تاریخ
١ ماه پیش
متن
You need fattening up a bit.
دیدگاه
٢

شما ( تو ) باید یک مقدار ( نیاز به چاق شدن دارید ) چاق بشوید.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Pasta is not as fattening as people think it is.
دیدگاه
٣

پاستا به آن اندازه که ( آنقدر ) مردم فکر می کنند چاق کننده نیست.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Some foods are more fattening than others.
دیدگاه
٠

بعضی از غذا ها چاق کننده تر از بقیه ( دیگر غذا ها ) می باشند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
You can't arrest me! There must be some mistake!
دیدگاه
١

شما نمی توانید من را بازداشت ( دستگیر ) کنید! حتما ( باید ) اشتباهی شده باشد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The police arrived to arrest him.
دیدگاه
١

پلیس برای دستگیری ( بازداشت کردن ) او ( مذکر ) آمد ( حرکت کرد ) .

تاریخ
١ ماه پیش
متن
It is sometimes possible to arrest or reverse the disease.
دیدگاه
١

گاهی اوقات ( بعضی وقت ها ) می توان بیماری را توقیف کرد ( بازداشت ، پیشگیری کرد ) یا معکوس کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
A warrant is out for his arrest/against him.
دیدگاه
١

حکم بازداشت ( دستگیری ) / علیه او ( مذکر ) صادر شد ( ارسال شد ، آمد ) .

تاریخ
١ ماه پیش
متن
A policeman has the power to arrest a criminal.
دیدگاه
١

یک پلیس قدرت دستگیری ( بازداشت کردن ) یک مجرم ( جنایتکار ) را دارد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
They issued a warrant for her arrest.
دیدگاه
١

آن ها حکم بازداشت او ( مونث ) را صادر ( ارسال ) کردند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
دیدگاه
١

امیدوارم ( آرزو می کنم ، ای کاش ) بتوانید از فرهنگ لغت ( جملات ) آنلاین ما نهایت استفاده را ببرید ( بهره مند شوید ) و روز به روز پیشرفت کنید ( روز به ...

تاریخ
١ ماه پیش
متن
At that precise moment, Miss Pulteney came into the office.
دیدگاه
٠

دقیقا در همان لحظه ( در همان حال ) ، خانم پالتنی وارد دفتر شد ( به دفتر آمد ) .

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I shall miss you very much.
دیدگاه
٠

من خیلی دلم برایت تنگ می شود ( خواهد شد ) .

تاریخ
١ ماه پیش
متن
miss you so much already and I haven't even left yet!
دیدگاه
٠

دلم خیلی برات تنگ شده و من حتی هنوز نرفتم ( منظور هنوز نمیتونم ببینمت ) .

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The worst way to miss someone is to be sitting right beside them knowing you can't have them.
دیدگاه
٠

بدترین شکل ( راه ) از دست دادن ( دلتنگ شدن ) یک نفر این است که کنارت باشد ( کنارش بشینی یا کنارت بشیند ) و بدانی که نمی توانی او را داشته باشی.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Next day, Miss Stone decided to sew up the rip.
دیدگاه
٠

روز بعد ( فردا ) ، خانم ( دوشیزه ) استون تصمیم گرفت ( مصمم شد ) تا ریپ ( چیز پاره ) را بدوزد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The city is in a festive / holiday mood.
دیدگاه
٠

شهر در حال و هوای جشن/تعطیلات ( اوقات فراغت ) می باشد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Sunday is a holiday in Christian countries.
دیدگاه
٠

( روز ) یکشنبه در کشور های مسیحی ( با دین مسیح ) تعطیل است ( به اصطلاح یعنی جمعه است ) .

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Spain is still our most popular holiday destination.
دیدگاه
٠

اسپانیا همچنان محبوب ترین ( دوست داشتنی ترین ) مقصد اوقات فراغت ( تعطیلات ) ما می باشد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Our holiday was spoiled by bad weather.
دیدگاه
٠

تعطیلات ( اوقات فراغت ) ما به دلیل ( به خاطر ) هوای بد ( هوای نامطلوب ) خراب شد ( به هم ریخت ) .

