اسم دختر عربی با حرف م - صفحه 2
پاک و پاکیزه، به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه، مبرا، بری، بی عیب
دختر
عربی مبشره
زن دانا، ( مؤنث مبشر )، ( مبشر
دختر
عربی مرآت
آینه، ( آینه و آئینه
دختر، پسر
عربی مهدین
بومی، وطنی، هم میهن، ( مَهد = ( به مجاز ) سرزمین، کشور، میهن، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سرزمین ...
دختر
فارسی، عربی ملک نسا
فرشته رو و زیبا در میان زنان، پادشاهِ زنان، سَرور زنان
دختر
عربی مهدیه زهرا
ترکیب دو اسم مهدیه و زهرا ( کسی که خدا او را به راه راست هدایت کرده و روشن تر )، از نام های مرکب، م ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مفیده
مونث مفید، سودمند، ( مؤنث مفید )
دختر
عربی مبرا
پاک، منزه، آن که از تهمت پاک است، بری
دختر
عربی موهبت
هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود، هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود یا او از آن بهره م ...
دختر
عربی ملیح سا
دوست داشتنی و مورد پسند، ( ملیح، سا ( پسوند شباهت ) )، همچون ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با ...
دختر
فارسی، عربی میلانا
منسوب به میلان، میل، خواهش، آرزو، ( عربی ـ فارسی ) ( میلان، ا ( پسوند نسبت ) )، مونث میلان
دختر
فارسی، عربی مشاعل
مشعل ها، [مَشعَل = افروخته و فروزان]
دختر
عربی منانه
ویژگی زن مال داری که به خاطر مالش با وی ازدواج می کنند و او بر شوهر منت می نهد
دختر
عربی مسرت
شادی، سرور، شادمانی
دختر
عربی ملک زمان
مَلَک جهان، ( = مَلَک جهان )
دختر
عربی مهادا
مهاد، گهواره، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مِهاد، مِهاد
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مجلله
دارای بزرگواری و عظمت و قدرت و شوکت و جلال، باشکوه و باجلال، دارای بزرگواری، عظمت، قدرت، شوکت و جلال
دختر
عربی محبه
دوستدار
دختر
عربی مدحت
آنچه به آن کسی رابستایند، ستایش، مدح
دختر
عربی مواهب
موهبت ها، بخشش ها و انعام ها، موهبت
دختر
عربی مولیان
بندگان، نام رودخانه ای در بخارا، تلفظ عامیانه ی موالیان به معنی بندگان، ( اعلام ) ( = جوی مولیان ) ...
دختر
عربی
طبیعت موهبه
آنچه به کسی ببخشند، بخشش، دهش، ( عربی، مَوهَبَة ) هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود یا او از ...
دختر
عربی محترمه
محترم
دختر
عربی محتشمه
دارای حشمت و شکوه، ( عربی ) ( مؤنث محتشم )، ( محتشم، و
دختر
عربی معطر
عطرآگین، عطرآمیز، خوش بو، آغشته به چیزی خوشبو، ( در شیمی ) آروماتیک ( نوع خاص از ترکیب های آلی که ب ...
دختر
عربی مفرح
فرح آور، شاد کننده، شادی بخش، ( طب قدیم ) داروی مقوی قلب، شادی آور، نشاط آور، ( در پزشکی قدیم ) دار ...
دختر
عربی ملائک
ملک، فرشتگان، ( عربی ) ( جمعِ مَلَـک و مَـلأک )، ( در گفتگو ) ( به مجاز ) فرشته
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مناهل
چشمه ها
دختر
عربی ماوا
جایگاه، مَسکن، پناهگاه، خانه، ( مأوی )، مکان ماندن، مسکن، مقر، جای امن
دختر
عربی ماورد
ماءالورد، گلاب
دختر
عربی مجذوب
شیفته و جذب شده، شیفته
دختر
عربی محرم
حرام شده، ماه اول از سال قمری
دختر، پسر
عربی مدارا
نرمی، لطف، مهربانی
دختر
عربی مدینه
نام شهری در عربستان، شهر، نام شهری در عربستان که پایگاه حکومت حضرت محمد ( ص ) بود
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مسرور
شاد، شادمان، خوشحال
دختر، پسر
عربی ملک
فرشته
دختر
عربی ملکه
همسر پادشاه، شهبانو
دختر
عربی
تاریخی و کهن ملیسی
شیرین و بی دانه
دختر
عربی مهاد
بستر، گهواره، زمین پست، مهد
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مهام
کارهای بزرگ و دشوار، کارهای سخت، کارهایی که اهمیت داشته باشد، ( جمعِ مهِم ) ( در قدیم ) امور مهم و ...
