قابل یا قابلی نداشتنقاپ کسی را دزدیدنقات زدنقاتی یا قاطی مرغ ها شدنقاطی مرغ ها شدنقافیه را باختنقال گذاشتنقال کار را کندنقباله و بنچاق کسی دست دیگری بودنقدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهریقدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار ایدقربون برم خدا رو یک بام و دو هوا روقربون بند کیفتم تا پول داری رفیقتمقزل قورتقزمیتقسر دررفتنقسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس راقشقرق به پا کردنقشنگقصاص قبل از جنایتقطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شودقمر در عقربقمقمهقنبرک یا قمبرک دراوردن یا ساختن یا زدنقند توی دل اب کردنقند توی دل کسی اب شدنقه ثانیهقورباغهقوز بالا قوزقوطی بگیر و بنشانقید چیزی یا کسی را زدنقیمه و قرمه کردن