ابومسلم

فرهنگ اسم ها

اسم: ابومسلم (پسر) (عربی)
معنی: نام رهبر سیاه جامگان که دولت بنی امیه را سرنگون کرد و بنی عباس را به قدرت رساند
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) در عداد صحابه مذکور است.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) تابعی است. او از عمر، و از او عبدالوارث روایت کند.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ )ابراهیم بن عبداﷲبن مسلم. رجوع به ابراهیم... شود.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) ابراهیم بن عبداﷲ بصری. او راست : جزئی در حدیث.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) ابن خلدون. عمربن احمدبن خلدون حضرمی. رجوع به ابن خلدون... شود.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) اسودبن هلال. محدث است و از ابواسحاق سبیعی روایت کند.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) الاغر. تابعی است و از ابی هریره روایت کند.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ] ( اِخ ) امین آل محمد. رجوع به ابومسلم مروزی شود.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) اهبان بن صیفی الغفاری. صحابی است.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) بجلی. او از زیدبن ارقم و از او داود عطار روایت کند.

ابومسلم. [ اَ م ُل ِ ] ( اِخ ) البکّاء. رجوع به یحیی بن سلیم... شود.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) ثعلبی. او از ابی امامه و از او ابان بن عبداﷲبن ابی حازم روایت کند.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) جلولی شامی. از روات است و بعضی خلیلی شامی گفته اند.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) جلیلی. از روات است منسوب به جلیل مردمی به یمن یا ذی الجلیل نام موضعی بدانجا.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) جلیلی. استاد کعب الاحبار. تابعی است. کنیت وی در اوّل اباالسمؤل بود و ابوبکر بدو کنیت ابومسلم داد.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) الحذمی. تابعی است. او از ابی ذر و جارود و از او مطرف و ابوالعالیه روایت کنند.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) خراسانی. رجوع به ابومسلم مروزی شود.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) الخزاعی. صحابی است.

ابومسلم. [ اَ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) الخلیلی الشامی. از روات است و برخی جلولی گفته اند.

ابومسلم. [ اَم ُ ل ِ ] ( اِخ ) خولانی التمیمی. عبداﷲبن ثوب یا عبداﷲبن عوف از کبار تابعین است و بزمان رسول صلوات اﷲ علیه در یمن اسلام آورده است. مولد او به سال 50 هَ. ق.و وفات وی به روزگار معاویه یا یزیدبن معاویه در دریا و گور او نیز بدانجاست. گویند آنگاه که اسودبن قیس العنسی متنبی او را به دین خود خواند و او از گرویدن سرباز زد فرمان کرد تا آتشی عظیم بیفروختند و او را در آتش افکندند و آتش او را آسیبی نکرد. پیروان اسود گفتند این مرد اگر در بلاد تو زید عقیده مردمان بر تو تباه کند و وی ابومسلم را نفی کرد و او بمدینةالرسول شد در این وقت رسول صلی اﷲ علیه رحلت کرده و خلیفتی ابوبکر را بود او بمسجد درآمد و نزدیک ستونی بنماز ایستاد عمربن الخطاب او را بدید و پرسید مرد از کجاست گفت از یمن. گفت آن دشمن خدا آخر با آن دوست ما که در آتش افکند و زیانی بدو نرسید چه کرد گفت عبداﷲبن ثوب را گوئی گفت سوگند بخدای آیا تو خود او نیستی گفت هستم پس عمر میان دو چشم او ببوسید و با خود نزد ابوبکر برد و میان خویش و بوبکر بنشانید و گفت سپاس خدای را که مرا زنده داشت تا آن معجز که با ابراهیم خلیل رفت در یک تن از امت محمد مرا بنمود. علقمةبن مرشد میگفت زهد به هشت تن از تابعین منتهی گشت و یکی از آن هشت ابومسلم خولانی است. و صاحب حبیب السیر در وقایع سال 61 آرد که :هم در این سال ( احدی و ستین ) ابومسلم عبداﷲبن ثوب الخولانی که از جمله عبّاد و افاضل تابعین حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود از عالم فانی بریاض جاودانی انتقال کرد و از ابومسلم رضی اﷲ عنه کرامات و خوارق عادت در سیرالسلف و بعض دیگر از کتب اهل علم و شرف بسیار نقل شده است. ( صفةالصفوة ج 4 ) ( فوات ج 1 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

از شاگردان امام محمد غزالی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابومسلم (ابهام زدایی). ابومسلم ممکن است اسم یا کنیه برای اشخاص ذیل باشد: • ابومسلم خولانی، خَوْلانی، ابومسلم، عبداللّه بن ثُوَب، از مشاهیر تابعین شامی و از یاران معاویه• ابومسلم اصفهانی، اَبوُمُسْلِمِ اصْفَهانی، محمد بن بَحْر معتزلی، کاتب، نحوی، ادیب، متکلم، مفسر، و از رجال دولت عباسی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس