عاطفه - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluff and fold: سرویس شستشوی لباس . لباس را از درب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the hook: عالی ، معرکه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

NUTS: ?Are you nuts دیوانه شده ای؟ عقلت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have you lost it: عقلت را از دست دادی؟ دیوانه شده ای؟

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's your call: =it's your decision تصمیمش با توست، ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peel: . Keep your eyes peeled چشم هاتون ر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

now now: ( بیانگر خوشحالی ) خوبه. خوبه دیگر.

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

valet: ( در هتل، رستوران ) پیشخدمتی که ماش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

what's the point: خوب که چی؟ فایده اش چیه؟ کی چی بشه؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dang: جایگزینی برای کلمه damn است. برای ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dang: جایگزینی برای کلمه damn است. برای ب ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be so dramatic: زیادی مته به خشخاش گذاشتن، زیادی شل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heads up: مواظب باش!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be no match for someone: حریف کسی نبودن، از پس کسی بر نیامدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be no match for someone: حریف کسی نبودن، از پس کسی بر نیامدن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat sb to: زودتر از کسی به جایی رسیدن، از کسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

teleport: طی الارض کردن ( انتقال یک ماده از ی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who's up: کی پایه است؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

got to: =have to , must . باید، مجبور بودن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goodness knows: خدا می داند . الله اعلم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goodness knows: خدا می داند . الله اعلم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the ready: ( تفنگ ) آماده تیر اندازی ، ( سرباز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the ready: ( تفنگ ) آماده تیر اندازی ، ( سرباز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my patient is wearing thin: صبرم داره تمام میشه.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pop open: ناگهانی و سریع باز کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sucky: =awful مزخرف، افتضاح

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't see that coming: انتظار این را نداشتم، این را پیش بی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i didn't see that coming: انتظار این را نداشتم، این را پیش بی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

count me in: ( در انجام یک عمل ) من هم هستم، من ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for months at a time: =for one whole month each time هر م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on it: ( الان ) بهش رسیدگی می کنم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm on it: ( الان ) بهش رسیدگی می کنم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

win win: با یک تیر دو نشان زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's your call: =it's your decision تصمیمش با توست، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way too: خیلی. . It's way too good=خیلی خوب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

way too: خیلی. . It's way too good=خیلی خوب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a load off: =To sit down and relax استراحت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a load off: =To sit down and relax استراحت کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lads: ( در بریتانیا ) بر و بچه ها، رفقا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lads: ( در بریتانیا ) بر و بچه ها، رفقا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it on: ( اصطلاحی که در رقابت یا مسابقه به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

way to go: آفرین

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hasta la vista: ( به اسپانیایی ) خداحافظ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hasta la vista: ( به اسپانیایی ) خداحافظ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go through: تحمل/تجربه کردن. You have no idea ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

no offense: قصدم توهین نیست . بهت بر نخوره.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get to do sth: فرصت یا توانایی انجام کاری را داشتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to do sth: فرصت یا توانایی انجام کاری را داشتن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go to great lengths to do sth: برای انجام کاری کلی به زحمت افتادن/ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go to great lengths to do sth: برای انجام کاری کلی به زحمت افتادن/ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have you lost it: عقلت را از دست دادی؟ دیوانه شده ای؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the road: سفر کردن، به جاده زدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fluff and fold: سرویس شستشوی لباس . لباس را از درب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep sb company: پیش /همراه کسی ماندن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep sb company: پیش /همراه کسی ماندن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i could really use some: =i really want or need sth I could ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i could really use some: =i really want or need sth I could ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm glad you could make it: خوشحالم تونستی بیای. خوشحالم توانست ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to do something: اجازه/فرصت/توانایی انجام کاری را دا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

okie doke: =okay

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

okie doke: =okay

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll be right with you: الان برمیگردم پیشتون.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll be right with you: الان برمیگردم پیشتون.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move on already: برو دیگه. حرکت کن دیگه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got it covered: خودم بهش رسیدگی میکنم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i got it covered: خودم بهش رسیدگی میکنم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i throwing a party: دارم یک مهمونی میگیرم/برگزار میکنم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shut up already: خفه شو دیگه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's so over the top: خیلی افراطی است. زیاده روی است.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

real it in: Calm down = آرام باشید

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

now now: ( بیانگر خوشحالی ) خوبه. خوبه دیگر.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for a couple days: چند روزی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for a couple days: چند روزی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not a money thing: بحث پولش نیست. ربطی به مسائل مالی ن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

