a.r - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

career break: an interruption to an individual's ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uproot: to force to leave an accustomed or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the time: constantly habitually during the wh ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn into: to change into sth or sb become tra ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

devastated: very shocked and upset by something

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

end up: to become eventually turn out to be ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turn over a new leaf: change your way of behaving and sta ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

use it or lose it: if you do not utilize something, us ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

present with: present sb with sth: ( also present ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

twist and turn: if a path, road, stream etc. twists ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak for itself: :speak for itself/themselves to hav ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak for itself: :speak for itself/themselves to hav ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lend itself to: to be suited for sth, esp. some kin ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see for: : ( see for ( oneself to see or exp ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

see for yourself: see or experience sth yourself so t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see for yourself: see or experience sth yourself so t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pass away: to die to pass out of existence end

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass away: to die to pass out of existence end

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

groomsman: a man who supports the groom leadin ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best man: a man serving as the principal groo ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rehearsal dinner: a rehearsal dinner is a pre - weddi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rehearsal dinner: a rehearsal dinner is a pre - weddi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hobbyist: a person who pursues an activity in ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hobbyist: a person who pursues an activity in ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

return: a reply; a response

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rooftop: the roof of a building, especially ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rooftop: the roof of a building, especially ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tense: وخیم روی اعصاب characterized by a s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brilliantly: with brightness; in an extremely in ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave: to result in cause to have as a res ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fulfill: to bring into actuality effect or m ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

center around: to focus on someone or something

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

center around: to focus on someone or something

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all too: a more emphatic way to say "very"; ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breathing spell: an opportunity to prepare for or ha ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold back: to restrain someone or something

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

waft: to cause to go gently and smoothly ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

power down: to stop the operation of sth, esp. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lockdown: to restrict the functionality of a ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hang out to dry: hanging wet laundry on a clotheslin ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handy: آسان کاربرد easily or effectively u ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast paced: including a lot of different things ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

anchor: گوینده، مجری the main broadcaster o ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work something out with someone: توافق کردن با کسی پیدا کردن راه حل ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

conduct: انجام دادن to do or carry out

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

at stake: در معرض خطر در خطر نابودی

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

all walks of life: افراد از همه قومیت ها و طبقات اجتما ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make or break: موجب موفقیت یا شکست شدن ; the facto ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turn in: لو دادن تحویل دادن to surrender, de ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get over: پذیرفتن ( حقیقت یا شرایطی ) چیره ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make or break: موجب موفقیت یا شکست شدن ; the facto ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of: از زیر انجام کاری در رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

overrated: بیش از حد بها داده شده too highly a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

now and then: گهگاهی occasionally; sometimes

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

over and above: علاوه بر مافوق more than; beyond; i ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maneuver: حرکت دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

a matter of time: اجتناب ناپذیر بالاخره اتفاق می افتد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slim down: کاهش دادن سایز چیزی to reduce the s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over and above: علاوه بر مافوق more than; beyond; i ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get off the ground: شروع کردن/ شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

laid back: بی خیال، آرام، خونسرد، مست inf. hav ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snack on: چیزی را به عنوان میان وعده یا خوراک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heart and soul: از دل و جان با تمام نیرو great en ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in light of: با در نظر گرفتن در ارتباط با in con ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

far and away: خیلی زیاد very much; by a very grea ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get in the way of: prevent sb from doing sth; prevent ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far and away: خیلی زیاد very much; by a very grea ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get on with: ادامه دادن انجام کاری ; to continue ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

now and then: گهگاهی occasionally; sometimes

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forge ahead: به پیشرفت ادامه دادن to continue mo ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slim down: کاهش دادن سایز چیزی to reduce the s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plunge: to become suddenly lower; decrease ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get off the ground: شروع کردن/ شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up: to physically hold or maintain some ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flat packed: a piece of furniture, equipment or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of hand: خارج از کنترل

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snack on: چیزی را به عنوان میان وعده یا خوراک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get underway: to start

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mood swing: an oscillation between periods of f ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to: arrive at, reach to bother or annoy ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breakfast food: any food ( especially cereal ) usua ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get down: افسرده کردن to depress a person to ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the final analysis: used to say what is most important ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to do with: a set phrase used to show that thin ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sort out: to study a problem and figure it ou ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lighthearted: غیر جدی cheerful or carefree in moo ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know how to: داشتن دانش لازم برای انجام کاری if ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lie with: مرتبط با to be decided by, dependen ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

never again: از این پس هرگز at no time hereafter

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take over: جای چیزی را گرفتن to take the place ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

never again: از این پس هرگز at no time hereafter

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roll out: شروع کردن اجرا کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keyhole surgery: جراحی غیر تهاجمی جراحی کم تهاجمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

