امیرقاسم قندی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

information: اطلاعات، means : if you have inform ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

miss: Miss means stop living in one place ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interview: ملاقات کردن ، گفتو گو کردن ، Ask s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eminem: بهترین رپر جهان که من عاشق آهنگ Rea ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

slim shady: لغب امینم هستش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a question: من یک سوال دارم .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i have a question: من یک سوال دارم .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

going to: تصمیمی که برا فعل آینده می اید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

modern talking: نام یک گروه خواننده قدیمی .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

واسع: �آمرزش پروردگار تو وسیع است، او به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sure: یقین البته حتماً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go ahead: بفرمایید جلو، برو جلو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hand to mouth subsistence: بخور از دست نری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand to mouth subsistence: بخور از دست نری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buckle: ( در مورد کمربند و تسمه و غیره ) سگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forgot: گذشته ی forget هستش و میشه یادش رفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am busy: من کار دارم .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am busy: من کار دارم .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بل: مترادف: بلکه، شاید متضاد: حتم برابر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am busy: من کار دارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

being: زمان حال فعل be to، مخلوق، شخصیت یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

juice world: نام یک خوانده امریکایی که در سن ۲۱ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make up class: کلاس جبرانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make up class: کلاس جبرانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخورش: به انگیلیسی میشه eat it

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go ahead: بفرمایید جلو، بفرماید ، تشریف ببرید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my pleasure: خوش بختم، خوش حال شدم ، اصولاً در م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

once a month: یک بار در ماه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank for your time: ممنون از وقت شما که آن را برای ما ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thank for your time: ممنون از وقت شما که آن را برای ما ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one third of the pilots are female: دو سوم خلبانان خانم هستن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one third of the pilots are female: دو سوم خلبانان خانم هستن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your partner: پدر و مادر تو، دوست های تو ، شریک ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

your partner: پدر و مادر تو، دوست های تو ، شریک ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interview: ملاقات کردن ، گفتو گو کردن ، Ask s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

female: زن، مونث، Of girl or woman

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hey you: هی تو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hey you: هی تو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm busy: من کار دارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what happened in the end: چه اتفاقی افتاد در اخر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh shit: او لعنتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oh shit: او لعنتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exciting place: جای دلچسب ، جای شگفت انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exciting place: جای دلچسب ، جای شگفت انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

statue: مجسمه ، a statue is a figure of a p ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liberty: Means : freedom

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

opera: آهنگ اپرا means : all the actorsing ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

available: Means : when something is available ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

available balance: surplus money in an account which c ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

available balance: surplus money in an account which c ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

information: اطلاعات، means : if you have inform ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

department store: فروشگاه بزرگ مثل فروشکاه رفاه خودمو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

longtime: وقت زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

oh my god: وای خدای من

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's happened: چی شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's happened: چی شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chart: نقشه ( به ویژه نقشه ی دریا نوردی یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

becurful: مراقب باش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

becurful: مراقب باش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coronavirus: بیماری کرونا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i say it: من گفتمش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i say it: من گفتمش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thousand ago: هزار سال پیش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thousand ago: هزار سال پیش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theater: ، تالار سخنرانی، بازیگر خانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

متواضع: فروتنی کننده ونرم گردنی و زاری نمای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feedback: نظر - عقیده - نتیجه - How can I pro ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was very delicious: اون خیلی خوش مزه بود .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it was very delicious: اون خیلی خوش مزه بود .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need your help: من به کمک شما نیاز دارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i need your help: من به کمک شما نیاز دارم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

please be quiet: shhh!, kindly be silent لطفا ساکت ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

please be quiet: shhh!, kindly be silent لطفا ساکت ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how long: چقد - چه مدت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

متواضع: مردی اهل و ادیب و فاضل و نیکومنظر و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

billy eilish: نام یک خواننده معروف که در جشنواره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

billy eilish: نام یک خواننده معروف که در جشنواره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fucks happen: اتفاق بد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fucks happen: اتفاق بد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

understand: فهمیدن درک کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm happy for you: براتون خوشحالم ، برای تو خوشحالم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm happy for you: براتون خوشحالم ، برای تو خوشحالم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slough: پوست مار، پوست دله زخم، در لجن گیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slough: پوست مار، پوست دله زخم، در لجن گیر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mesi: نام یک فوتبالیست مشهور که در تیم با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسند: محمول، محکوم به، مجموعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مسند: محمول، محکوم به، مجموعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ادب: معنی ها زیادی دارد مثل : نوجوانی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not a fraid: من نمی ترسم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm not a fraid: من نمی ترسم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all of them: همه ی آنها، everyone, each one

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all of them: همه ی آنها، everyone, each one

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mikel jackson: نام یک خواننده معروف آمریکایی که آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mikel jackson: نام یک خواننده معروف آمریکایی که آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

busy: مشغول بودن ، مشغول کاری بودن ، کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

never give up: دست از تلاش برندار.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i happy to see you: من از دیدنت خوشحال شدم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i happy to see you: من از دیدنت خوشحال شدم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm back: من برگشتم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm back: من برگشتم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

math test: تست ریاضی. امتحان ریاضی. آزمون ریاض ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

math test: تست ریاضی. امتحان ریاضی. آزمون ریاض ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

topak: نام یک رپر معروف که پدر رپ جهان به ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blow a bubble: حباب درست کردن

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

build a sand castle: درست کردن قصر با ماسه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spell a word: هچی کردن کلمات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peel an orange: کندن پوست پرتقال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پنکه: Fan دو معنی داره یکی به معنی پنکه و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw a ball: پرتاب کردن یک توپ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spend time: سپری کردن وقت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

baby: هم به معنای بچه و هم به معنای عزیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miss: Miss means stop living in one place ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

soon: به زودی ، هر چه سریعتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jogging: دویدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enormous: بزرگ عظیم هنگفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move away: کنار رفتن، تعریفش : when you move a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mc: مخفف: ( millicycle ( s مخفف: ( انجی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worm: کرم، کوخ، شکند، کرمک، آدم قابل تحقی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wentworth: ارزش رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wentworth: ارزش رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plan flower: کاشتن گل .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plan flower: کاشتن گل .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

geram: یک مسابقه ی خوانندگی در آمریکا هستش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

geram: یک مسابقه ی خوانندگی در آمریکا هستش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstop: پشتی کردن، تقویت کردن، پشتیبانی کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backstop: پشتی کردن، تقویت کردن، پشتیبانی کرد ...

١ سال پیش

مدال‌های امیرقاسم قندی