اسم دختر فارسی با حرف س

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

سمیرا/samirā/

زن گندم گون، نسیم ملایم خنک در روز داغ تابستان، الهه عشق، شمیرا، [سمیرا ترجمه ی «مهین بانو» است]، ( ...


دختر

فارسی، سانسکریت، عربی

تاریخی و کهن، طبیعت
ستایش/setāyeš/

شکرگزاری ( به درگاه خداوند )، تمجید، ستودن، حمد و سپاس خداوند، مدح کردن، تعریف، مدح، تعریف و تمجید ...


دختر

فارسی

مذهبی و قرآنی
سارینا/sārinā/

خالص، پاک


دختر

فارسی
ستاره/setāre/

اختر، اقبال، کوکب، ( در نجوم ) هر یک از اجسام نورانی آسمان که معمولاً شب ها از زمین به صورت نقطه ها ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
سپیده/sepide/

سحرگاه، سفیدی و روشنایی صبح، روشنی کم رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب، ( در قدیم ) سفیداب، ...


دختر

فارسی

طبیعت
سوسن/susan/

نام نوعی گل زیبا، ( گیاهی ) گیاهی پیاز دار و تک لپه ای، با برگ های باریک و دراز که انواع وحشی و پرو ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
سودابه/sudābe/

دارنده ی آب روشنی بخش، ( = سوداوه )، ( در پهلوی ) به معنی دارنده ی آب روشنی بخش، ( اَعلام ) ( در شا ...


دختر

فارسی، پهلوی

تاریخی و کهن
سوگند/so (w) gand/

قسم، اقرار، اعتراف، استواری بر پیوند، استواری بر گفتن و راست گفتن


دختر

فارسی
سیمین/simin/

ساخته شده از نقره، نقره ای رنگ، سفید و درخشان، ( به مجاز ) زیبا، ( سیم = نقره، ین ( پسوند نسبت ) )، ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سرور/sarvar/

بزرگ، رئیس، پیشوا، شادمانی، طرب، خوشحالی، آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگ ...


دختر، پسر

فارسی، عربی
سونیا/suniyā/

نورِ نیاکان، خرد و عقل، ( سو = نور، نیا )، ( ترکی، فارسی ) ( سو = نور + نیا ) نورِ نیاکان، دختر نور ...


دختر

ترکی، فارسی، یونانی، عربی
سروش/soruš/

فرشته ی پیام آور، فرشته، پیامی که از عالم غیب برسد، الهام، ( به مجاز ) پیام آور، ( در قدیم ) جبرائی ...


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سرو ناز/sarv nāz/

درختی بلند و زینتی، معشوق خوش قد و قامت، سرو نورسته، سروی که شاخه های آن به هر طرف مایل باشد، ( در ...


دختر

فارسی

طبیعت، هنری
ساغر/sāqar/

ظرفی که در آن شراب می نوشند، جام شراب، شراب، ( در عرفان ) دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده می ...


دختر

فارسی، عربی، ترکی

تاریخی و کهن
ساینا/sāynā/

نام خاندانی از موبدان زرتشتی، ساکت و بی صدا، سیمرغ، دانا و باخرد، ) سایه ای که مشخص و قابل رؤیت باش ...


دختر

اوستایی، فارسی

پرنده، طبیعت
سدنا/sadenā/

سجده کننده بر خانه خدا، سدن، الف ( اسم ساز )، خدمت کردن کعبه، سدن + الف ( اسم ساز )، مرکب از سدن ( ...


دختر

فارسی، عربی

گل، مذهبی و قرآنی
سانیا/sāniyā/

سایه روشن درون جنگل، سایه روشنِ جنگل، در گویش مازندران سایه روشن جنگل


دختر

مازندرانی، فارسی

طبیعت
سمن بر/s.-bar/

سفید، معطر و لطیف مانند سمن، ( به مجاز ) دارای اندام معطّر چون سَمن، یا دارای اندام سفید و لطیف، آن ...


دختر

فارسی
سیران/seyrān/

گردش، تفریح وسفر، ( در قدیم ) گردش و تفرج، سفر، گردش و تفریح


دختر

کردی، فارسی
سبا/sabā/

سی وچهارمین سوره قرآن، ( مجاز ) انسان، ( اَعلام ) ) ( = سباء ) سوره ی سی و چهارم از قرآن کریم، ) نا ...


