههای عمودی روی پارچه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitted blouse: blouse made by looping yarn togethe ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitted fabric: تریکو

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitted fabric finishing: تکمیل پارچه تریکو

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitted goods: پارچه تریکو

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitted loop: حلقه بافت ( در حلقوی پودی )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitted plush: پارچه تریکو پلوش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitted skullcap: round closefitting knit cap ( worn ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitted terry cloth: پارچه کشباف حوله ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitting machine: ماشین کش بافی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitting pin: میل جوراب بافی یاکش بافی که در ته ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitteing: بافندگی حلقوی - کشبافی - بافت حلقوی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitteing cycle: مراحل بافندگی حلقوی - سیکل بافندگی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitteing industry: صنعت تریکو بافی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitteing machine: ماشین بافندگی حلقوی - ماشین کشباف - ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitteing needle: سوزن تریکو ( سوزن ماشین تریکو بافی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitteing yarn: نخ تریکو بافی - نخ کشبافی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitting yarn: yarn used for knitting

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knife board: میزی که روی ان کاردها را پاک می کنن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knife machine: کارد پاک کن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knife pleat: ( خیاطی - چین یا پلیسه ی دامن زنانه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knife boy: خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردها ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knife rest: جای چاقو، جای کارد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knit to: کشبافی کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knife drawing: pulling out of knives

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knitback: �سنفیتون� یا �اذن الحمار� گیاهی با ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knifelike: like a knife sharp cutting

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching network: شبکه راه گزینی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching function: تابع راه گزین

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching variable: متغیر راه گزینی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching reactor: واکنشگر سوییچینگ واکنشگری باهسته ی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching regulator: رگوله کننده سوییچینگ مدار مدوله کن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching frequency: بسامد سوییچینگ سرعتی که ولتاژ ورودی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poppet valve: سوپاپ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching losses: تلفات سوییچینگ اتلاف توان هنگام تغی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poppethead: the tailstock or headstock of a lat ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poppet rack: دنده شانه ای محرک ماکوچه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching tube: لامپ سوییچینگ لامپ گازی که انرژی RF ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switch hitter: ( بیس بال ) بازیکن دارای دو جور مها ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching fabric: ساختار راه گزینی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching center: مرکز راه گزینی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching regulated power supply: منبع تغذیه رگوله شده سوییچینگ منیع ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching time: زمان سوییچینگ 1. فاصله زمانی بین ز ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switching diode: دیود سوییچینگ دیود بلوری که عملکردی ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rottenness: پوسیدگی فساد خرابی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rottenly: بطور پوسیده یا خراب

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotten borough: ( انگلیس پیش از لایحه ی 1832 ) حوزه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rottenstone: سنگ جلا

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotten teeth: دندان های پوسیده یا فاسد

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotten ice: یخ فاسد، یخ پوسیده - یخی که در آن، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotten spot or pothole or pothole: دیگچال یا گودال کاسه ای ( انگلیسی: ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ritualization: تشریفاتی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ritualism: تشریفات دوستی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ritualist: وابسته به تشریفات

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pathetic overtone: نهان مایه احساسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pathetic nerve: عصب اشتیاقی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of least work: اصل حداقل کار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of law: اصل حقوقی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of insufficient reason: اصل دلیل غیر کافی اصل عدم کفایت دلی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of impulse and momentum: اصل ضربه و مومنتوم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of generalization: اصل تعمیم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of first difference: اصل اولین اختلاف

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of extension: اصل گسترش

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of equivalence: اصل هم ارزی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of equipartition of energy: اصل همبخشی انرژی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of duality in a spherical triangle: اصل دوگانگی در مثلث کروی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of diminishing returns: اصل بازده نزولی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of detailed balance: اصل تعادل جزء به جزء

