⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
آسا
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
going through the motions
انجام کاری که چندان بدآن راغب نیستید.
ادای انجام کاری را درآوردن (بدون تمایل قلبی)
١٣٩٩/٠٤/٠٤
0
|
0
2
take in by
فریب خودن، مورد کلاهبرداری/گدایی/تقلب توسط کسی قرار گرفتن
مورد حمایت و مراقبت قرار گرفتن
١٣٩٩/٠٤/٠٣
2
|
0
3
clumsy
ناشیانه
١٣٩٩/٠٣/٣١
4
|
1
4
in the cards
خصوصا در جملات منفی بکار میرود بصورت:
isn't in the cards
به معنی موقع (رخ دادن) چیزی نبودن
١٣٩٩/٠٣/٣١
0
|
0
5
out of one's element
ناراحت/معذب بودن در یک موقعیت خاص
١٣٩٩/٠٣/٣٠
0
|
0
6
seamless
بی فاصله
١٣٩٩/٠٣/٣٠
0
|
0
7
stop short of sth
کم مونده باشه کاری رو انجام بدی اما متوقفش کنی.
در شرف انجام...، که دست نگه داری.
١٣٩٩/٠٣/٢٧
2
|
0
8
wrong foot
موقعیتی رو برای دیگری سخت و پیچیده کردن
١٣٩٩/٠٣/٢٥
2
|
0
9
hard to miss
غیر قابل چشم پوشی
١٣٩٩/٠٣/٢٥
2
|
0
10
end
at/on my end
معنای جایی که من هستم (اینجا) را میده.
مترادف با over here/where I am/in my opinion/from my point of view
١٣٩٩/٠٣/٢٤
0
|
1
11
confiding
خوش باور
١٣٩٩/٠٣/٢٤
0
|
0
12
Hit
Miss.Raya
ما کلمات خوب و بد نداریم. هر کلمه در دیکشنری باید معنای مشخصی داشته باشه. اینجا قرار هست بازتاب دهنده نظرات کاربران باشه در مورد کلماتی ...
١٣٩٨/١٠/٢١
59
|
3
13
Sway
متقاعد کردن
کنترل کردن
١٣٩٨/١٠/٢٠
8
|
1
14
so did i
وقتی کسی چیزی رو میگه که بهش باور داره و یا قبلا انجامش داده و شما هم (باورش دارید یا انجامش دادید) بکار می ره.
١٣٩٨/١٠/٢٠
13
|
0
15
As far back as
معادل go back
اشاره به فاصله زمانی یا مکانی
تا...
١٣٩٨/١٠/٢٠
13
|
1
16
stand in the way of
مانع شدن
١٣٩٨/١٠/٢٠
8
|
0
17
Know better than to do something
To be wise not to do something
بدانید که کاری را نباید انجام دهید.
١٣٩٨/١٠/١٩
6
|
0
18
Said it all
برای تاکید بر چیز کوچکی که بر موضوعی مهم دلالت دارد.
(آن چیز) بیانگر همه چیز بود.
١٣٩٨/١٠/١٩
2
|
0
19
of all people
زمانی بکار می رود که می خواهیم تاکید کنیم، انتظار داریم کسی بیشتر از هر کس دیگری چیزی را بداند یا کاری را بکند.
You,�of all people, should know ...
١٣٩٨/١٠/١٤
13
|
0
20
of all places
بیشتر/ کمتر از هر جای دیگری
١٣٩٨/١٠/١٤
2
|
0
21
Run circle around
جلوتر/ سریعتر/فراتر از چیزی بودن
١٣٩٨/١٠/١٤
6
|
0
22
for a change
وقتی چیزی متفاوت از همیشه اش اتفاق می افتد.
محض تنوع هم که شده...
یک بار هم که شده...
١٣٩٨/١٠/١٢
15
|
0
23
push the issue
اصرار به بحث/مطرح/حل کردن یک موضوع
١٣٩٨/١٠/١١
2
|
0
24
Trip over
Trip over yourself
به معنای خیلی مشتاق (برای انجام کاری)
اشتیاقی همراه با عجله خیلی زیاد
١٣٩٨/١٠/١١
13
|
1
25
Warm up
Warm up to somebody/something
معادل
To being to like/enjoy somebody/ or something
حال کردن با چیزی یا با کسی
١٣٩٨/١٠/١١
6
|
1
26
couldn't care less
To not care at all
١٣٩٨/١٠/١١
4
|
1
27
to say nothing of
و به علاوه ی ...
و... هم هست.
