آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s really tough: واقعا سخته.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m afraid that’s not quite right: متاسفانه فکر نمی کنم این درست باشه.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be a tough cookie: سرسخت بودن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your flight has been canceled: پرواز شما لغو شده.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch red handed: مچ کسی را گرفتن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the green light: اجازه داشتن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it doesn’t ring a bell: هیچی یادم نیست.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s very demanding: خیلی سخته.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to wave a white flag: آتش بس اعلام کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please remember to: لطفا یادت باشه که…

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she’s in her early twenties: او در اوایل دهه بیست سالگی اش است.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to tell a white lie: دروغ مصلحتی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s in her early twenties: او در اوایل دهه بیست سالگی اش است.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please don’t forget to: یادت نره که…

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not up to par: خیلی خوب نبودن در کاری

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s in his early twenties: او در اوایل دهه بیست سالگی اش است.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’d like to remind you about: میخواستم درباره … یادآوری کنم.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be off base: در اشتباه بودن ( از پایه و اساس من ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you haven’t forgotten about … have you: یادت که نرفته؛ مگه نه؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she just turned six: تازه شش ساله ش شده.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settle a score with someone: با کسی تسویه حساب کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you haven’t forgotten to … have you: یادت که نرفته؛ مگه نه؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you have any bags to check: آیا چمدانی دارید که لازم باشه چک شه ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m not as young as i used to be: دیگه مثل سابق جوان نیستم.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it completely slipped my mind: کاملا از ذهنم پاک شد

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you mind repeating that: میشه حرف تون رو تکرار کنید؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you like a window seat or an aisle seat: ترجیح می دید در صندلی های کنار پنجر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m not over the hill yet: هنوز پیر نشدم.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had to wait ages for a bus: کلی منتظر اتوبوس موندم.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s a breeze: معنی �خیلی آسونه�، �مثل آب خوردنه�

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

here’s your boarding pass: این کارت پرواز شماست.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m not sure i follow you: فکر کنم منظورتون رو نفهمیدم.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one’s twilight years: در سال های آخر زندگی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aged like fine wine: مثل قالی کرمان می ماند ( کهنه شده م ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the golden years: سال های بعد از بازنشستگی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

older than dirt: سن بالا بودن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be over the hill: ۴۰ ساله بودن ( برای کسانی استفاده ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be young at heart: دلش جوان است!

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cross reference table: [کامپیوتر] جدول ارجاع متقابل

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carpenter bee: زنبور چوب سوراخ کن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carpenter ant: ( جانور شناسی ) مور درودگر

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carpenter's bench: work table for carpentry

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carpentaria: خلیج کارپنتریا ( در کرانه ی شمالی ا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heartburning: حسادت

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heart cherry: گیلاس دل دیس ( گیلاس امریکایی پر گو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock material: [صنعت] مواد اولیه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockman: دامدار، دامپرور

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock adjustment: [ریاضیات] تعدیل موجودی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock appreciation right: [حسابداری] حقوق نقدی ناشی از تغییر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockateer: person who sells stocks

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock breeder: دامپرور

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock bottle: [شیمی] شیشه ذخیره

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockbrokerage: کارگزاری سهام ( یا بورس سهام )

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock car: ( راه آهن ) واگن ویژه ی حمل دام

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock certificate: گواهی سهم، برگه ی سهم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock clerk: انبار دار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock certificate book: [حسابداری] دفتر گواهینامه سهام

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock footage: [سینما] فیلم بایگانی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockfish: ماهی خشکانده ( به جای نمک زدن در آف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockfeed: food that is fed to livestock

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock farm: مزرعه ی دامداری دامپروری

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock market price index: [زمین شناسی] شاخص بهای بازار سهام

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock market slump: period of time during which the sto ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

therewithal: بعلاوه، علاوه بر آن، از طرف دیگر، ب ...

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make firm: سفت کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sexual peak: اوج جنسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

branch of science: فن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

branch of a curve: [ریاضیات] شاخه ی یک منحنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

branch of a function: [ریاضیات] شاخه ی تابع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

branch of a hyperbola: [ریاضیات] شاخه ی یک هذلولی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attention key: کلید جلب توجه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltwoodite or nenadkevite or nenadkevite: [زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltz manns constant: [برق و الکترونیک] ثابت بولتمان ثابت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmanns equation: [برق و الکترونیک] معادله بولتمان مع ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann distribution: [شیمی] توزیع بولتزمن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bolt funds: deny access to funds

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann distribution function: [شیمی] تابع توزیع بولتزمن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltaflex: [نساجی] لیف مصنوعی بولتافلکس ( پلی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltathene: [نساجی] لیف مصنوعی بولتاتین ( پلی ا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bolted bonnet: [مهندسی گاز] کلاهک پیچ و مهره دار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bolted connection: [عمران و معماری] اتصال پیچی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann costant: [ریاضیات] ثابت بولتسمان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann equation: [برق و الکترونیک] معادله بولتزمن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann function: [برق و الکترونیک] تابع بولتزمن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann h threrem: [شیمی] قضیه H بولتزمن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann law: [برق و الکترونیک] قانون بولتزمن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann relation: [ریاضیات] رابطه ی بولتسمان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann: علوم هوایی : بولتزمن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltrope: طنابی که برای جلوگیری از پاره شدن ب ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped fill or tipped fill or tipped fill: [زمین شناسی] خاکریز نکوبیده - خاکری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rockfill or tipped rockfill or tipped rockfill: [زمین شناسی] سنگریز درهم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumping price: unloading price

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump car: [معدن] واگن خودتخلیه ( ترابری )

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump heap: pile of garbage

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump leaching: [معدن] فروشویی توده ای ( هیدرومتالو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

back stope: [معدن] استخراج بالارو ( معادن زیرزم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rock rip rap: [زمین شناسی] چینش قلوه سنگی، پوشش ق ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped deposit or dumped or dumped: [زمین شناسی] نهشته جورنشده یک رسوب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rockfill: [عمران و معماری] درهم سنگریزه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstay: ( کشتی بادبان دار ) کابل یا طنابی ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumping car: [زمین شناسی] برگرداندن واگن یکی از ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstretch: ( زمین دومیدانی ) بخشی از زمین دو ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstamp: ( پستخانه ) مهر روی پاکت یا بسته که ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump moraine: [زمین شناسی] یخرفت انتهایی یک یخرفت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstroker: شناگر پشت

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstraight: ورزش : قسمت دراز و مستقیم پیست

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump power: [زمین شناسی] قدرت مازاد - ظرفیت ماز ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstreet abortion: illegal abortions that is not perfo ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpage: act of dumping loads of waste/garba ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpish: اشغال وار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump point: area where something is released or ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumping height: [معدن] ارتفاع تخلیه ( ترابری )

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump quotes: [کامپیوتر] نقل قول های نامفهوم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lacework: تزئین جامه با تور و قیطان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpcart: cart that can be tipped downward to ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumptor: کامیونی با چرخهاى لاستیکی که داراى ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rock: [زمین شناسی] قلوه سنگ

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpiness: خیلی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped fill: [عمران و معماری] خاک ریخته شده

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchier or torchiere: ( برق و روشنایی ) چراغ پایه بلند که ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchwood: ( گیاه شناسی ) درخت روشنک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dover's powder: گرد دور ( دارویی مرکب از تریاک و عر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchier: a floor lamp that casts light upwar ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dovelet: بچه کبوتر، جوجه کبوتر

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dovekie or dovekey: ( جانورشناسی ) کفترچه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

socko: ( امریکا - خودمانی ) رایج، محبوب، م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dovetial: دم چلچله اى

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchere: tall stand for a candle

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchon lace: روبان یا نوار توری ( برای حاشیه دوز ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torch singer: خواننده شعر احساساتی و عاشقانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

friskiness: لرزش نشاط

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaver buck: canadian one dollar bill

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

friskily: بطور بشاش

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

miss it: از دستش بده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaver cloth: [نساجی] پارچه خز - نوعی پارچه پالتو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frisket: در ماشین چاپ کاغذ نگهدار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaver type dam: [آب و خاک] بند سنگ آبی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaverteen fabric: [نساجی] پارچه بیورتین ( پارچه شبه م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it hurt him: it caused him pain

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sniperscope: ( به ویژه در جنگ جهانی دوم ) دوربین ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diphthongize: تلفظ کردن، ادغام کردن اصوات

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaverboard: ( امریکا - گاهی با b بزرگ ) تخته ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beavertail beam: [برق و الکترونیک] باریکه ی دم بیدست ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipper bath: یکجور ظرف تن شویی که روی ان نیمه پو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip carriage: واگنی که از قطار راه اهن ول میشود

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip rings: ( برق ) حلقه ی لغزان، حلقه ی اصطکاک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip noose: گره طناب دار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip scratch: [زمین شناسی] خراش لغزشی - علاوه بر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip face or lee side or lee side or lee ward: [زمین شناسی] بادپناه، سطح لغزش - سط ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip one's hand into a pocket: slide one's hand into a pocket

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipped through his fingers: got away right under his nose

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip a peg: deteriorate slightly

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip agent: [پلیمر] عامل لغزش

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip aid: [پلیمر] کمک لغزنده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

teashop: رستوران، قهوه خانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipsole: کفی کفش

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipcase: جعبه ی کتاب جاکتابی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipped disk: ( پزشکی - مهره ی کمر ) مهره ی جابجا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip one over someone: ( امریکا - عامیانه ) حیله زدن، کلاه ...

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative easement: [حقوق] ارتفاق مثبت ( حقی برای شخص د ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative action choice: [ریاضیات] خط مشی تأثیر مثبت

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative particular proposition: [ریاضیات] قضیه ی موجبه ی جزئی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative defence: [حقوق] دفاع با فرض صحت ادعا

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative proposition: [ریاضیات] گزاره ی موجب، قضیه ی موجب ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popping crease: ( بازی کریکت ) خط یا مرزی که چوگان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popping plug: ( ماهیگیری با قلاب ) طعمه ای که هنگ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popping condition: [معدن] شرایط پوکیدن ( مکانیک سنگ )

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawed off the bough he was sitting on: bit the hand that fed him

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawed: - board sawed across تخته هایی که ا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawed joint: [عمران و معماری] درز اره شده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saw edged: دارای لبه دندانه دندانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawer: اره کش

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handtight: [نفت] محکم شده با دست

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the job experience: experience received while working a ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pepton: [صنایع غذایی] پپتون : ترکیب پروتئین ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peptonize: ( پروتئین را ) تبدیل به پپتون کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy yarn: [نساجی] نخ فانتزی - نخ تزئینی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancymesh fabric: [نساجی] پارچه فانتزی منفذ دار

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try and get fancy: سعی نکن باکلاس و تجملاتی ش کنی.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is not fancy if it is true: باکلاس و تجملاتی نیست اگر واقعیت دا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manipulated cloth: [نساجی] پارچه پشمی یا فاستونی مخلوط ...

٢ ماه پیش

مدال‌های آزاده