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

griddlecake: نوعی کیک نازک و مسطح که روی صفحه ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grid current: جریان الکترون ها بین شبکه و کاتود ل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cavalry commander: خیلتاش: سپاه و لشکری که همه از یک خ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gridding: محدودیت ساختمان یک تصویر گرافیکى که ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cleanness: پاکی، پاکیزگی، تمیزی، خالص بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grid line: خط محور - خط شبکه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grid driving power: توان راه اندازی شبکه حاصلضرب میانگی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

real quadratic form: فرم درجه ی دوم حقیقی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

real quaternion: در ریاضیات، کواترنیون حقیقی چهارگان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

realization concept: سیستم نقدی ( در حسابداری )

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

realization of wishes: fulfillment of wishes

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

realization time: زمان ادراک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principles of economy: اصول اقتصاد

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principles of religion: اصول مذهب

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of abstraction: اصل تفکیک حقوق دارنده اسناد قابل ان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of discrimination: principle of making differentiation ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of duality: اصل دوگانگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of inclusion and exclusion: اصل شمول و عدم شمول

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of minimum complementary energy: اصل حداقل انرژی - مکمل - اصل کمترین ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of minimum potential energy: اصل انرژی پتانسیل کمینه - اصل حداقل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of non contradiction: شرط عدم تناقض

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of nested intervals: اصل بازه های تو در تو

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of miximum overlap: اصل حداکثر همپوشانی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of minimum strain energy: اصل انرژی تغییر شکل کمینه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of microscopic reversibility: اصل برگشت پذیری میکروسکوپی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of mathematical induction: اصل استقراء ریاضی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of linear transformation: اصل جابجایی خطی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of likelihood: اصل درست نمایی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

principle of deformation: اصل تغییر شکل

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

power house building: ساختمان مرکز نیرو

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am impressed: تحت تاثیر قرار گرفتم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goofus: ( slang ) extremely silly person

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

power plant with concentrated fall: نیروگاه مخزنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gridiron system: شبکه نرده ای

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gridiron road network: شبکه شطرنجی راهها

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

singeing machine: ماشین کز دادن - ماشین پرسوزی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

singer in a choir: member of a singing group

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bystander intervention: پدیده ی مداخله

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

delightfulness: شعف، لذت

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

termination criterion: معیار توقف

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

termination benefits: مزایای پایان خدمت کارکنان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

termination phase: فاز پایانی - فاز اختتام ( واکنش شیم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

termination interview: مصاحبه خروج - مصابحه با کسانی که سا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trade marks and trade names: علایم و نامهای تجاری

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

occupation franchise: حق رای دادن که کسی در نتیجه اجاره د ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worried about him: was concerned about him

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anxious seat: صندلی یا نیمکت نزدیک به میز خطابه ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uneasy lies the head that wears the crown: اشخاص پر مسئولیت زندگی پر تلاطمی دا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alliance israelite universelle: israeli organization

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

false heartedly: خائنانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incorrect confidence limits: حدود اعتماد غلط

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misguided calculation: mistaken calculation

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saturated zone or zone of satration or zone of satration: زون اشباع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

statement calculus: حساب گزاره ها

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fling in someone's face: blame someone

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saturated diode: دیود اشباع شده دیودی که بیشینه جریا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

statement of retained earnings: صورت سود ( زیان ) انباشته

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuck wagon: ( امریکا ) گاری یا ( امروزه ) کامیو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

witnesser: one who testifies

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emphasized the seriousness of the matter: stressed the severity of the issue ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuckwalla: چاک والا این گونه مارمولک ها در آمر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuckhole: گودال جاده، دست انداز

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

composition and make up terminal: صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chucker out: ( انگلیس - عامیانه ) کسی که اشخاص ن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuckle head: ( عامیانه ) احمق، بی شعور، ادم کله ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuck will's widow: مرغ پشه خوار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuck out of something: ( انگلیس - خودمانی ) اخراج شدن یا ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pitchman: فروشنده سیار دستفروش اشیای تفننی و ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on your feet: روی پای خودت باش

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

terrible thing: something really bad

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

economic independence: financial and commercial autonomy

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valuable consideration: عوضی که دارای ارزش مادی باشد

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goods in pledge: کالای گروی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

open shop: ( امریکا - کارخانه یا شرکت و غیره ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

economic geography: جغرافیای اقتصادی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goods wagon: a goods wagon is a carriage on a tr ...

٢ ماه پیش

مدال‌های آزاده