اسم دختر فارسی با حرف ف - صفحه 2

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

فرخ بخش

بخشنده بزرگوار، نام یکی از بهدینان یزد که در سال هشتادو هشت یزگردی می زیسته


دختر

فارسی
فرخ تاج

فرخ ( فارسی ) + تاج ( فارسی ) مرکب از فرخ ( مبارک ) + تاج


دختر

فارسی
فرخ چهر/f.-čehr/

دارای چهره فرخنده و مبارک، ( فرخ، چهر = چهره )، زیبا روی، زیبا صورت، فرخ دیم


دختر

فارسی
فرخ رو/f.-ru/

فرخ چهر، ( = فرخ چهر )


دختر

فارسی
فرخ ماه

ماه خجسته و مبارک


دختر

فارسی
فرخ مهر/f.-mehr/

خجسته و مبارک، خورشید ( روی )، ( به مجاز ) زیبا، خوشبخت و کامیاب


دختر

فارسی
فرخنده چهر/f.-čehr/

نیک بخت و کامروا، ( فرخنده، چهر = چهره )، آن که دارای چهره ای خوب و خوشایند است، آن که دیدارش مبارک ...


دختر

فارسی
فردیس چهر/f.-čehr/

بهشتی رو، ( فردیس، چهر = چهره )، آن که چهره اش بهشتی است


دختر

فارسی
فردیس مهر/f.-mehr/

زیبارو، خورشیدِ بهشتی، آفتابی از بهشت


دختر

فارسی
فرزان دخت/f.-dokht/

دختر فرزانه و دانا، ( فروزان، دخت = دختر )، دختر فرزانه و خردمند، دختر عاقل و حکیم


دختر

فارسی
فرنگار/far negar/

دارای نقش و نگار با شکوه و زیبا


دختر

فارسی
فرنگیز/farangiz/

فرنگیس، دختر افراسیاب


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فرنواز/far-navaz/

مرکب از فر ( شکوه )، نواز ( ریشه نواختن )، مرکب از فر ( شکوه ) + نواز ( ریشه نواختن )


دختر

فارسی
فرنوشا/farnušā/

شکوه و عظمت ابدی، ( فَرنوش، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فَرنوش


دختر

فارسی
فرنیان/farniyān/

پرنیان، ابریشم و حریر، گونه دیگر واژه ی «پرنیان»، گونه دیگر واژه ی ' پرنیان '، ابریشم و حریر پرنیان ...


دختر

فارسی
فرنیک/farnik/

شخص خوب و صالح که شکوه و جلال آن موجب شگفتی است، [فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی و تحسین پدید ...


دختر

فارسی
فرهانه/farhane/

باشکوه عاقل


دختر

فارسی
فرهت/farhat/

شأن، شوکت و شکوهمندی، فراهت صورت دیگری از فراهت


دختر

فارسی، عربی
فرهناز/farahnaz/

بزرگمنش و نازنین، مرکب از فره ( شکوه و بزرگی ) + ناز


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی
فرهور/farrehvar/

دارای شکوه و جلالی چون خورشید، ( فره = فر = شکوه و جلال، ور ( پسوند دارنگی ) )، دارنده ی شکوه و جلا ...


پسر، دختر

فارسی
فروزا/foruzā/

تابان، درخشان، ( فروز، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فروز، ( فروز + ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
فروزاتون

فروز ( فارسی ) + خاتون ( فارسی ) بانوی روشنایی


دختر

فارسی
فروزجهان/froz-jahan/

روشنایی جهان


دختر

فارسی
فروزین/foruzin/

منسوب به فروز، فروغ، ( فروز، ین ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) روشن و نورانی


دختر

فارسی
فروشنک/forušanak/

نام نتیجه ایرج پسر فرویدن پادشاه پیشدادی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فروغ بانو

بانوی روشنایی


دختر

فارسی
فروغ دخت

دختر روشنایی


دختر

فارسی
فریتا/faritā/

خجسته و مبارک، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، تا = نظیر، مانند، لنگه ) ...


دختر

فارسی
فریچهر/fari čehr/

خوش اقبال و سعادتمند، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، چهر = چهره )، دار ...


