آسا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trip over: Trip over yourself به معنای خیلی مش ...

٦ روز پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

billowy: large and soft

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stoke: دامن زدن به، تشویق احساسات بد در جم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stoke: دامن زدن به، تشویق احساسات بد در جم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

made out: اینکه زنی اشاره کند به اینکه شب قبل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

made out: اینکه زنی اشاره کند به اینکه شب قبل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lunchtime: اسم رمز برای استفاده در زمانی که می ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leap out: جلب توجه فوری کردن، بسیار قابل توجه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leap out: جلب توجه فوری کردن، بسیار قابل توجه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

melt butter: تحریک کردن، ایجاد احساس برانگیختگی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unstated: ناگفته، مبهم، غیر شفاف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unstated: ناگفته، مبهم، غیر شفاف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brand: در نظر گرفتن ( کسی بعنوان یک شخصیت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work: work one's way برای حرکت کردن به آر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apricate: حمام آفتاب گرفتن، ضدعفونی کردن و یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orle: مرز ( حاشیه، لبه ) اطراف یک حفاظ a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look: look up تلاش برای یافتن اطلاعات از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

footwork: fancy footwork گامهای ظریف در رقص. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grow: وقتی گفته می شود شخصی grow up است، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

temper: ill - temper به شخصی گفته می شود که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set: be set in your ways برای انجام کاره ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slam dunk: مطمئن بودن از ( موفقیت یا اتفاق افت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slam dunk: مطمئن بودن از ( موفقیت یا اتفاق افت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trill: Trill off کمتر یا کوچکتر یا بدون صد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trail: trail off تحلیل رفتن، محو شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rim: لب تا لب ( برای لیوان آب و غیره )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rim: لب تا لب ( برای لیوان آب و غیره )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ripest: کاملا ( بالغ، آماده، رشد کرده ) ، ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave: leave well enough alone ول کردن، اج ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

101: یک درس مقدماتی برای چیزی. . If he ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

101: یک درس مقدماتی برای چیزی. . If he ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plebian: یک شخص از طبقه پایین اجتماع، فرد عا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plebian: یک شخص از طبقه پایین اجتماع، فرد عا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win: win over بدست آوردن حمایت یا رضایت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go: go for ۱. سخت تلاش کردن برای انجام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dignity: غرور، جدیت Pride, seriouness

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hold back: نگفتن یا بیان نکردن عقیده انجام ندا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slip: Slip out به سرعت و به آرامی و با ظ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wing: آسا ٠٩:٢٤ - ١٣٩٧/٠٥/٢٣ In the wings ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

souper: شخصی که سوپ را به نام خیریه میدهد. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hit: it hit me ناگهان، بالاخره، ( چیزی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

after: be after somebody/something در جستج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

after: be after somebody/something در جستج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

let: Let off 1. مترادف با get offبرای هو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let: Let off 1. مترادف با get offبرای هو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

name: Name a few برای مثال مثالهای زیادی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complicit: درگیر بودن با یک جرم، یا دانستن درب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit on: مترادف با Flirting with ، لاس زدن،

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shoe: be in ( someone's ) shoes جای کسی ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

otherwise: آن سوی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

issue: Push the issue اصرار داشتن برای حل/ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

so much as: اگر شما بگوئید کسی کاری را so much ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t give it another thought: اینکه به شخصی بگوئید نگران نباشد ( ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open: out in the open ۱. نمایان یا قابل م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

creep: give someone the creeps ایجاد احساس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foreign bodies: یک شئی خارجی که به جایی ( خصوصا بدن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sidle up: �ingratiate oneself to خود را مورد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sidle up: �ingratiate oneself to خود را مورد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take some doing: سخت بودن، نیاز داشتن به تلاش و توجه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take some doing: سخت بودن، نیاز داشتن به تلاش و توجه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look away: روبرگرداندن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fits and starts: چیزی که متوقف میشود و دوباره شروع م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fits and starts: چیزی که متوقف میشود و دوباره شروع م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wise: کسی که اظهار فضل می کند، عقل کل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not really: بگی نگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warm up: Warm up to somebody/something معادل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

push the issue: اصرار به بحث/مطرح/حل کردن یک موضوع

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for a change: وقتی چیزی متفاوت از همیشه اش اتفاق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for a change: وقتی چیزی متفاوت از همیشه اش اتفاق ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run circle around: جلوتر/ سریعتر/فراتر از چیزی بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run circle around: جلوتر/ سریعتر/فراتر از چیزی بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of all people: زمانی بکار می رود که می خواهیم تاکی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

of all people: زمانی بکار می رود که می خواهیم تاکی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

said it all: برای تاکید بر چیز کوچکی که بر موضوع ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know better than to do something: To be wise not to do something بدان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stand in the way of: مانع شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand in the way of: مانع شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as far back as: معادل go back اشاره به فاصله زمانی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as far back as: معادل go back اشاره به فاصله زمانی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so did i: وقتی کسی چیزی رو میگه که بهش باور د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

so did i: وقتی کسی چیزی رو میگه که بهش باور د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sway: متقاعد کردن کنترل کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confiding: خوش باور

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard to miss: غیر قابل چشم پوشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard to miss: غیر قابل چشم پوشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wrong foot: موقعیتی رو برای دیگری سخت و پیچیده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrong foot: موقعیتی رو برای دیگری سخت و پیچیده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop short of sth: کم مونده باشه کاری رو انجام بدی اما ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of one's element: ناراحت/معذب بودن در یک موقعیت خاص

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of one's element: ناراحت/معذب بودن در یک موقعیت خاص

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the cards: خصوصا در جملات منفی بکار میرود بصور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clumsy: ناشیانه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take in by: فریب خودن، مورد کلاهبرداری/گدایی/تق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take in by: فریب خودن، مورد کلاهبرداری/گدایی/تق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

going through the motions: انجام کاری که چندان بدآن راغب نیستی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep a level head: To remain calm in a trouble, stress ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های آسا