دختر

عربی، عبری، فارسی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
سروگل/sarv gol/

( به مجاز ) زیبا، شاداب، خوش قامت، ( سرو = درخت سرو، گل ) ( به مجاز ) زیبا و با طراوت و شاداب، ( سر ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
سوما/sumā/

ماه، نور ماه، ( به مجاز ) زیبا، نهر آب، نهر آب و مجرای قنات، به علاوه نهر آب و مجرای قنات، در گویش ...


دختر، پسر

کردی، گیلکی، فارسی

طبیعت، کهکشانی
سایه/sāye/

( به مجاز ) توجه، پناه، حمایت، حشمت و بزرگی، ( در فیزیک ) تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری تابش مستقیم ...


دختر

فارسی
سحرناز/nāz sahar/

زیبایی سپیده دم، ( به مجاز ) زیبا، سحر ( عربی ) + ناز ( فارسی ) مرکب از سحر ( زمان قبل از سپیده دم ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
سوزان/suzān/

دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد، ( در قدیم ) ( به مجاز ) سرشار از اندوه و اشتیاق، سوزاننده


دختر

فارسی
سوفیا/sufiyā/

عاقل، خردمند، دانشمند، فرزانه، پیروان تصوف، ( اَعلام ) ( = صوفیه ) پایتخت بلغارستان، سوفیه نام پایت ...


دختر

یونانی، فارسی
سیمین عذار/s.-eezār/

سیمین عارض، سپید گونه، ( در قدیم ) ( به مجاز )، دارای چهره ی سفید و زیبا


دختر

فارسی
سروین/sarvin/

روسری، چارقد، مانند سرو، ( در قدیم ) شبیه سَرو، ( در کردی ) روسری و چارقد، شبیه سرو


دختر

کردی، فارسی

طبیعت
سیمین دخت/s.-dokht/

دختری که مانند نقره سفید و درخشان است، ( به مجاز ) زیبارو، ( سیمین، دخت = دختر )


دختر

فارسی

طبیعت
سروی/sarvi/

منسوب به سرو، نام نوعی از خطوط اسلامی، نوعی از خطوط اسلامی، نخلی، شجری


دختر

فارسی

طبیعت، مذهبی و قرآنی
سوری/suri/

گل سرخ، گل محمدی، شادی و خرمی، ( به مجاز ) سرخ رنگ


دختر

فارسی

طبیعت، گل
سلینا/salinā/

سلین، ( سَلین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سَلین، به فتح سین، مرکب از سلین ترکی بعلاوه پسوند نسبت ...


دختر

ترکی، فارسی
سامینا/sāminā/

مانند مینا، نام گلی است، نام گلی، پیشوند مشابهت بعلاوه مینا


دختر

فارسی

گل
سیمین زر/s.-zar/

ارزشمند، گران بها، ( سیمین= نقره ای، زر = طلا )، ساخته شده از نقره و طلا


دختر

فارسی
سلامت/salāmat/

تندرستی، صحت، ( عربی )، سالم، ( در حالت قیدی ) بطور سالم، در حال صحت، ( در قدیم ) امنیت و آرامش، رس ...


دختر

فارسی
سایان/sāyān/

منسوب به سایه، ( سای = سایه، ان ( پسوند نسبت ) )، م سایه، ( اَعلام ) نام رشته کوهی در آسیای مرکزی، ...


دختر

کردی، فارسی
سمن/saman/

چهره ی سفید و لطیف و همینطور بوی خوش، نام گیاهی ( رازقی )، یاسمن، رازقی


دختر

فارسی

طبیعت، گل
ستوده/sotude/

آن که او را ستوده اند، ستایش شده، ( صفت مفعولی از ستودن )


دختر

فارسی
سایا/sāyā/

یکرنگ، بی ریا، ساینده، در ترکی یک رنگ و بی ریا و در فارسی به معنای ساینده است


دختر

ترکی، فارسی
سنبل/sonbol/

نام گلی خوش بو، ( در گیاهی ) گلِ خوشه ای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی، سفید و زرد، ...


دختر

عربی، فارسی

طبیعت، گل
سیرانوش/sirānuš/

خوشنودی و رضایت مندی جاودان، [سیر ( در پهلوی ) راضی و خشنود، انوش= جاویدان]، ( سیر در پهلوی به معنی ...