دختر، پسر
عربی مهدیان
هدایت شده
دختر
فارسی، عربی مهر فروغ
ترکیب دو اسم مهر و فروغ ( خورشید و روشنی )، با فروغی چون مهر، ( به مجاز ) زیبا و تابناک
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی موزون
وزن شده، سنجیده شده، متناسب، هماهنگ، آهنگ دار، دارای اجزای منظم، متناسب و زیبا، دارای آهنگ موسیقی، ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مکنونه
پوشیده، پنهان، پنهان داشته، ( مؤنث مکنون )، ویژگی مروارید ( در، لؤلؤ ) که در صدف پنهان است، ( به مج ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ماه ثمین
ترکیب دو اسم ماه و ثمین ( دختر زیباروی و با ارزش )
دختر
فارسی، عربی ماه ستی
ترکیب دو اسم ماه و ستی ( زیبا و بانو )، ( ماه، ستّی ( مخفف سیدتی ) ) ماه خانم، ماه بانو
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی ماه فروغ
ترکیب دو اسم ماه و فروغ ( زیبا و روشنی )، فروغ و روشنایی ماه، ( به مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی ماهنور
دارای درخشش ماه
دختر
فارسی، عربی
کهکشانی متانه
وقار و سنگینی، [قدیمی] محکم بودن، [قدیمی] نیرومندی، پایداری، استواری، متانت
دختر
عربی مجیبه
مونث مُجیب، پاسخ گو، روا کننده حاجت
دختر
عربی مجیده
بزرگوار، بلند مرتبه
دختر
عربی مجیرا
مجیر، پناه دهنده، ( عربی ) ( مؤنث مجیر )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی محدثه زهرا
ترکیب دو اسم محدثه و زهرا ( سخن گو و روشن تر )، از نام های مرکب، ه محدّثه و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی محموده
محمود، پسندیده و ستوده، نام گیاهی ( سمقونیا )، و
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی محیا 2
صورت، رخساره، چهره
دختر
عربی محیصا
رستگار شده، پاک و آمرزیده
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مدیحا
ستایش
دختر
عربی مرجان چهر
ویژگی آن که چهره اش مثل مرجان سرخ گون است، ( به مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی، عربی
طبیعت مرجان دخت
دختر مرجان گونه، دختر سرخ گون، ( به مجاز ) زیبارو، ( مرجان، دخت = دختر )
دختر
فارسی، عربی
طبیعت مرجان رخ
مرجان چهر، زیبارو، آنکه چهره اش مانند مرجان سرخ گون باشد، ( = مرجان چهر )
دختر
فارسی، عربی
طبیعت مروانه
نام همسر ساقی دربار ولید از خلفای اموی
دختر
عربی مشانا
منسوب به مشان، ( به مجاز ) دارای حلاوت و شیرینی، ( مشان= نوعی از بهترین خرما، ا ( پسوند نسبت ) )، ( ...
