اسم پسر فارسی با حرف ف - صفحه 2
دارای شکوه و وقار، ( = فرهمند )، فرهمند، فر + مند دارای شکوه و وقار
پسر
فارسی فرمین
فرمان
پسر
فارسی فرناس
نیم خواب و خواب آلود، نام پسر فرناباذ یکی از درباریان اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرناک
نام پادشاه کاپادوکیه، ( اَعلام ) نام سر دودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکو ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرند
بسیار نرم و لطیف و زیبا، پرند، [استاد هنینگ این «فرند» را با «فرند» معرب «پرند» که اصلاً به معنی«حر ...
پسر
فارسی فرنور
شکوه و جلال نور، ( فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی پدید آورَد + نور ) ( به مجاز ) ویژگی کسی که ...
پسر
فارسی فاراب
زراعت آبی در مقابل دیم، ( در قدیم ) ( = پاراب )، ( اَعلام ) ) نام شهری بوده در ساحل غربی سیحون و آن ...
پسر
فارسی فارناس
نام پادشاه کاپادوکیه
پسر
فارسی فارناسس
نام برادر همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فارناک
نام برادر همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی، فارناس
پسر
فارسی فاریاب
فاراب، نام شهری در استان کرمان، ( در قدیم ) پاریاب، ( اَعلام ) ) نام شهری در شهرستان کهنوج، در استا ...
پسر
فارسی فروغ الدین
روشنی دین، ( اَعلام ) فروغ الدین اصفهانی از شعرای عهد قاجار ( ناصرالدین شاه )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی فروهل
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی در سپاه رستم پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فری توس
از نامهای باستانی
پسر
فارسی فریاب
دارای شکوه و جلال، ( فر = شکوه و جلال، یاب ( جزء پسین ) = یابنده )، یابنده ی شکوه و جلال
پسر
فارسی فریاد
صدا و آواز بلند و رسا، یاری خواستن با صدای بلند، بانگ، رسا، آواز بلند
پسر، دختر
فارسی فریتون
فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک م ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فریداد
داده ی خجسته و مبارک، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، داد = داده )، آفر ...
پسر
فارسی فریس
مهربان، مهرورز
پسر
فارسی فریشاد
با شکوه و خوشحال، مرکب از فری ( با شکوه ) + شاد ( خوشحال )
پسر
فارسی فریمن
زیبا اندیش، خوش فکر
پسر
فارسی فریمند
صاحب زیبایی و شکوه
پسر
فارسی فرینام
دارای نام با شکوه و زیبا، ( فری = خجسته و مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند، نام )، نامِ خجسته و ...
دختر، پسر
فارسی فریین
بیننده شکوه و جلال
پسر
فارسی فرهنوش
ویژگی آن که دارای شکوه و جلال ابدی است، ( فره = فر = شکوه و جلال، نوش = جاوید، جاویدان ) ویژگی آن ک ...
پسر
فارسی فرهور
دارای شکوه و جلالی چون خورشید، ( فره = فر = شکوه و جلال، ور ( پسوند دارنگی ) )، دارنده ی شکوه و جلا ...
پسر، دختر
فارسی فرهوشداد
دارنده شکوه و هوش، دارنده فر و هوش، نام فرماندار طبرستان در زمان داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرهومند
مرد نورانی، مرد نورانی را می گویند و آن را فرمند نیز گویند، فرمند و فرهمند
پسر
فارسی فرهی
فرّ و شأن و شکوت و شکوه و عظمت، فره، فر، خوره
پسر
فارسی فرواک
پیشگفتار، پیش سخن، نام پسر سیامک پادشاه پیشدادی، پسر سیامک و از نیاکان ضحاک در اساطیر کهن ایران
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فره وش
دارای هوش و ذکاوت، مرکب از فره ( شکوه ) وش ( پسوند شباهت )
پسر، دختر
فارسی فیروزان
پیروزان
پسر
فارسی فیروزمند
پیروزمند، موفق، کامروا
پسر
فارسی، عربی فیروزمهر
ترکیب دو اسم فیروز و مهر ( پیروز و مهربانی )، خورشیدِ پیروز، خوش سیمای پیروز
پسر
فارسی، عربی فغانیش
از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه هیتال در زمان حکومت پیروز یزدگرد پادشاه ساسانی
پسر
فارسی