never gets old: هیچ وقت تکراری /قدیمی نمیشود.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

never gets old: هیچ وقت تکراری /قدیمی نمیشود.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

here comes the party: گل مهمونی آمد/از راه رسید.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hurry back: زود برگرد!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hurry back: زود برگرد!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you go it: دقیقاً. درسته.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dramatic: !Don't be so dramatic زیادی شلوغش ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

may day: ( هوانوردی ) کمک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk: . Now you're talking این شد حرف حسا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

period: !Period والسلام، همین که گفتم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on the razor's edge: لبه پرتگاه بودن، در وضعیت بحرانی بو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wits: عقل، درایت، زیرکی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wits: عقل، درایت، زیرکی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preggers: ( انگلستان، عامیانه ) باردار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

NUTS: ?Are you nuts دیوانه شده ای؟ عقلت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blood sweat and tears: I put in the blood, sweat and tears ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

granted: . Okay granted باشه قبوله. باشه درس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no peeking: دزدکی نگاه نکن!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no peeking: دزدکی نگاه نکن!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bun: کیک فنجانی، کلوچه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dice cut: نگینی خرد شده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strike fear to sb's heart: ترس به دل کسی انداختن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike fear to sb's heart: ترس به دل کسی انداختن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

split: ( ورزش ) 180 زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

order up: سفارشات هاتون حاضره.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

destined: مقدر ، در نظر گرفته شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outrage: خشونت، بی حرمتی، عصبانیت شدید، عصبا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outrage: خشونت، بی حرمتی، عصبانیت شدید، عصبا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay waste: ( زمین ، مزرعه ) از بین بردن ، تخری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trampoline: یک نوع تشک فنری برای تمرین حرکات پر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

broken: ( روحیه ) داغون، افسرده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pictogram: تصویر نگاشت:بیان یک جمله به کمک تصا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pictogram: تصویر نگاشت:بیان یک جمله به کمک تصا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

off to: . We're off to Africa داریم میریم آ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very next: دقیقا ، درست بعدی Very next day دقی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

very next: دقیقا ، درست بعدی Very next day دقی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

valet: ( در هتل، رستوران ) پیشخدمتی که ماش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

easy: !Easy آرام باش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rip off: سر کسی کلاه ءگذاشتن، کسی را تیغ زدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip off: . What a rip - off عجب کلاه برداری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheer up: روحیه دادن، سر حال آوردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

controlee: کنترل شونده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peel: . Keep your eyes peeled چشم هاتون ر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come over to: گرایش پیدا کردن، پیوستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come over to: گرایش پیدا کردن، پیوستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subject to: در معرض

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grab: ( محاوره، غذا ) به بدن /زدن ?Wanna ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matter of time: . It's just a matter of time فقط مس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

matter of time: . It's just a matter of time فقط مس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run for your life: برای نجات جانتون فرار کنید.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the point: خوب که چی؟ فایده اش چیه؟ کی چی بشه؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what's the point: خوب که چی؟ فایده اش چیه؟ کی چی بشه؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turns out: از قرار معلوم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

something: ?Isn't that something جالب نیست؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

count me in: من هستم. من پایه ام.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fire in the hole: ( برای هشدار در هنگام خطر ) پناه بگ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

facts and figures: آمار و ارقام، اطلاعات دقیق

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no hard feeling: سخت نگیر، آشتی کنیم، ناراحتی دیگر ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no hard feeling: سخت نگیر، آشتی کنیم، ناراحتی دیگر ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feet: . You're light on your feet تو خیلی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brag: . I'm not one to brag من اهل لاف زد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that's it: ( در هنگام عصبانیت ) بسه دیگه. خو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

voice of reason: صدای عقل، صدای حقیقت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voice of reason: صدای عقل، صدای حقیقت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nonsense: !Nonsense داری چرت میگی، چرت نگو

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get to know someone: شناختن افراد با وقت گذراندن با آنها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to know someone: شناختن افراد با وقت گذراندن با آنها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see: . I didn't see that coming انتظار ا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one thing lead to another: چیزها دست به دست هم دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one thing lead to another: چیزها دست به دست هم دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang on: !Hang on طاقت بیار، صبر کن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead up to: منجر شدن ، انجامیدن

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های عاطفه