دختر

فارسی، پهلوی

تاریخی و کهن
سامیا/sāmyā/

نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دوره ی هخامنشی، نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در زمان هخامنشیان


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سمن رخ/s.-rokh/

آن که چهره ای سفید و لطیف چون سمن دارد، ( = سمن چهر )، ( سمن چهر، سمن چهره


دختر

فارسی
سرمه/sorme/

گردی سیاه رنگ برای آرایش چشم، مخلوطی از کانه های آنتیموان که سیاه رنگ است و از آن برای آرایش پلک چش ...


دختر

فارسی
ساحله/sāhele/

منسوب به ساحل، مرز بین آب و خشکی، کرانه، کنار دریا، ( عربی ـ فارسی ) ( ساحل، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
ستی/set (t) i/

بانو، خانم، ( در قدیم ) عنوانی احترام آمیز برای زنان، ( از عربی ستّی = بانوی من )، ( به مجاز ) زن و ...


دختر

عربی، فارسی
سارگل/sār gol/

گل زرد


دختر

فارسی

طبیعت، گل
سپینود/sepinud/

از شخصیت های شاهنامه، نام دختر پادشاه هند و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سورینا/surinā/

نیرومند، قدرتمند، توانا، دلیر، ( سورین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سورین


دختر

فارسی
سالینا/sālinā/

منسوب به سال، سالانه، [سال، ین ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت ) ]


دختر

فارسی
سمن ناز/s.-nāz/

زیباروی دارای ناز و کرشمه، ( سَمن، ناز= کرشمه، ناز و غمزه ) ( به مجاز ) زیباروی دارای ناز و کرشمه، ...


دختر

فارسی
سرو/sarv/

شاداب و با طراوت، از شخصیتهای شاهنامه، ( در گیاهی ) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطی ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت، هنری
سنبله/sonbole/

ششمین صورت فلکی، خوشه بعضی گیاهان، ( در گیاهی ) نوعی گل آذین که گلهای بدون دم گل آن در اطراف یک محو ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
سارین/sārin/

نام روستایی در نزدیکی رفسنجان، ( اعلام ) نام دو روستا در شهرستان های خدابنده و رفسنجان


دختر، پسر

فارسی
سروراعظم/s.-aezam/

ترکیب دو اسم سرور و اعظم ( بزرگ و بزرگوارتر )، از نام های مرکب، سرور و اعظم


دختر

فارسی، عربی
سازگار/sāz(e)gār/

ملایم طبع، دارای گرایش به همراهی و همکاری با دیگران، هماهنگ، موافق


دختر

فارسی
سورا/surā/

توانا، نیرومند، سود دهنده، ( اَعلام ) نام شهر «شوراب» در نوشته های رومی و یونانی که به گونه ای سورا ...


دختر

فارسی
سهی/sohi/

صفت سرو، راست، از شخصیتهای شاهنامه، ممالِ سها ( = سها )، م سها، ( عربی ) ممالِ سُها ( = سُها )، سُه ...


دختر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
سروینا/sarvinā/

سروین، روسری، چارقد، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سَروین، سَروین


دختر

فارسی
سحرگل/s.-gol/

زیبا و با طراوت، گل سپیده دم


دختر

فارسی، عربی

گل
سروشا/sorušā/

منسوب به سروش، فرشته ی پیام آور، ( سروش، الف ( پسوند نسبت ) )، ن سروش، ( سروش + الف ( پسوند نسبت ) ...


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی

مذهبی و قرآنی
سرنا/sornā/

نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی، ( در موسیقی ایرانی ) نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی که در نقاره ...


دختر

فارسی

هنری
ساوین/sāvin/

گرانمایه و با ارزش، آسوده و آرام، ( = ساویس )، ساویس به علاوه آسوده و آرام، نام جایی، سبدی که در آن ...


دختر

فارسی
سوزانا/suzānā/

سوزان، ( مرکب از سوزان، الف اسم ساز )


دختر

فارسی
ساران/sārān/

آغاز، سر، ابتدا


دختر

فارسی
سریرا/sarirā/

منسوب به سریر، تخت پادشاهی، ( سَریر، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سَریر، ( سَریر + ا ( پسوند نسبت ) ...


