پیشنهاد‌های احمد سعیدی انارکی (١٠٣)

بهره مندی ها

کارفرمان ( بیهقی )

تواند بود ( بیهقی )

شادکامی ( بیهقی )

پراکندگی

دیرپا

بدشناخته ( بیهقی )

بلاگردان

روشناس ( بیهقی )

دل خون، خون دل

آزرده

رشته هر چیزی را گویند که عموماً ازپی هم به توالی ، یعنی پی درپی درآمده باشد یا بر و بالا و پهلوی هم درآرند. ( فرهنگ جهانگیری )

نازان

کردگ خدایی

انواع آفرینش های هنری

بدسگال ( بیهقی )

خانگیان ( بیهقی )

درمانده

مانندگان ( بیهقی )

بی سپر پیغام به تیر و نیزه تا چند با بی سپران ستیزه تا چند ( لیلی و مجنون، نظامی )

نان خوردن گفتا بگشای چهر با من نانی بشکن به مهر با من نظامی، لیلی و مجنون

چرا برای چه

فریب مرگبار، چون روباه فریفتن و چون پلنگ دریدن، کنایه از کار جهان است. ( بهروز ثروتیان، خسرو و شیرین )

فرمان پذیرفتن: کنایه از مردن است.

مروارید قیمتی و خوشاب. ( دهخدا )

در کاری را زدن: پرداختن به کاری

بی سپر:بی دفاع پیغام به تیر و نیزه تا چند با بی سپران ستیزه تا چند ( لیلی و مجنون، نظامی )

بی سپر: بی دفاع پیغام به تیر و نیزه تا چند با بی سپران ستیزه تا چند ( لیلی و مجنون، نظامی )

بر خود بالیدن

بدنامی

برای چه چرا

سرکشی کردن

کنایه از تند روی ساکن شو از این جمازه راندن با یاوگیان فرس دواندن ( لیلی و مجنون - نظامی )

رشتۀ تب رشته ای است که دعای تب بند بر آن دمیده و گره زده بر بازوی مریض می بندند. وحید دستگردی لیلی و مجنون

هم دیدار شدن ( بیهقی )

دبستان، آموزشگاه �با آن پسران خُرد پیوند هم لوح نشسته دختری چند هر یک ز قبیله ایّ و جایی جمع آمده در ادب سرایی� نظامی ( لیلی و مجنون )

انجمن خردمندان مجنون به سکونت و گرانی شد عاقل مجلس معانی ( نظامی - لیلی و مجنون )

توانگر، غنی، ثروتمند ترتیب کنم از این دیارت جفتی هنری و سازگارت باحرمت و حسن و باخزینه سیماب سرین و سیم سینه ( لیلی و مجنون - نظامی )

مسافر صاحب سفر کدام راه است سفره اش به کدام خانقاه است ( نظامی، لیلی و مجنون )

پریشان و متأثر گردیدن، متغیر شدن ( ثروتیان، لیلی و مجنون ) در خط مشو ار جهان بگردد کاین چرخ زمان زمان بگردد ( لیلی و مجنون - نظامی )

سرسپردگی، مهرورزی، ارادت

مروارید خوشاب، مروارید ناب و روشن و بی آلایش

آرامش بخش دل ، مقابل جگرسوز عشق تو رقیب راز من باد زخم تو جگرنواز من باد ( لیلی و مجنون - نظامی )

یک آواز ( بیهقی )

مالش

تمیز ( بیهقی )

توانش ( واژه یاب پاینده )

یک دستی ( بیهقی )

برخورداریهای اجتماعی

بالا ( بیهقی )