اسم عربی با حرف ا - صفحه 3
ترکیب دو اسم امیر و پوریا ( فرمانروا و بسیار دارنده )، از نام های مرکب، ( امیر و پوریا
پسر
فارسی، عربی آرامه
منسوب به آرام، آرامش
دختر
فارسی، عربی امیرآرشام
ترکیب دو اسم امیر و آرشام ( فرمانروا و نیرومند )، ( به مجاز ) امیر قدرتمند و پر زور
پسر
فارسی، عربی امیرمعز
ترکیب دو اسم امیر و معز ( فرمانروا و عزت دهنده )، امیر و پادشاه گرامی دارنده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیریزدان
ترکیب دو اسم امیر و یزدان ( فرمانروا و خداوند )، از نام های مرکب، ( امیر و یزدان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی امیرا
منتسب به پادشاه و حاکم و امیر، ( امیر، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به امیر، ـ امیر، ( عربی ـ فارسی ) ...
دختر
فارسی، عربی امیررهام
ترکیب دو اسم امیر و رهام ( فرمانروا و پرنده شکست ناپذیر )، از نام های مرکب، ی امیر و رهام
پسر
فارسی، عربی امیرطاهر
ترکیب دو اسم امیر و طاها ( فرمانروا و پاک )، امیر و پادشاه پاک و پاکیزه، امیر و پادشاه بی گناه و مع ...
پسر
عربی امیرهاشم
ترکیب دو اسم امیر و هاشم ( فرمانروا و خردکننده )، امیر و پادشاه شکننده و خرد کننده، حاکم و فرمانده ...
پسر
عربی امیرعماد
ترکیب دو اسم امیر و عماد ( فرمانروا و تکیه گاه )، از نام های مرکب، ی امیر و عِماد
پسر
عربی افنان
شاخه های درخت، شاخسار، ( در قدیم ) شاخ درخت، شاخه ها
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی امین عباس
ترکیب دو اسم امین و عباس ( امانت دار و شجاع )، شجاع و دلیر، درستکار و امانتدار، عباسِ درستکار و اما ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرسپهر
ترکیب دو اسم امیر و سپهر ( پادشاه و آسمان )، از نام های مرکب، ی امیر و سپهر
پسر
فارسی، عربی امیریل
ترکیب دو اسم امیر و یل ( امیر قوی و شجاع، امیر پهلوان )، امیر قوی و شجاع
پسر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن ایلا
درختان، نام پهلوانی از لشکر افراسیاب، ایلا و ایله در قاموس کتاب مقدس به معنی درختان آمده، ( اَعلام ...
دختر، پسر
عربی، فارسی
تاریخی و کهن اجلال
بزرگ و محترم داشتن، گرامی داشتن، بزرگ داشتن، تجلیل، شوکت و جلال، بلندی مقام، کبریا و عظمت پروردگار
پسر
عربی امیرشهریار
ترکیب دو اسم امیر و شهریار ( فرمانروا و بزرگ شهر )، از نام های مرکب، ی امیر و شهریار
پسر
فارسی، عربی امیر یحیی
ترکیب دو اسم امیر و یحیی ( فرمانروا و تعمید دهنده )، از نام های مرکب، امیر و یحیی
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی ابتهال
با ناله و زاری دعا کردن
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرآراد
ترکیب دو اسم امیر و آراد ( فرمانروا و بخشنده )، از نام های مرکب، ه امیر و آراد
پسر
فارسی، عربی احمدطاها
ترکیب دو اسم احمد و طاها ( پسندیده تر و نام پیامبر اسلام )، از نام های مرکب، ( احمد و طاها ( طه )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرحجت
ترکیب دو اسم امیر و حجت ( فرمانروا و پیشوا )، از نام های مرکب، ه امیر و حجت
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امینا
زن درستکار، ( مرکب از امین، الف اسم ساز ) زن درستکار، امین ( عربی ) + ا ( فارسی ) مورد اعتماد، امین
دختر، پسر
فارسی، عربی امیرجعفر
ترکیب دو اسم امیر و جعفر ( فرمانروا و رود )، از نام های مرکب، ه امیر و جعفر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرشهاب
ترکیب دو اسم امیر و شهاب ( فرمانروا و پاره ای از آتش )، از نام های مرکب، ی امیر و شهاب
پسر
عربی امیربهرام
ترکیب دو اسم امیر و بهرام ( فرمانروا و پیروزمند )، از نام های مرکب، ه امیر و بهرام
پسر
فارسی، عربی امیربردیا
ترکیب دو اسم امیر و بردیا ( پادشاه و برازنده )، از نام های مرکب، امیر و بردیا
پسر
فارسی، عربی امیرمهبد
ترکیب دو اسم امیر و مهبد ( فرمانروا و نگهدارنده ماه )، از نام های مرکب، امیر و مهبد
پسر
فارسی، عربی امین الدین
امانت دار دین، آن که در دین امانت نگاه دارد، هر کسی که دین خدا را چنان که هست به مردم بیاموزد، ( در ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیراعلا
ترکیب دو اسم امیر و اعلا ( فرمانروا و برتر )، از نام های مرکب، ه امیر و اَعلا
پسر
عربی امیرهومن
ترکیب دو اسم امیر و هومن ( فرمانروا و نیک اندیش )، امیر نیک اندیش، حاکم و فرمانروایی که دارای فکر و ...
