Hizan - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هزوارش: واژه های که به زبان آرامی نوشته میش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

itch: خارش

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

damage: آسیب رساندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reject: رد کردن یا نپذیرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lit: با حال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't beat a dead horse: آب در هاون نکوب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

century: سده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flossy: درخشان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaming: دلگشا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kevlar: جلیقه ضد گلوله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bullet: گلوله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gleaming: دوشن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gleaming: روشن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

busted: به درد نخور و داغون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backbite: بد گویی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chef: Chef به کسی می گن که مدرک دانشگاهی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frosty: یخ زده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frosty: یخ زده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gloomy: اندوهگین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gloomy: اندوهگین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quality: چگونگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

word: واژه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spooky: ترسناک و وابسته به جن و آدم فضایی ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bummed: دلخور بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

concourse: سالن ایستگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concourse: سالن ایستگاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baller: خفن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

baller: خفن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

homey: دوست صمیمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fear: ترس ، دهشت، بیم، هراس، وحشت، رعب، f ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toxin: زهراب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hubby: شوهر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hubby: شوهر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مخصوص: از واژه های تازی در گفت وگو کمتر اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

داماد: Groom به معنا ی کسیه که داره ازدواج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beneath: Under

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in your face: چشات در آد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زجر: در عربی به معنای بازداشتن از کاری و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

انسان: انسان تازی نیست و ریشه اوستایی دارد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shuffle: بر زدن پاسور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

match: کبریت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نعره: معرب از ناره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root: I'm rooting for my friend من از دوس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

info: کوتاه شده ی Information

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اریسان: ایرانی پاک و نجیب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شاهین: شاهانه ، نیرومند ، یاور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صدیقه: مونث صدیق ، بسیار راستگو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ممد نوبری: نام آهنگی از آلبوم صاد شاهین نجفی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کردی: کسی که پافشاری بر این دارد که کردی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ابای: برادر گیلکی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جغلان: بچه ها گیلکی shivan

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازازیل: در گیلان به بچه های شر و شیطون میگن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ازازیل: در گیلان به بچه های شر و شیطون میگن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taki taki: تب رقص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taki taki: تب رقص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rattle: جغجغه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mount: سوار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

timeless: جاویدان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bow: تعظیم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chives: پیازچه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clown: جوکر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stock: سهام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cuantos: چه مقدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بلم: قایق بدون موتور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

زعفران: برگرفته از زرپران فارسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aurora: شفق قطبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aurora: شفق قطبی

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

looker: خوشگل به صورت خودمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

looker: خوشگل به صورت خودمانی

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رمژک: گناه یا تقصیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consult: مشورت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consult: مشورت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flaky: غیر قابل اعتماد یا باور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reject: رد کردن یا نپذیرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contrast: اختلاف و دوگانه ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wise up: سر عقل بیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wise up: سر عقل بیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کر: کُر در زبان گیلانی به معنی دختر است

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vigor: زور و توان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vigor: زور و توان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hirsute: پشمالو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hirsute: پشمالو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm backing you: هوا تو دارم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

itchy: خارش دار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

itchy: خارش دار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

itch: خارش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scratch: I'm scratching my eye دارم چشمم رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decease: فوت و مرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decease: فوت و مرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spear: نیزه roman reings

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speak of the devil: وقتی از کسی سخن میگیم ویهو پیداش می ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

greece: یونان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

greece: یونان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ژاژخایی: حرف مفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ژاژخایی: حرف مفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dealer: فروشنده مواد مخدر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hag: جادوگر زن به عربی عفریته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hag: جادوگر زن به عربی عفریته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damage: آسیب رساندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dirt cheap: خیلی ارزان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dirt cheap: خیلی ارزان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اژنگ: چروک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

growth: رشد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frank: رک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frank: رک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sanction: They must lift the sanctions اونا ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incredulous: دیر باور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incredulous: دیر باور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

punch: مشت super man punch

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ماسه: شن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shallow: دارای ژرفای کم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

truce: آشتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

truce: آشتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

farewell: بدرود

١ سال پیش

مدال‌های Hizan