دختر

فارسی
فریچهره/fari čehre/

فریچهر، سعادتمند، ( = فریچهر )


دختر

فارسی
فریدل/fari del/

دارای روح و جان خجسته و مبارک، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، دل )، دا ...


دختر

فارسی
فریرخ/fari rox/

فریچهر، زیبارخ، ( = فریچهر )


دختر

فارسی
فریرو/fari ru/

دارای چهره زیبا و با شکوه، ( = فریچهر )، فریچهر


دختر

فارسی
فریسان/farisān/

به سان خجستگی و مبارکی، ( فری = خجسته، مبارک، خجستگی و شکوه، شکوهمند، سان = پسوند شباهت )، ( به مجا ...


دختر

فارسی
فریشا/farišā/

ستوده شده و ستایش شده، ( فَریش = ستودن، ستایش کردن، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فَریش، پریسا، زیبا ...


دختر

فارسی
فرین دخت

مرکب از فرین+ دخت ( دختر )


دختر

فارسی
فرینار/farinār/

زیبا روی باشکوه و شکوهمند، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، نار = انار ) ...


دختر

فارسی
فرینام/farinām/

دارای نام با شکوه و زیبا، ( فری = خجسته و مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند، نام )، نامِ خجسته و ...


دختر، پسر

فارسی
فرینای/farinay/

ماه با شکوه


دختر

ترکی، فارسی

کهکشانی
فریهام/farihām/

همراه با خجستگی و شکوه، ( فری = خجسته، مبارک، خجستگی و شکوه، شکوهمند، هام = هم )، ( به مجاز ) ویژگی ...


دختر

فارسی
فریوار/farivār/

خجسته و با شکوه، ( فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، وار ( پسوند شباهت ) )، ...


دختر

فارسی
فلک تاج

فلک ( عربی ) + تاج ( فارسی ) مرکب از فلک ( آسمان ) + تاج


دختر

فارسی، عربی
فلک وش

فلک ( عربی ) + وش ( فارسی ) مانند آسمان بلند و رفیع


دختر

فارسی، عربی
فیروزخاتون/firuz khaton/

بانوی پیروز


دختر

فارسی
فارا/fara/

نام کوهی در مغرب فلات ایران


دختر

فارسی
فرتوک/fartuk/

پرستو


دختر

فارسی

پرنده
فرخ روز/f.-ruz/

خوشبخت و سعادتمند، آن که دارای روزگار خجسته و مبارک است، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) نام لحنی ...


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن، هنری
فرستو/farastu/

نام پرنده ای که به آن پرستو، پرستوک و فرستگ می گویند، ( = پرستو )، ( در عربی ) خطاف مشهور است، پرست ...


دختر

فارسی

پرنده
فرغانه/farghane/

نام شهری در ترکستان قدیم


دختر

فارسی

هنری
فرن/faran/

فراوانی، فزونی


دختر

فارسی
فره وش/farahvash/

دارای هوش و ذکاوت، مرکب از فره ( شکوه ) وش ( پسوند شباهت )


پسر، دختر

فارسی
فروهنده/frohande/

نام فرشته ای است، نیکوسیرت و خوبروی


دختر

فارسی
فریانه/faryane/

شادی در خانه، نام پادشاهی افسانه ای هم زمان با اسکندر مقدونی


دختر

فارسی
فریر/farir/

گیاهی خوشبو


دختر

فارسی
فریمانه/farimāne/

منسوب به فریمان، دارای اندیشه خجسته، ( فریمان، ه ( پسوند نسبت ) )، منتسب به فریمان، ( اَعلام ) نام ...


دختر

فارسی
فرینو/farinu/

دارای شکوه و جلال، ( فرین، او /، u/ ( پسوند دارندگی ) )، ( اَعلام ) نام مزرعه ای در شاهرود


دختر

فارسی
فغستان

از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر کید شاه هندوستان و یکی از زنان اسکندر مقدونی


دختر

فارسی
فلکناز/falak naz/

آن که موجب نازش آسمان است، بسیار زیبا، فلک ( عربی ) + ناز ( فارسی )، نام ندیمه شیرین همسر خسروپرویز ...


دختر

کردی، عربی، فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی