پیشنهادهای علی ابوعلی (٤٦)
سر آوردن:کار بزرگ و مهمی انجام دادن. مانند، مگر برایمان سر آورده ای که این همه می گویی، خسته ای ؟!
در گویش مردم هندیجان که شاخه ای از گویش لری است مصدر سِردَن در معنی با کشیدن دست، چیزی را پاک کردن است. ایسِٓره:پاک می کند
یکی کردن، پدیده ها و چیزهای همگون
واژه �همه� به جای کامل. مانند همه بیناییش را از دست داد. بجای اینکه بگوییم، کامل کور شد.
ملقب زدن در گویش هندیجانی: با سر به زمین خوردن
در گویش ماهشهر و هندیجان:دیوانه شدن. خشمگین شدن
ادعا داشتن:به خود نازیدن و بالیدن.
در گویش مردم هندیجان و ماهشهر، سمبول /sambul برابر است با واژه آلت عربی
به گویش لری:نه وَ دلَکونی. کاری که با دلسوزی انجام نشود.
هجوم:بر سر کسی ریختن.
در گویش هندیجانی گِرد و فِرد
در گویش هندیجان و ماهشهر تُنگُر.
الاف:بیکار و سرگردان. اگر بنا بر این باشد که واژگان بیگانه را در زبان به کار ببریم، پس همان بهتر که آنرا دگرگون و فارسی کنیم. همانگونه که اعراب، ...
مدرک نداشتن: دست به جایی بند بودن یا نبودن.
دستم به جایی بند نیست
درگویش مردم ماهشهر و هندیجان شلحه به معنی دریدن است.
هر بندی که کلفت تره، ببرش.
در گویش مردم هندیجان و ماهشهر، همبون، همبان یا انبان، پوست میش یا بزی است که سازی به یکی از پاها می بندند و با دمیدن در پوست و پر از باد کردن آن، نی ...
در گویش لری رِکٓ رک به معنی ترسیدن است. مانند دلش رک رک ایکِ:خیلی ترسیده بود
برابر فارسی بعید نیست:دور نیست،
تسمه ای پهن که پهن که از زیر شکم خر یا اسب رد می شود و جُل را سفت می کند که جل کج نشود. به تسمه ای که به سینه بسته می شود، سینه بند و به تسمه پشت، پو ...
ما در گویش خواستنی، به این تسمه که پشت خر بسته می شود و از افتادن جُل جلو گیری می کند پالدیم می گوییم.
برابر فارسی اوضاع و احوال:ساز و کار.
اعتراض: تاختن بر کسی
در لری برابر منت گذاشتن سر کسی می شود: زر تیی کسی زدن / zer tiyey kasi zedan برابر با زیر چشم کسی زدن.
باز نشناختن.
پشت گوش انداختن.
برابر فارسی واژه قاطعیت: بدون دو دلی.
برابر فارسی تمام قد:جانانه
برابر فارسی تاثیر گذار، دُم کلفت
برابر فارسی بی ملاحظه، بی چشم و رو است
وِل دویدن
کم رنگ شدن دوستی ها
دو بهم زنی کردن
در شهرهای هندیجان و ماهشهر در استان خوزستان
بودوار: گونه ای باز شکاری کوچک و نارس و در اندازه یک کبوتر کوهی. بودوار، برای شکار باز و شاهین بکار می رود.
تخم دو زرده گذاشتن یعنی گند زدن به کاری.
بهترین گزینه برای اشتهای عربی، واژه� وایه� است که در لُری هم بکار می رود. سعدی میگه خاطر از وایه خود خالی کن. زین هنر پایه خود عالی کن.
بی صاحب:ولگرد، بی کس و کار
بی پدر، بی خانواده، بی ریشه
گردن گرفتن
گردن گرفتن.
دستپاچگی
دررفتن اززیر کار به بهانه های گوناگون
به شما چه.
بالادست، نشستن.