دختر

فارسی
سیمین رخ/s.-rokh/

سیمین عذار، سپید گونه، ( = سیمین عذار )


دختر

فارسی
ستایا/setāyā/

ستایش گر همیشگی


دختر

فارسی

مذهبی و قرآنی
سامه/sāme/

عهد، پیمان، پناه، جای امن و امان، مأمن، سوگند


دختر

فارسی
سیندخت/sin doxt/

از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر مهراب کابلی و مادر رودابه، دختر سین ( سیمرغ )، ( اَعلام ) ( در شاهنام ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سیمینه/simine/

سیمین، زیبا، سفید و درخشان، ( در قدیم ) ( = سیمین )


دختر

فارسی
سالی/sāli/

بی غم و سرخوش، سالمند و دارای عمر طولانی، بی غم، سالدیده و سالمند، ( اَعلام ) نام دو روستا در راهرو ...


دختر

فارسی
ساویز/sāviz/

خوش خلق، نیک خو، شخص خوش اخلاق و نیک خو ( ی )


پسر، دختر

فارسی
ساوینا/sāvinā/

منسوب به ساوین، ( ساوین، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
سپیناز/sepināz/

مخفف سپید و ناز، ویژگی آن که سپید روی و دارای ناز و کرشمه است، ( مخفف سپید و ناز )، ویژگی آن که دار ...


دختر

فارسی
سیمین بر/s.-bar/

سیمین تن، سیمین بدن، زیبا، ( در قدیم )، ( به مجاز ) سیم اندام، دارای اندامی سفید


دختر

فارسی
سروا/sarvā/

افسانه، داستان، شعر، سرود


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ساتیا/satiya/

از نامهای باستانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ساتیرا/satira/

پدیدار ستاره


دختر

فارسی
سادنا/sadna/

پرده دار کعبه


دختر

فارسی
سادینا/sadina/

کسی که ناپاکی در او راهی ندارد


دختر

فارسی
سارنا/sarena/

همچو رعنا


دختر

فارسی
سالیا/sāliyā/

منسوب به سالی، ( سالی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سال، سالیانه ( ؟ )


دختر

فارسی
سامیتا/samita/

همتای بی همتا


دختر

فارسی
سامیدخت/s.-dokht/

دختر بلند مرتبه و عالی قدر، [سامی= بلند و ( به مجاز ) بلند مرتبه و عالیقدر، دخت= دختر]


دختر

فارسی
سانیل/sanil/

خوش اخلاق


دختر

فارسی
ساورینا/savrina/

امید


دختر

فارسی، آشوری
سایماه/say mah/

سایه ماه


دختر

فارسی
سبوحا/so(a)bbuhā/

پاک و منزه، [سبوح = پاک و منزه، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به سبوح


دختر

فارسی، عربی
سپیدخت/sepid dokht/

دختر سفید روی، دختر سفید چهره، ( سپید، دخت = دختر )، ( به مجاز ) زیباروی


دختر

فارسی
سپیده گل

گل سپید


دختر

فارسی
ستایش زهرا/s.- zahrā/

ترکیب دو اسم ستایش و زهرا ( ستودن و روشن تر )، از نام های مرکب، ستایش و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
سحرنوش/sahar nosh/

دوستدار سحر و روشنایی، صبوحی کننده، سحر ( عربی ) + نوش ( فارسی )


دختر

فارسی، عربی
سرآویز/saraviz/

آنچه به سر می آویزند


دختر

فارسی
سروتن/sarv tan/

آن که اندامی زیبا و بلندبالا دارد


دختر

فارسی
سرودخت/s.-dokht/

دختر سرو قد، ( سرو، دخت = دختر )، دختری که ویژگی سرو ( شادابی و طراوت ) را دارد، ( به مجاز ) خوش ان ...


دختر

فارسی
سروین دخت/sarvin dokht/

دختر سرو گونه، ( سَروین، دخت = دختر )، دختری که ویژگی سرو ( شادابی و طراوت، بلند بالایی ) را دارد


دختر

فارسی
سروینه/sarvine/

منسوب به سَروین، مانند سرو، ) سَروین، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
سپاروک/sapāruk/

کبوتر


دختر

فارسی
سپیدرو/sepid ru/

سفیدرو، زیبارو


دختر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی