آرش جلیل خبازی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retraction: In academic publishing, a retractio ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incipient: در شرف آغاز یا رشد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glib: توخالی، پوچ ( قول و . . . ) چرب زب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

probity: درست کاری

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flamboyant: The word comes from the French flam ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

morose: بدعنق و دلگیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sagacious: خردمند - خردمندانه sage

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

desideratum: آنچه که خواسته یا مورد نیاز است som ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exigency: وضع اضطراری، حالت فوق العاده اضطرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exiguity: ناچیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expansive: خونگرم و خوشرو

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reception: استقبال

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conciliate: این فعل میتونه بعنوان "به توافق رسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conciliate: این فعل میتونه بعنوان "به توافق رسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bathrobe: لباس حوله ای حمام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hurl: hurl back = به عقب راندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flagrant: فاحش ( تداعی منفی و بد )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flagrant: فاحش ( تداعی منفی و بد )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

courtesy: بعنوان اسم: 1 - خوشخویی، نزاکت 2 - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sight: اگه بدنبال این کلمه of بیاد، بمعنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lurid: 1 - زننده و غم انگیز ( احساساتی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lurid: 1 - زننده و غم انگیز ( احساساتی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fulmination: diatribe انتقاد تلخ و طوفانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overt: ترکی معادلش میشه : آچیخ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

indigenous: بومی، محلی native, aborginal

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

virtuosity: تبحر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assiduous: دارای سخت کوشی و دقت زیاد - سخت کوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plight: وضعیت بغرنج ( معمولا با of همراه اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plight: وضعیت بغرنج ( معمولا با of همراه اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bliss: خوشبختی، سعادت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chimerical: A chimera was a fire - breathing mo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enunciate: The word enunciate is related to th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enunciate: The word enunciate is related to th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fetish: 1 - خوره ( جنسی، وسواسی، علاقه و . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

puny: کوچولو موچولو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spell: a period of indeterminate length ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aegis: under the aegis of: تحت حمایت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dodder: تلوتلو خوردن ( بر اثر بیماری، پیری، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evince: بروز دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pinnacle: اوج، به اوج رسیدن/رساندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinnacle: اوج، به اوج رسیدن/رساندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revere: مورد عزت و احترام قرار دادن، تقدیس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inebriated: Inebriated is just a fancy way of s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zest: شور و شوق gusto

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheedle: خ*** مالی کردن : )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wheedle: خ*** مالی کردن : )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prudent: محتاط و باتدبیر ( انه ) =! impruden ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prudent: محتاط و باتدبیر ( انه ) =! impruden ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

efficacy: Efficacy is a more formal way to sa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impetuous: شتابزده - باشتابزدگی باشدت forceful

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impetuous: شتابزده - باشتابزدگی باشدت forceful

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repent: توبه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repent: توبه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vain: in vain: بطور بی نتیجه/بیهوده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disheveled: ژولیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disheveled: ژولیده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

asinine: Asinine derives from the Latin asin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

congregate: گرد آمدن assemble, forgather, gathe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

congregate: گرد آمدن assemble, forgather, gathe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

effrontery: پررویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

effrontery: پررویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liaison: رابط رابطه نامشروع affair, amour, i ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glib: توخالی، پوچ ( قول و . . . ) چرب زب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glib: توخالی، پوچ ( قول و . . . ) چرب زب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

legerdemain: شعبده بازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tantalize: to tantalize someone is to torture ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tantalize: عطش کسی را تیز کردن - نوعی آزار داد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ingrate: شخص نمک نشناس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pandemonium: قیامت، جهنم مثلا وقتی میگیم چه قیام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demeanor: طرز رفتار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

elucidate: شفاف سازی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fatuous: نفهم - از روی نفهمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frail: نحیف، ضعیف، شکننده، ضعیف النفس، سست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profuse: بی حد و حصر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

profuse: بی حد و حصر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glittering: پر تلالو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glittering: پر تلالو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

raconteur: نقال anecdotist

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prerogative: حق مسلم! انرژی هسته ای حق مسلم ماست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

munificent: بسیار بسیار سخاوتمند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enervate: زمین گیر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enervate: زمین گیر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

protocol: ضوابط

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

specious: ظاهرا منطقی و درست ولی عکس آن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pilomotor reflex: سیخ شدگی مو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relic: یادگاری از گذشته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long overdue: having been expected or needed for ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chicanery: حقه بازی، حیله بازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cow: overawe بیم زده کردن، هراساندن، ترس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hortatory: انگیزشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hortatory: انگیزشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

didacticism: آموزش توام با نصیحت^معمولا افراطی و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bearing: ارتباط، رابطه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

class ridden: A class - ridden society is a term ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prodigality: ولخرجی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bungle: معانی درست اینان دوستان: کاری را خر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entail: در پی داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reliance: وابستگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

precondition: دوستان دقت کنید prerequisite به معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fleece: مال کسی را چاپیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fleece: مال کسی را چاپیدن

١ سال پیش

مدال‌های آرش جلیل خبازی