امیرقاسم قندی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

information: اطلاعات، means : if you have inform ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

miss: Miss means stop living in one place ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interview: ملاقات کردن ، گفتو گو کردن ، Ask s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eminem: بهترین رپر جهان که من عاشق آهنگ Rea ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

slim shady: لغب امینم هستش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a question: من یک سوال دارم .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i have a question: من یک سوال دارم .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

going to: تصمیمی که برا فعل آینده می اید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

modern talking: نام یک گروه خواننده قدیمی .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

واسع: �آمرزش پروردگار تو وسیع است، او به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sure: یقین البته حتماً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go ahead: بفرمایید جلو، برو جلو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hand to mouth subsistence: بخور از دست نری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand to mouth subsistence: بخور از دست نری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buckle: ( در مورد کمربند و تسمه و غیره ) سگ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forgot: گذشته ی forget هستش و میشه یادش رفت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am busy: من کار دارم .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am busy: من کار دارم .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بل: مترادف: بلکه، شاید متضاد: حتم برابر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am busy: من کار دارم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

being: زمان حال فعل be to، مخلوق، شخصیت یک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

juice world: نام یک خوانده امریکایی که در سن ۲۱ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make up class: کلاس جبرانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make up class: کلاس جبرانی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخورش: به انگیلیسی میشه eat it

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go ahead: بفرمایید جلو، بفرماید ، تشریف ببرید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my pleasure: خوش بختم، خوش حال شدم ، اصولاً در م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

once a month: یک بار در ماه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank for your time: ممنون از وقت شما که آن را برای ما ص ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thank for your time: ممنون از وقت شما که آن را برای ما ص ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one third of the pilots are female: دو سوم خلبانان خانم هستن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one third of the pilots are female: دو سوم خلبانان خانم هستن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your partner: پدر و مادر تو، دوست های تو ، شریک ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

your partner: پدر و مادر تو، دوست های تو ، شریک ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interview: ملاقات کردن ، گفتو گو کردن ، Ask s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

female: زن، مونث، Of girl or woman

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hey you: هی تو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hey you: هی تو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm busy: من کار دارم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what happened in the end: چه اتفاقی افتاد در اخر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh shit: او لعنتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oh shit: او لعنتی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exciting place: جای دلچسب ، جای شگفت انگیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exciting place: جای دلچسب ، جای شگفت انگیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

statue: مجسمه ، a statue is a figure of a p ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liberty: Means : freedom

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

opera: آهنگ اپرا means : all the actorsing ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

available: Means : when something is available ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

available balance: surplus money in an account which c ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

available balance: surplus money in an account which c ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

information: اطلاعات، means : if you have inform ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

department store: فروشگاه بزرگ مثل فروشکاه رفاه خودمو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

longtime: وقت زیاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

oh my god: وای خدای من

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's happened: چی شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's happened: چی شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chart: نقشه ( به ویژه نقشه ی دریا نوردی یا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

becurful: مراقب باش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

becurful: مراقب باش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coronavirus: بیماری کرونا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i say it: من گفتمش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i say it: من گفتمش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thousand ago: هزار سال پیش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thousand ago: هزار سال پیش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theater: ، تالار سخنرانی، بازیگر خانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

متواضع: فروتنی کننده ونرم گردنی و زاری نمای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feedback: نظر - عقیده - نتیجه - How can I pro ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was very delicious: اون خیلی خوش مزه بود .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it was very delicious: اون خیلی خوش مزه بود .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need your help: من به کمک شما نیاز دارم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i need your help: من به کمک شما نیاز دارم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

please be quiet: shhh!, kindly be silent لطفا ساکت ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

please be quiet: shhh!, kindly be silent لطفا ساکت ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how long: چقد - چه مدت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

متواضع: مردی اهل و ادیب و فاضل و نیکومنظر و ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

billy eilish: نام یک خواننده معروف که در جشنواره ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

billy eilish: نام یک خواننده معروف که در جشنواره ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fucks happen: اتفاق بد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fucks happen: اتفاق بد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

understand: فهمیدن درک کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm happy for you: براتون خوشحالم ، برای تو خوشحالم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm happy for you: براتون خوشحالم ، برای تو خوشحالم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slough: پوست مار، پوست دله زخم، در لجن گیر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slough: پوست مار، پوست دله زخم، در لجن گیر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mesi: نام یک فوتبالیست مشهور که در تیم با ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسند: محمول، محکوم به، مجموعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مسند: محمول، محکوم به، مجموعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ادب: معنی ها زیادی دارد مثل : نوجوانی که ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not a fraid: من نمی ترسم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm not a fraid: من نمی ترسم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all of them: همه ی آنها، everyone, each one

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all of them: همه ی آنها، everyone, each one

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mikel jackson: نام یک خواننده معروف آمریکایی که آن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mikel jackson: نام یک خواننده معروف آمریکایی که آن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

busy: مشغول بودن ، مشغول کاری بودن ، کار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

never give up: دست از تلاش برندار.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i happy to see you: من از دیدنت خوشحال شدم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i happy to see you: من از دیدنت خوشحال شدم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm back: من برگشتم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm back: من برگشتم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

math test: تست ریاضی. امتحان ریاضی. آزمون ریاض ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

math test: تست ریاضی. امتحان ریاضی. آزمون ریاض ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

topak: نام یک رپر معروف که پدر رپ جهان به ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blow a bubble: حباب درست کردن

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

build a sand castle: درست کردن قصر با ماسه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spell a word: هچی کردن کلمات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peel an orange: کندن پوست پرتقال

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پنکه: Fan دو معنی داره یکی به معنی پنکه و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw a ball: پرتاب کردن یک توپ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spend time: سپری کردن وقت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

baby: هم به معنای بچه و هم به معنای عزیز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miss: Miss means stop living in one place ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

soon: به زودی ، هر چه سریعتر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jogging: دویدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enormous: بزرگ عظیم هنگفت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move away: کنار رفتن، تعریفش : when you move a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mc: مخفف: ( millicycle ( s مخفف: ( انجی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worm: کرم، کوخ، شکند، کرمک، آدم قابل تحقی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wentworth: ارزش رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wentworth: ارزش رفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plan flower: کاشتن گل .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plan flower: کاشتن گل .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

geram: یک مسابقه ی خوانندگی در آمریکا هستش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

geram: یک مسابقه ی خوانندگی در آمریکا هستش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstop: پشتی کردن، تقویت کردن، پشتیبانی کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backstop: پشتی کردن، تقویت کردن، پشتیبانی کرد ...

١١ ماه پیش

مدال‌های امیرقاسم قندی