١٣٩٨/١٠/١٠
2
|
1
28
Not really
بگی نگی
١٣٩٨/١٠/٠٣
17
|
1
29
Wise
کسی که اظهار فضل می کند، عقل کل
١٣٩٨/٠٩/٠٨
13
|
1
30
fits and starts
چیزی که متوقف میشود و دوباره شروع میشود.
گاه به گاه، بصورت پراکنده
١٣٩٧/٠٧/٢٣
8
|
1
31
chance
by any chance
آیا ممکنه؟ ?Is Mr Sands awake by any chance
برای سوال مودبانه که آیا چیزی که شما فکر میکنید درست است، واقعا درست است یا خیر.
< ...
١٣٩٧/٠٧/٢١
8
|
1
32
look away
روبرگرداندن
١٣٩٧/٠٧/٢١
61
|
1
33
take some doing
سخت بودن، نیاز داشتن به تلاش و توجه و مراقبت بیشتر
tomorrow will take some doing
It’s going to take some doing to do the report on time, but w ...
١٣٩٧/٠٧/١٤
4
|
0
34
Sidle up
�ingratiate oneself to
خود را مورد توجه کسی قرار دادن،با احتیاط و به تدریج به کسی یا چیزی نزدیک شدن
١٣٩٧/٠٧/٠٨
8
|
0
35
foreign bodies
یک شئی خارجی که به جایی(خصوصا بدن) وارد میشود در حالیکه نباید آنجا باشد،
a foreign body in the eye
١٣٩٧/٠٧/٠٨
2
|
0
36
creep
give someone the creeps
ایجاد احساس ترس، اضطراب، عدم آرامش به دیگری به خاطر رفتاری عجیب و غریب
١٣٩٧/٠٧/٠٢
27
|
1
37
open
out in the open
۱. نمایان یا قابل مشاهده شدن در فضای باز
۲. برای مشاهده یا اطلاع عموم
١٣٩٧/٠٧/٠٢
17
|
1
38
don’t give it another thought
اینکه به شخصی بگوئید نگران نباشد (اصلا بهش فکر نکن)بعد از اینکه از شما عذرخواهی کرده است.
".I'm sorry we had to cancel the party''
"!Oh, plea ...
١٣٩٧/٠٧/٠٢
0
|
0
39
So much as
اگر شما بگوئید کسی کاری را so much as انجام نداده. بدین معنی ست که آن شخص حتی این کار را انجام نداده در حالیکه انتظار داشتید بیش از حد معمول انجامش د ...
١٣٩٧/٠٦/٢٩
17
|
0
40
adrift
Cast sb adrift
متوقف کردن حمایت از کسی یا ترک کردن کسی بدون هر گونه حمایت و هدفی
١٣٩٧/٠٦/٢٩
2
|
1
41
Trip
Trip all over myself
انجام دادن کاری بسیار سریع و با اشتیاق
١٣٩٧/٠٦/٢٩
25
|
4
42
Issue
Push the issue
اصرار داشتن برای حل/ رفع/بحث کردن در مورد یک مشکل.
١٣٩٧/٠٦/٢٩
36
|
1
43
Otherwise
آن سوی
١٣٩٧/٠٦/٢٦
6
|
1
44
Shoe
be in (someone's) shoes
جای کسی بودن، شریک بودن یک تجربه یا موقعیت خاص با کس دیگر
١٣٩٧/٠٦/٢٥
13
|
2
45
Hit on
مترادف با Flirting with ، لاس زدن،
١٣٩٧/٠٦/٢٥
42
|
1
46
Complicit
درگیر بودن با یک جرم، یا دانستن درباره فعالیتی نادرست یا کمک به رتکاب جرم
١٣٩٧/٠٦/٢٥
6
|
1
47
Name
Name a few
برای مثال
مثالهای زیادی وجود دارد.
گزینه های در دسترس زیادی برای فهرست کردن است ولی شما بهترینشان یا هر کدام را که دوست دارید فهر ...
١٣٩٧/٠٦/٢٥
4
|
1
48
Stand
Stand between
جلوگیری کردن(از شخصی)در دستیابی به چیزی یا از انجام کاری. متوقف کردن.
١٣٩٧/٠٦/٢٣
15
|
3
49
On
Be on in somting
درگیر بودن با، یا شرکت کردن در، یا دانستن درباره یک برنامه
١٣٩٧/٠٦/٢٣
23
|
4
50
Draw
Draw out
تشویق کردن برای بروز احساسات یا تولید اطلاعات
١٣٩٧/٠٦/٢٣
17
|
4
1
2
<