دختر
فارسی، عربی مشکات الزهرا
ترکیب دو اسم مشکات و زهرا ( مکان نورانی و درخشنده روی )، ( عربی ) از نام های مرکب، مشکات و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مشیما
منسوب به مَشیم، ( به مجاز ) زیبارو، ( عربی ـ فارسی ) ( مَشیم = باخال و دارای خال، ا ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی، عربی معززه
معزز، گرامی، ارجمند، بزرگوار، مؤنث معزز
دختر
عربی ملک آفرین
ملک ( عربی ) + آفرین ( فارسی ) مرکب از ملک ( سرزمین ) + آفرین ( آفریننده )
دختر
فارسی، عربی ملک تاج
ملک ( عربی ) + بانو ( فارسی ) شاه بانو
دختر
فارسی، عربی ملک شاد
زیباروی شاد، فرشته روی شادمان، شاداب و زیبا
دختر
فارسی، عربی منیرو
منیر محبوب
دختر
عربی مهدینا
مهدین، هم میهن، ( مَهدین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهدین
دختر
فارسی، عربی مهر آیه
ترکیب دو اسم مهر و آیه ( خورشید و نشانه )، ( مهر = مهربانی و محبت، آیه = نشان، نشانه )، نشان و نشان ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی مهر زهرا
ترکیب دو اسم مهر و زهرا ( خورشید و نیکو )، محبت و دوستی زهرا، ( به مجاز ) کسی که مهر، محبت و دوستی ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی مهر سنا
ترکیب دو اسم مهر و سنا ( خورشید و روشنایی )، ( مهر = خورشید، سَنا = روشنایی )، روشنایی خورشید، ( به ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی مهر سیما
ترکیب دو اسم مهر و سیما ( خورشید و چهره )، ( مهر = خورشید، سیما )، دارای سیمای چون خورشید، ( به مجا ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی مهرلقا
ترکیب دو اسم مهر و لقا ( خورشید و چهره )، معشوقی که چهره اش مانند آفتاب درخشان باشد، آفتاب لقا، ( ب ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی مهرمنیر
خورشید روشن و درخشان، مهر ( فارسی ) منیر ( عربی ) خورشید روشن و درخشان
دختر
فارسی، عربی مهرنور
نور خورشید، آفتاب، ( به مجاز ) زیبارو، ( مهر = خورشید، نور )
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی مهیرا
زن کدبانو، زن اصیل زاده
دختر
عربی مهیمنه
ایمن شده، یکی از صفات خداوند
دختر
عربی مهین فروغ
ترکیب دو اسم مهین و فروغ ( زیباروی و روشنی )، ( مَهین، فروغ = نور و روشنایی )، نور و روشنایی ماه، م ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی میرانه
امیرانه، شاهانه، میر ( ازعربی ) + انه ( فارسی ) امیرانه
دختر
فارسی، عربی ماءالسماء
باران، نام مادر منذر پسر امری القیس از پادشاهان عرب
دختر
عربی مالکه
مؤنث مالک، از شخصیتهای شاهنامه، آن که دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد، نام دختر طایر غسانی
دختر
عربی
تاریخی و کهن مالیا
درختی با گل های سفید و برگ هایی شبیه برگ بادام که مصرف دارویی دارد، سیاه، درختی است باریک و دراز که ...
دختر
عربی، یونانی
طبیعت ماه جبین
ماه ( فارسی ) + جبین ( عربی )، مه جبین
دختر
فارسی، عربی ماه لقا
ماه ( فارسی ) + لقا ( عربی )، مه لقا مه لقا
دختر
فارسی، عربی مدینا
لغت زند و پازند به معنی شهر است
دختر
عربی مرحان
شادمانی و فرح
دختر
عربی مریس
خرمای تر که در آب و شیر و جز آن نهاده شود، چیزی لغزان و تابان
دختر
عربی مسلمه
مؤنث مسلم، پیرو دین اسلام، مسلمانان
دختر
عربی مقبله
مؤنث مقبل، خوشبخت، خوش اقبال
دختر
عربی ملک بانو
ملک ( عربی ) + بانو ( فارسی ) شاه بانو
دختر
فارسی، عربی مهبا
نرم کوفته شده، نیک ساییده و سحق شده، ( عربی ) ( در قدیم ) ساییده و نرم شده، همراه ماه
دختر
عربی، فارسی مهیره
زن کدبانو، زن اصیل زاده
دختر
عربی میسان
خرامان راه رفتن، متکبرانه راه رفتن، ستاره ای درخشان، ستاره ی درخشان، ستاره ای در صورت فلکی جوزا
دختر
عربی
طبیعت، کهکشانی