AIR: پخش کردن/شدن to broadcast on telev ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keyhole surgery: جراحی غیر تهاجمی جراحی کم تهاجمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shape up: اصلاح کردن بهبود بخشیدن to reform o ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: to reach a particular point or stat ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

OK: رضایتبخش قابل قبول

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conduct: انجام دادن to do or carry out

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turnaround: make something better

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backed: تحت حمایت adj. having a back, backi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no matter: صرف نظر از despite irrespective of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backed: تحت حمایت adj. having a back, backi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crazy about: خیلی علاقه مند/مشتاق/ خواهان /خاطرخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

accepting: adj. tolerating without protest

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hover over: پلکیدن دو و ور کسی to stay close to ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be to do something: used for telling someone what to do ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interact with: تعامل کردن با

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be to do something: used for telling someone what to do ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut down: to reduce the size, amount, or numb ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suited: adj. Wearing a suit; Fitting or app ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realistic: واقعی واقع بینانه used about an art ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a hit: achieve ( or be ) a success, esp. a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

display case: ویترین a glass container used to st ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

model: to display by wearing or posing in; ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

facial expression: an appearance of the face conveying ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

model: to display by wearing or posing in; ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a pain in the neck: مزاحم someone or something that is ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look at: used for giving an example that pro ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweet: attractive or charming having plea ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look out for: to be aware of the existence of sb ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thoughtful: thinking of other people considera ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

squad: خنثی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

open minded: having a mind receptive to new idea ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

difficulties: a troublesome or embarrassing state ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bad mouth: to criticize severely or unfairly

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

difficulties: a troublesome or embarrassing state ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get a kick out of: لذت بردن از چیزی و یا انجام کاری in ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not just yet: :"also, "not … just yet not now bu ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang out: گشت زدن to spend time with someone ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plunge: to become suddenly lower; decrease ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

downtown: n. the lower part or the business c ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set the scene for: :also, set the stage for to provide ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trigger: منفجر کردن فعال کردن/شدن موجب شدن ع ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

claim for: to officially request money as repa ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go by: سپری شدن مبنا را بر چیزی قرار دادن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch up on somethting: to do a task that one has neglected

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

talk into: to persuade someone to do something

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch up on somethting: to do a task that one has neglected

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quality time: time during which one focuses on or ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for the worse: If sth changes or happens for the w ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

far from: almost the opposite of sth or of wh ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it remains to be seen: هنوز معلوم نیست. sth is not yet cl ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it remains to be seen: هنوز معلوم نیست. sth is not yet cl ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do your homework: to learn everything you need to kno ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do your homework: to learn everything you need to kno ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

busy as a bee: خیلی گرفتار very busy; hardworking, ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at stake: در معرض خطر در خطر نابودی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of hand: خارج از کنترل

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of all time: that has ever been made, lived, etc ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down to: رسیدن به، تنزل یافتن به to be reduc ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overnight: adj. mailed for guaranteed delivery ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get underway: to start

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

build around: to develop something based on someo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

build around: to develop something based on someo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wasted: بی فایده useless; unavailing; not e ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anyhow: به هر طریق در هر صورت حداقل in wha ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

half the time: sometimes

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

half the time: sometimes

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to do with: a set phrase used to show that thin ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lighthearted: غیر جدی cheerful or carefree in moo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rolling: subject to regular review and updat ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rolling news: a 24 - hour, continuously updated n ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rolling news: a 24 - hour, continuously updated n ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nine to five job: a job with normal daytime hours

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nine to five job: a job with normal daytime hours

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ages: Inf. an extended period of time; a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work through: to succeed in resolving sth through ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brush over: to mention something casually, offe ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lie with: مرتبط با to be decided by, dependen ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

urban myth: a story about an unusual event whic ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clim on the bandwagon: to join or follow something once it ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

climb on the bandwagon: to join or follow something once it ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

general public: ordinary citizens and organizations ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consumer website: web - based apps, services, sites, ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misrepresented: تحریف شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misrepresentation: تحریف

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

AIR: پخش کردن/شدن to broadcast on telev ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

national grid: a network of high - voltage power l ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

national grid: a network of high - voltage power l ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bound to: apt or likely to do something certa ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doomsayer: one who predicts calamity at every ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the turn of the century: :also, the turn of the year the ti ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

y2k: باگ هزاره سال 2000 the year 2000 o ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

y2k: باگ هزاره سال 2000 the year 2000 o ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set to: ~adj. prepared or ready to begin or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set to: ~adj. prepared or ready to begin or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shut off: مسدود کردن/شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shut off: مسدود کردن/شدن

١١ ماه پیش

مدال‌های a.r