پسر
فارسی، عربی امیربابک
ترکیب دو اسم امیر و بابک ( پادشاه و استوار )، از نام های مرکب، ه امیر و بابک
پسر
فارسی، عربی امیرآرتا
ترکیب دو اسم امیر و آرتا ( پادشاه و مقدس )، امیر درست کردار و راست گفتار، پادشاه و حاکمِ پاک و مقدس
پسر
فارسی، عربی امیربهزاد
ترکیب دو اسم امیر و بهزاد ( پادشاه و نیک نژاد )، امیر نیکوتبار، پادشاه نیک نژاد، حاکم و سردار نیکوز ...
پسر
فارسی، عربی امیرسلیمان
ترکیب دو اسم امیر و سلیمان ( پادشاه و پر از سلامتی )، از نام های مرکب، ی امیر و سلیمان
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی الحان
آوازهای خوش، ( جمع لحن )، آوازها، آهنگ ها، نغمه های دلکش، صداهای موزون و خوشایندی که انسان یا بعضی ...
دختر
عربی امیرکوروش
ترکیب دو اسم امیر و کوروش ( فرمانروا و خورشید )، از نام های مرکب، امیر و کوروش
پسر
فارسی، عربی اسرار
رازها
دختر
عربی ایمانا
منسوب به ایمان، باور، اعتقاد، ( ایمان، ا ( پسوند نسبت ) )، م ایمان
دختر
فارسی، عربی امیرعدنان
ترکیب دو اسم امیر و عدنان ( فرمانروا و نام یک از اجداد پیامبر اسلام )، از نام های مرکب، امیر و عدنان
پسر
عربی امیرساسان
ترکیب دو اسم امیر و ساسان ( فرمانروا و خلوت نشین )، از نام های مرکب، ی امیر و ساسان
پسر
فارسی، عربی ازل
زمان بی پایان، ابتدا نداشتن، بی آغازی، قَدَم مقابلِ ابد، زمانی که از آن ابتدا نباشد، ( در فلسفه ) ا ...
دختر
عربی امیرنیکان
ترکیب دو اسم امیر و نیکان ( فرمانروا و نیکو )، از نام های مرکب، امیر و نیکان
پسر
فارسی، عربی اریس
زیرک، هوشیار، کشاورز، برزگر، امیر، رئیس، امیر رئیس
پسر
عربی، فارسی امیراحتشام
ترکیب دو اسم امیر و احتشام ( فرمانروا و شکوه )، امیری که دارای حشمت، شکوه، شأن و شوکت است
پسر
عربی امیرآرش
ترکیب دو اسم امیر و آرش ( فرمانروا و درخشنده )، از نام های مرکب، ه امیر و آرش
پسر
فارسی، عربی امیمه
مادر کوچک و مهربان، ( مصغر ام یا امَه )، ( اعلام ) ) امَیمَه بنت رقَیقَه، خواهر خدیجه ام المؤمنین و ...
دختر
عربی امیرمهراد
ترکیب دو اسم امیر و مهراد ( فرمانروا و جوانمرد بزرگ )، از نام های مرکب، امیر و مِهراد
پسر
فارسی، عربی امیرفربد
ترکیب دو اسم امیر و فربد ( فرمانروا و شکوهمند )، از نام های مرکب، ) امیر و فَربد
پسر
فارسی، عربی ایوا
پناه دادن به کسی، پناه و جای دادن کسی را
دختر
عربی احمد یاسین
ترکیب دو اسم احمد و یاسین ( ستوده تر و نام سی و ششمین سوره قرآن مجید )، از نام های مرکب، ا احمد و ی ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیررسول
ترکیب دو اسم امیر و رسول ( فرمانروا و پیغمیر )، از نام های مرکب، ی امیر و رسول
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اهدا
هدیه دادن، دادن یا فرستادن چیزی به کسی به عنوان تحفه
دختر
عربی امیر عادل
ترکیب دو اسم امیر و عادل ( فرمانروا و دادگر )، از نام های مرکب، ی امیر و عادل
پسر
عربی افق
خطی که در محل تقاطع زمین و آسمان به نظر می رسد، ( در جغرافیا ) خطی که به نظر می رسد در محل تقاطع زم ...
