اسم پسر اوستایی با حرف ا

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

آرش/āraš/

درخشنده، از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی که در تیراندازی بسیار توانا بود ( آرش کمانگ ...


پسر

فارسی، اوستایی

تاریخی و کهن
اسفندیار/esfand yār/

آفریده خرد پاک، اسپندیار، ( اوستایی )، مقدس آفریده یا آفریده ی ( خرد ) پاک، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
اردشیر/ardešir/

آن که حکومت مقدس دارد، شهریاری و پادشاهی مقدس، کسی که دارای چنین شهریاری است، ( اَعلام ) ) ( در شاه ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
اهورا/ahurā/

وجود مطلق و هستی بخش، بی همتا، به لغت اوستا وجود مطلق و هستی بخش اهورا مزدا هستی بخش بی همتا و خالق ...


پسر

فارسی، اوستایی

تاریخی و کهن
آنیسا/ānisā/

مانند عشق، مبارز بزرگ، [آن در عرفان عشق و جوهر عشق، یای ( ی ) میانوند، سا ( پسوند شباهت ) ]، به معن ...


دختر، پسر

ترکی، فارسی، اوستایی، یونانی
امیرسام/a.-sām/

ترکیب دو اسم امیر و سام ( فرمانروا و آتش )، از نام های مرکب، امیر و سام


پسر

فارسی، عربی، اوستایی

تاریخی و کهن
آبتین/ābtin/

نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیت های شاهنامه، ( اَعلام ) آپتین و آتبین، ( ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
افراسیاب/afrāsiyāb/

به هراس اندازنده، ترسناک، از شخصیت های شاهنامه، نام پادشاه تورانی، شخص هراسناک، ( در اوستایی، fran ...


پسر

فارسی، پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
البرز/alburz/

کوه بلند و بزرگ، نام رشته کوهی در شمال ایران، نام پهلوانی افسانه ای، ( پهلوی )، کوه بلند، کوه بزرگ، ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن، طبیعت
اوستا/avestā/

نام کتاب مقدس زرتشتیان، اساس، بنیاد، پناه، یاوری، ( اَعلام ) ) کتاب مقدس ایرانیان باستان و زرتشتیان ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

مذهبی و قرآنی
آسو/āsu/

افق طلایی، آهو، شتاب، کوشا، ( در کردی ) به معنی افق طلایی، ( در پهلوی ) صورت پهلوی واژه ی «آهو»، ( ...


دختر، پسر

کردی، پهلوی، اوستایی
آریاز/āriyāz/

رهبر، راهنما، ( در اوستایی ) رهنما، ( اَعلام ) نام بزرگی پارسی در زمان هخامنشیان، نام یکی از سردارا ...


پسر

فارسی، اوستایی

تاریخی و کهن
اسفند/esfand/

پاک، مقدس، ماه دوازدهم سال شمسی، ( اوستایی )، ( در گاه شماری ) ماه دوازدهم از سال شمسی، ( در گیاهی ...


پسر

اوستایی

تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی
آوید/āvid/

خرد، عقل، دانش، [در زبان اوستایی کلمه های «آوید، وید، ویدا» هر سه به یک معنی به کار رفته است]، عقل ...


دختر، پسر

اوستایی، فارسی
آتبین/ātbin/

نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیت های شاهنامه، به معنی از خاندانِ «آثویه»، ...


پسر

اوستایی، سانسکریت، فارسی

تاریخی و کهن
الوند/alvand/

اروند، دارای تندی و تیزی، نام کوهی در جنوب همدان، تندمند و دارای تندی و تیزی، ( اَعلام ) ) نام کوهی ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

طبیعت
اروند/arvand/

تند، تیز، چالاک، دلیر، فر، شکوه، ( در تفسیر پهلوی، arvand )، شأن و شوکت، ( اَعلام ) ) نام رودِ دجله ...


پسر

فارسی، اوستایی

طبیعت
آتین/ātin/

جدید، نو، موجود شده، پیدا گردیده، به هم رسیده، در لغت زند و پازند به معنی موجود شده و پیدا گردیده و ...


دختر، پسر

اوستایی، پهلوی
آتور/ātur/

آتش، نام فرشته ای در ایران باستان، آذر، ( اَعلام ) ) یک بخش از تقویم قدیمی ایرانی که مغهای دوران پا ...


پسر، دختر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
ارجاسب/arjāsb/

دارنده ی اسب با ارزش، دارنده ی اسب پر بها و با ارزش، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) پادشاه اساطیری توران ...


پسر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
ارتا/artā/

مقدس، پاک، راستی، درستی


دختر، پسر

اوستایی، فارسی
ارسن/arsan/

مجلس، بزم، انجمن، مجمع، محفل، مجلس بزم، ( در پهلوی ) ( آرسن، ārasan ) انجمن، به فتح الف و سین


پسر

اوستایی، پهلوی
اردا/ardā/

نام موبدی در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، اَرتا، مقدس، ( اَعلام ) فرزند هیستاسب هخامنشی


پسر

اوستایی، فارسی

تاریخی و کهن
آئیریا

ایرج


پسر

اوستایی، پهلوی
ائیریا

ایرج، خوش چهره و زیبا مانند آفتاب


پسر

اوستایی، پهلوی، فارسی
آبلاتکا/ablatka/

از نامهای ایران باستان


پسر

فارسی، پهلوی، اوستایی
آترابان/atraban/

نگهبان آتش، پیشوای دینی


پسر

پهلوی، اوستایی
آتروپات/atropat/

آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست، صورت دیگر آذرباد


پسر

پهلوی، اوستایی
آتریداد/ātridād/

داده ی آتشین، ( اعلام ) ( در بعضی از منابع ) نام یکی از بزرگان هخامنشی


پسر

اوستایی
اترین

آترینا، آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در خوزست ...


پسر

اوستایی، پهلوی
آرتامهر/ārtāmehr/

محبت و دوستی مقدس، ( آرتا ( اوستایی ) = مقدس، راستین، مهر = محبت، دوستی و مهربانی )، محبت، دوستی و ...


پسر

اوستایی
ارداک/ardāk/

درستی و پاکی، اَردا


پسر

اوستایی
آریاک/āriyāk/

نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار کاپادوکیه، ( اَعلام ) ) نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار ک ...


پسر

اوستایی، فارسی

تاریخی و کهن
آریوداد/ariu-dad/

ایرانداد، داده ایران


پسر

پهلوی، اوستایی
اسپنداد/espan dād/

مقدس آفریده یا آفریده ی پاک، ( = سپنداد )، از نامهای خاص در عهد باستان، به معنی مقدس آفریده یا آفری ...


پسر

اوستایی

تاریخی و کهن
امیرفرهام/a.-farhām/

ترکیب دو اسم امیر و فرهام ( فرمانروا و نیک اندیش )، از نام های مرکب، امیر و فَرهام


پسر

عربی، اوستایی
ایرتا/irta/

راستی و درستی


پسر

اوستایی
ادوای/edvay/

یکتا


پسر

اوستایی
ارمزد/ormozd/

نام خداوند در زبان اوستایی، ( = هرمز، اهورامزدا )، نام خدای مزدیسنا، ( هرمز و اهورا


پسر

اوستایی
آییش/ayish/

پیروز


پسر

اوستایی
ارجاسپ/arjasp/

دارنده اسب با ارزش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه توران و چین در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی


پسر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
ارناک/arnak/

رزمجو


پسر

پهلوی، اوستایی
ارغند/arqand/

خشمگین، غضبناک، ارغنده


پسر

اوستایی
ایزد

در فرهنگ ایران باستان، هر یک از فرشتگانی که اهمیت آنها پس از امشاسپندان است، خداوند


پسر

اوستایی، پهلوی
ابستا/abestā/

اوستا، ( = اَوستا )


پسر

اوستایی
آتربان/atorban/

نگهبان آتش، پیشوای دینی


پسر

پهلوی، اوستایی
آتورپات/atorpat/

آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست، صورت دیگر آذرباد


پسر

پهلوی، اوستایی
ارواد/arvad/

نیرومند


پسر

پهلوی، اوستایی
اریا

در زبان کلدانی به معنی برج اسد، درخت آمله که دارای میوه هایی ترش و کوچک مانند آلو است


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی
اسپندیاد/espand-yad/

اسفندیار، آفریده مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایران و کتایون دختر ...


پسر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
اسپندیار/espand yār/

اسفندیار، ( = اسفندیار )، آفریده مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایر ...


پسر

اوستایی، فارسی
اشتاد/aštād/

راستی و درستی، ( در قدیم ) نام روز بیست و ششم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، ( در فرهنگ ایران قدیم ) ...


پسر

اوستایی، فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر اوستاییاسم دختر اوستایی