پیشنهادهای علی توانائی جبارزاده (١٣)
ترکیب تَه و دید، دیدن یا نمایش دادن عاقبت امر.
لوب زانویی جانبی
افراد یک اتاق را به هم نزدیک کند.
کُخ : به گویش مشهدی یعنی موجود ریز موذی. کُخ داشتن =آ زار داشتن مگه کُخ دِری؟ = مگه آزار داری؟ کُخ ریختن = کرم ریختن = آزار دادن دیگری
در گویش مشهدی، بِرِکه، معادل "برای این که" است. مثال : - بِره چی اینجه واستادی؟ - بِرِکه مُخوام بیبینوم کی به ای چوغوکا کُخ می ریزه.
نمود دادن ( خصوصا در خصوص Color Rendering Index یا CRI )
جوجه ی پرنده، وقتی به قدری بزرگ شده که می تواند خودش بدون کمک دیگری، دانه را برداشته و بخورد.
Haleem در ویکیپدیا این نام آمده و در سرچ گوگل هم همین مصطلح آمده
کمپ پناهندگان
رختخوابی چرخدار که می توانید آن را به راحتی حرکت دهید. a bed on wheels that you can move very easily:
نور کم ( بی ) سایه
واژه ی نیرا ، ریشه ی فارسی واژه های عربی نور و نار می باشد، که به معنای آتش، آب و نور است ( ایرانی ها نور و آب را یکی می دانستند ) .
قرمز - کور