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Did you enjoy yourselves in your holiday?
دیدگاه
٠

آیا از تعطیلات ( اوقات فراغت ) خود لذت بردید ( حس خوبی داشتید ) ؟

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I asked my boss for a holiday.
دیدگاه
٠

از رئیسم روز تعطیلی ( اجازه ) گرفتم.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
We had good weather on our holiday.
دیدگاه
٠

در تعطیلات ( روز های فراغت ) هوای خوبی داشتیم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
People sometimes kneel to pray.
دیدگاه
٥

مردم گاهی ( بعضی وقت ها ) برای دعا کردن زانو می زنند ( زانو می زنند تا دعا بر جای بیاورند ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He told them to kneel, and said a prayer over them.
دیدگاه
٥

به آنها گفت ( فرمود ) که زانو بزنند و بر آنها دعا کرد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Kneel on your left knee, head down.
دیدگاه
٥

روی زانوی چپ زانو بزن ( بزنید ) ، سر را پایین بیاورید.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The condemned man knelt before the monarch and pleaded for mercy.
دیدگاه
٥

مرد محکوم ( محاکمه شده ) در برابر شاه ( امپراتور ) زانو زد ( بر روی زانو نشست ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Myra knelt down to pull a weed from the drenched flower bed.
دیدگاه
٥

میرا بر روی زانو هایش نشست ( زانو زد ) تا علف هرزی را از تخت گل خیس بیرون بکشد ( دربیاورد ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
A most important tool is cartography.
دیدگاه
٣

مهم ترین ابزار ( وسایل ) نقشه کشی می باشد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
What do you want with a tool kit ?
دیدگاه
٣

از یک جعبه ( کیت ) ابزار چه استفاده می خواهید کنید؟ یا با جعبه ( کیت ) ابزار چه کاری می خواهید انجام دهید ؟

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
This tool is unsuited for such use.
دیدگاه
٥

این ابزار ( وسایل ) برای چنین استفاده ای نامناسب می باشد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
This tool can be used in a variety of ways.
دیدگاه
٣

این ابزار ( وسایل ) را می توان به روش های مختلفی استفاده کرد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I can't get at the tool on the shelf.
دیدگاه
٣

من نمی توانم به ابزار ( وسایل ) روی قفسه دستیابم ( برسم ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
A hammer is a sort of tool.
دیدگاه
٥

چکش یک نوعی از ابزار می باشد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
A hammer is a sort of tool.
دیدگاه
٥

چکش یک نوع از ابزار است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Stay with the others and you'll be safe.
دیدگاه
٤

با دیگران ( بقیه ) بمان و در امان باش ( خواهی بود ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The port was a safe haven for pirates.
دیدگاه
٥

بندر محلی امن ( پناهگاه ) براب دزدان دریایی بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
They put the jewels in a safe hiding place.
دیدگاه
٥

آنها جواهرات را در مکانی امن ( مخفیگاه ) پنهان کردند ( قرار دادند ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
These remote islands are inhabited only by birds and small animals.
دیدگاه
٦

در این جزایر ( جزیره ها ) دوردست فقط پرندگان و حیوانات کوچک حیات می کنند ( زندگی )

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
They lived in a remote mountain village.
دیدگاه
٧

آنها در روستای دورافتاده کوهستانی ، زندگی می کردند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
In remote mountain areas, voters arrived on horseback.
دیدگاه
٧

در مناطق دورافتاده کوهستانی ، رای دهندگانی که بر اسب سوار بودند از راه رسیدند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The series will include both fiction and non-fiction.
دیدگاه
٥

این مجموعه ( سریال ) شامل هر دو نوع داستان ( ماجرا ) تخیلی و غیر تخیلی خواهد بود.

٢