دختر
عربی
طبیعت امیرمعین
ترکیب دو اسم امیر و معین ( فرمانروا و یاریگر )، از نام های مرکب، امیر و معین
پسر
عربی ارین
شادی، شادان شدن، به وجد آمدن، وجد آمدن، به فتح الف
دختر
عربی امیرفرشاد
ترکیب دو اسم امیر و فرشاد ( فرمانروا و شادمان )، از نام های مرکب، امیر و فرشاد
پسر
فارسی، عربی ارتیان
منسوب به آتش، آتشکده، برافروخته مثل آتش
پسر
عربی ارجا
امیدوار کردن، امید بخشی، به تأخیر انداختن
پسر
عربی ابوریحان
نام ریاضیدان و فیلسوف ایرانی در قرن چهارم و پنجم، ابوریحان بیرونی
پسر
عربی
تاریخی و کهن ابوعزیز
پدر عزیز
پسر
عربی ابومسلم
نام رهبر سیاه جامگان که دولت بنی امیه را سرنگون کرد و بنی عباس را به قدرت رساند
پسر
عربی ارسل
جمع رَسول
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ارشاد
راهنمایی، هدایت، ( عربی ) رهبری، هدایت کردن، راه نمودن، نشان دادن راه درست
پسر
عربی ارفع
رفیع تر، بلندتر، ( به مجاز ) ارزنده تر، ارجمندتر، بلندقدرتر، شریف تر
پسر
عربی ارم
دختر زیبا و با طراوت، باغی که بنا به روایات شدّاد ساخته بود و مَثَل و مظهر سرسبزی و خرّمی است، نام ...
دختر
عربی، فارسی
مذهبی و قرآنی آرمه
آرام
دختر
فارسی، عربی آرن
شادان، شاد، شادمان
پسر
عربی اختیارالدین
آن که دین او را انتخاب کرده است
پسر
عربی ادب
دانش، فضل، معرفت، هنر، حسن معاشرت، آزرم، حرمت، پاس
پسر
عربی آدی
امین تر، امانت دار تر
پسر
عربی ادیب الدین
سخن دان، سخن دان و سخن شناس در دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ادیم
چرم، پوست دباغی شده، پوست
پسر
عربی آذار
بهار، نام ماه سوم از سال شمسی عربی برابر با مارس یا فروردین
دختر
عربی، سریانی
طبیعت ارون
( به فتح الف ) شاد و شادمان
دختر
عربی ارونا
شاد و شادمان، ( ارون = شادمان، سرمست، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به ارون، ( به مجاز ) شاد و شادمان و ...
دختر
فارسی، عربی آریان رضا
ترکیب دو اسم آریان و رضا ( آریایی و خشنود )، از نام های مرکب، ا آریان و رضا
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ارباب
پادشاه کارفرما رئیس
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی آتشه
برق، آذرخش
دختر
فارسی، عربی آزر
نام پدر ابراهیم خلیل ( ع )، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی ازهر
روشن، درخشان، ( در قدیم )، روشن تر، درخشان تر، ( اعلام ) ازهر [قرن هجری] سردار ایرانی و از درباریان ...
پسر
عربی آساد
شیرها و شیران، ( اَعلام ) پسر مهر گشسب، پدر فرخ داد پارسی، ( در عربی ) آساد جمع اَسَد است به معنی ش ...
پسر
عربی آب حیات
در افسانه ها آب زندگانی که عمر جاویدان می دهد، آب ( فارسی ) + حیات ( عربی ) در افسانه ها آب زندگانی ...
دختر
فارسی، عربی اباصلت
کنیت خادم حضرت علی بن موسی الرضا
پسر
عربی ابالفضل
ابوالفضل، خداوند هنر، صاحب فضل، لغت برادر امام حسین و قهرمان و علمدار قافله کربلا، ایشان به سلطان ا ...
پسر
عربی ابتهاش
ابتهاج
پسر
عربی آبد
همیشگی، جاودانه، دائمی
پسر
عربی آبدین
جاودانه ها، جمع آبد ( به کسر ب )
پسر
عربی ابرار
نیکان، نیکوکاران، نیکان و نیکوکاران، ( در تصوف ) عده ای از مردان خدا که در مرتبه ی بالاتر از ابدال ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ابرارها
نام سوره ای در قرآن کریم، نام پسران، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملق ...
پسر
عربی، حبشی
مذهبی و قرآنی ابراهیم طاها
ترکیب دو اسم ابراهیم و طاها ( پدر مهربان و نام پیامبر )، از نام های مرکب ابراهیم و طاها ( طه )
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی آبش
تازه روی و خندان، آنکه اطراف و پیشگاه خانه کسی را با خوردنی و نوشیدنی بیاراید
پسر
فارسی، عربی اصیل
صاحب نسب، شریف، نژاده، باگهر، والاتبار، دارنده ی نژاد گزیده، نجیب
پسر
عربی اصیل الدین
دارای اصالت در دین، نام پسر خواجه نصیرالدین طوسی
پسر
عربی اطرا
بسیار ستودن، مدح و ستایش فراوان، مبالغه کردن در مدح کسی، درود گفتن زیاد و زیاده روی در ستایش کسی
دختر
عربی اظهر
آشکارترین، ظاهرترین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اعتبار
آبرو، ارزش، اطمینان و اعتماد دیگران درباره ی کسی، ارزش و اهمیت کسی در نزد دیگران، پندگرفتن، به اندی ...
پسر
عربی اعتبارعلی
آن که ارزش و اعتبار از علی ( ع ) یافته است
پسر
عربی اعتصام
متوسل گردیدن، پناهنده شدن، خویشتن را از گناه بازداشتن، معصوم بودن، معصومیت، بازماندن از گناه به لطف ...
پسر
عربی