اسم دختر با حرف س - صفحه 4
اسپند دانه سیاه و خوشبویی که برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، اسفند، اسپند، ( = اسفند
دختر، پسر
فارسی سپیدار
درختی از خانواده بید با برگهای براق، ( در گیاهی ) نام چند نوع گیاه درختی از خانواده بید با برگ های ...
دختر
فارسی
طبیعت ستاک
شاخه تازه رسته و نازک
دختر
فارسی سخن
کلام، گفتار، ( به مجاز ) دانش ادبیات، ادب، ( در قدیم ) شعر، نظم
دختر
فارسی سرایه
آواز دسته جمعی، کر، کُر، به ضم سین، آواز، ترانه
دختر
فارسی سرخاب
سهراب، گلگون، شاداب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه
دختر
فارسی
تاریخی و کهن سلطنت
پادشاهی، فرمانروایی
دختر
عربی سیب گل
شکوفه سیب
دختر
فارسی سیتا
جهان، گیتی
دختر
هندی سیتکا
مرغ مینا
دختر
گیلکی سیرا
عشق، ( اَعلام ) نام روستایی در شهرستان کرج در استان تهران
دختر
فارسی، ارمنی سیلوانا
دختر جنگل، الهه جنگل، دختر جنگلی
دختر
لاتین، ایتالیایی سیمادخت
زیبارو، ( سیما، دخت= دختر )
دختر
فارسی، عربی سیمرخ
آن که چهره ای سفید چون نقره دارد
دختر
فارسی سیمین تن
سیم تن
دختر
فارسی سیمین چهر
سیمین عذار، سپید گونه، ( سیمین، چهر = چهره ) ( = سیمین عذار )
دختر
فارسی سیمین رو
سیمین عذار، سپید گونه، ( = سیمین عذار )
دختر
فارسی سیمین فر
دارای شکوه و جلال، ( سیمین = نقره ای، فر = شکوه و جلال ) ( به مجاز ) دارای شکوه و جلال و والا و ارز ...
دختر
فارسی سینادخت
دختر دانا و دانشمند، دختر با علم و دانش
دختر
فارسی سیناز
دختر با ناز و مهربان
دختر
لری سینره
گیاهی زینتی، گیاهی زینتی و نیز دارویی با گلهایی که در اواخر زمستان و اوایل بهار شکوفا می شوند، پامچ ...
دختر
فرانسوی
طبیعت، گل سیوا
سیب، ( سیو = سیب، الف ( اسم ساز ) )
دختر
مازندرانی سماحه
بزرگواری، بخشندگی، سخاوت، بخشش، کرم، گذشت، بردباری، تسامح، چشم پوشی
دختر
عربی سمین
ارزشمند و عالی، چاق، فربه، ارزشمند و عالی معمولاً در مورد سخن و شعر گفته می شود
دختر
عربی سنور
مهتر، بزرگ
دختر
عربی سور
خوشی و شادمانی، سرور، ( در گیاهی ) درختی همیشه سبز از خانواده ی سرو با برگ های سوزنی، پوست قرمز و ت ...
دختر
فارسی سوسره
چراغ خانه
دختر
مازندرانی سوگلی
مورد محبت و علاقه بسیار، محبوب
دختر
ترکی سوی را
سپیده دم، سحر
دختر
گیلکی سیبل
نشانه، هدف، نام ربة النوع خاک
پسر، دختر
یونانی، فرانسوی سیرت
شیوه ی رفتار، خلق و خو، ( در قدیم ) روش، طریقه، روش تفکر و نگرش فلسفی، مذهب
دختر
عربی سیرنگ
سیمرغ
دختر
فارسی سابود
هاله، خرمن ماه
دختر
فارسی سابین
سروکوهی
دختر، پسر
فرانسوی ساتی
در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح
دختر
فارسی سارال
نام روستایی در نزدیکی سنندج، ( اعلام ) نام بخشی در شهرستان دیواندره در استان کردستان
دختر
کردی سارمه
نام روستایی در شهرستان فومن در استان گیلان
دختر
گیلکی سال مه
مؤنث سالم، فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی
دختر
عربی ساما
سام، سیاه، منسوب به سام، ( = سام )
دختر، پسر
اوستایی، پهلوی ساوا
خالص و ناب، زر و سیم براده شده، ( ساو = خالص، ناب، طلای خالص، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به خالص، نا ...
دختر، پسر
ترکی، فارسی سایره
ستاره گردنده، سیاره
دختر
عربی سبزارنگ
نام یکی از الحان باربد، سبزرنگ
دختر
فارسی سبزبهار
نام یکی از الحان قدیم ایرانی
دختر
فارسی
هنری سبزپری
فصل بهار
دختر
فارسی سبزک
مصغر سبز، پرنده ای سبز رنگ که مانند هدهد بر سرش تاجی دارد، معشوق، شیشه شراب
دختر
فارسی سبیکه
قطعه طلا و نقره گداخته شده
دختر
عربی ستا
اوستا کتاب مقدس زرتشتیان، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایران ) از الحان قدیم ایرانی، نوعی ساز قدیمی شبیه ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، هنری سدا
نام قهرمان یکی از داستانهای ارمنی
دختر
ارمنی سردین
سمارسیس، ساردین، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی
دختر، پسر
فرانسوی، یونانی سرگلان
بهترین از گل ها، ( سَر = ( به مجاز ) برتر، بهتر، با ارزش ترین بخش یا مهمترین فرد، گلان )، ( به مجاز ...
دختر
فارسی سرناد
نوعی ترانه و آواز عاشقانه
دختر
فارسی
هنری سروآزاد
نام زنی در منظومه ویس و رامین
دختر
فارسی سروبن
درخت سرو، معشوق خوش قد وقامت
دختر
فارسی سلوان
کشفِ غم و اندوه و از بین بردن آن، ( = سلوانا )، ( سلوانا، [این کلمه ( در عربی ) با سلوان/solvān/ به ...
دختر
عربی سمات
روش های نیکو، نشان ها، علامت ها، نام دعایی مشهور
دختر
عربی سمان
مخفف آسمان، نام روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی، ( مخف ...
پسر، دختر
فارسی
طبیعت سمیرامیس
ملکه آشور و بابل که گویند، ملکه افسانه ای آشور که به زیبایی و دانایی معروف است و باغهای معلق را همس ...
دختر
فارسی، آشوری سمینه
مؤنث سمین، چاق، فربه
دختر
عربی سودی
عشق
دختر
ترکی سیدا
در پناه مادر
دختر
لری سیفور
پارچه ابریشمی لطیف و ظریف
دختر
فارسی سیم تن
دارای اندامی سفید، زیبا، ( در قدیم ) ( به مجاز ) سیم اندام، آن که بدنی سفید چون نقره دارد، نام یکی ...
دختر
فارسی سیمیا
بلاغت، فصاحت، در باورِ قدما دانشی که بر مبنای آن می توان کارهای خارق العاده انجام داد، یکی از خفیه، ...
دختر
عربی، فارسی سیکا
در گویش مازندران اردک
دختر، پسر
فارسی
پرنده