اسم با حرف خ - صفحه 2

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

خرشاد

خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی


دختر، پسر

فارسی
خرشید

خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی


دختر، پسر

فارسی
خرم بانو

بانوی شاد و خوشحال


دختر

فارسی
خرم بهار

آن که چون بهار خرم و با طراوت است، نام دختر فتحعلی شاه قاجار


دختر

فارسی
خرم دل/kh.-del/

شاد، شادان، خوش دل


دختر

فارسی
خرم گل

آن که چون گل خرم و با طراوت است


دختر

فارسی
خرمچهر/khorram-chehr/

آن که چهره ای شاداب و با طراوت دارد


دختر

فارسی
خرمدخت/kh.-dokht/

دختر شاد و خرم و با طراوت، زن شاداب، ( به مجاز ) زیبارو، دختر شاد و با طراوت


دختر

فارسی
خرمشاد/kh.-šād/

ترکیب دو اسم خرم و شاد ( فرخنده و خوشحال )، شادان، بسیار شاد، با طراوت و شاداب


پسر

فارسی
خرمن

توده غله درو شده، توده و مقدار انبوه از هر چیز


دختر

فارسی
خرمناز/khorram-naz/

زیبا و با طراوت


دختر

فارسی
خرمه/khorrame/

نام همسر مزدک


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
خروش/khorosh/

فریاد، بانگ


پسر

فارسی
خروشان/khorušān/

خروشنده، فریاد کنان، نالان، آن که خروش بر می آورد، ( به مجاز ) پر تلاطم و پر سر و صدا و جوشان


پسر

فارسی
خزان/khazan/

پاییز، نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان


دختر

فارسی

طبیعت
خزرناز/kh.-nāz/

دختری زیبا و قشنگ از قوم خزر، [ ( خزر، ناز = ( در گفتگو ) قشنگ، زیبا، ( در قدیم ) فخر و مباهات، متن ...


دختر

فارسی

طبیعت
خستو/kha(o)stu/

کسی که به امری اقرار و اعتراف می کند، مقر، معترف، اقرارکننده


پسر

فارسی
خسروپرویز/kh.-parviz/

ترکیب دو اسم خسرو و پرویز ( پادشاه و فاتح )، ( اَعلام ) خسرو پرویز یا خسرو دوم [قرن و میلادی]، شاه ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
خسروداد/khosro dad/

داده پادشاه


پسر

فارسی
خسروزاد/khosro zad/

زاده پادشاه


پسر

فارسی
خسروشاد/xosro (w) šād/

پادشاهِ شادمان، پادشاه شاد و خرم


پسر

فارسی
خشاش/khashash/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
خشایارشا/khashayar sha/

شاه دلیر نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
خشنواز

تحریفی از نام پادشاه هیاطله


پسر

فارسی
خلیل محمد/kh.-mohammad/

ترکیب دو اسم خلیل و محمد ( دوست و ستوده )، از نام های مرکب، خلیل و محمّد


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
خنجست/khanjast/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری در زمان هرمز پسر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
خندان/khandan/

بشاش، کسی که همواره می خندد


پسر

فارسی
خندان چهر

آن که چهره ای خندان و متبسم دارد


دختر

فارسی
خندان گل

آن که چون گل شاداب و باطراوت است


دختر

فارسی
خوارزم/khārazm/

به معنای زمین درخشان، ناحیه ای از ایران قدیم که اکنون جزو ازبکستان است، ( اوستایی، خوائیریزَم )


پسر

اوستایی

تاریخی و کهن
خوب یار/khobyar/

یار خوب


دختر

فارسی
خوبان/khuban/

خوب ها، زیبارویان، پسندیده ها، منسوب به خوب


دختر

فارسی
خوبرخ/khub rokh/

زیبارو، ( در قدیم ) خوب رو ( ی )


دختر

فارسی
خوبرو/khub ru/

دارای چهره ای زیبا، زیبارو، زیبا


دختر

فارسی
خوتکا/khutka/

نام نوعی پرنده، پرنده ای از نوع مرغابی


دختر

گیلکی

پرنده
خورداد/khor dād/

خرداد، ماه سوم از سال شمسی، روز ششم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، ( = خرداد )


پسر

فارسی
خوردیس/khordis/

مانند خورشید، درخشان


دختر

فارسی
خورزاد/khorzad/

نام یکی از پسران خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
خورسان

مانند خورشید


دختر، پسر

فارسی
خورشاد/khoršād/

خورشید، ( به مجاز ) آفتاب


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
خورشید بانو

مرکب از خورشید + بانو ( ملکه )


دختر

فارسی
خورشیددخت

مرکب از خورشید + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
خورشیدرخ/khorshid-rokh/

آن که چهره اش چون خورشید می درخشد


دختر

فارسی

کهکشانی
خورشیدفر/khorshid-far/

آن که شکوه و جلالی چون خورشید دارد


دختر

فارسی

طبیعت



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر