دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در فرهنگ مترادف ها و متضادها با حرف ز - صفحه 2
زبده
زبر
زبردست
زبردستی
زبری
زبرین
زبل
زبون
زبونگیر
زبونی
زپرتی
زجاج
زجر
زجر کشیدن
زحل
زحمت
زحمت دادن
زحمت کش
زحمت کشیدن
زخم
زخم دار
زخم زبان
زخمه
زخمی
زد و بند
زد و خورد
زدایش
زدن
زده
زده غارت
زدودن
زدوده
زر
زرادخانه
زرار
زراعت
زراعت پیشه
زرافه
زراندود
زربفت
زرتشتی
زرخرید
زرد
زرداب
زردشت
زردشتی
زردفام
زردک
زرع
زرق
1
2
3
4
5
6