اسم با حرف ز - صفحه 2

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

زیما/zima/

زمین


دختر

اوستایی
زینال/zinal/

مخفف زین العابدین


پسر

عربی
زیناوند/zinavand/

مسلح، لقب تهمورث پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی
زینب گل/z.-gol/

زینبِ چون گل زیبا و لطیف، مرکب از زینب و گل


دختر

فارسی، عربی

گل
زینت الشریعه/zinatoššariee/

موجب زیبایی دین، موجب زیبایی و آراستگی دین، زینت شریعت


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
زینعلی

مرکب از زین ( آراستگی، زیبایی ) + علی


پسر

عربی
زیوا/ziva/

زیبا


دختر

پهلوی، اوستایی
زیورتاج/zivar taj/

آن که چون زیور و جواهری بر تاج می درخشد


دختر

فارسی
زیوردخت/z.-dokht/

دختر آرایش شده


دختر

فارسی
زیوین/zivin/

نقره ای، نقره گون


دختر

کردی
زییده

مصغر زبده، برگزیده کوچک، نام چندتن از زنان معروف عرب از جمله همسر هارو الرشید


دختر

عربی
زائره/zā’ere/

مونث زائر، زیارت کننده، ( مؤنث زائر یا زایر )


دختر

عربی
زاب/zab/

زو، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند طهماسب و از نسل فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
زاد

فرزند، پسر، نام یکی از فرمانداران در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی، به صورت پسوند و پیشوند همراه با ...


پسر

فارسی
زاد مهر/zād mehr/

نام یکی از نوازندگان ایرانی، ( زاد = آزاد، مهر )، ( اَعلام ) یکی از خنیاگران، سرایندگان و نوازندگان ...


پسر

فارسی
زادان/zādān/

منسوب به آزاد، آزاد و آزاده، ( زاد = آزاد، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) سرسلسله ی زادنیان در عصر ...


پسر

فارسی
زادان فر

یکی از القاب خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
زادان فرخ

نام رئیس نگهبانان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
زادبه/zad-beh/

آزادبه


پسر

فارسی
زادسرو

آزادسرو


پسر

فارسی
زادشم/zadashm/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه تورانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی ایران وجد افرسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
زادفرخ/zād farrox/

فرخ زاد، از شخصیتهای شاهنامه، ( اَعلام ) نام یکی از ایرانیان اصیل ( باستان ) است و نیز نام میرآخورِ ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
زادمن/zadman/

آزادمنش


پسر

فارسی
زادک

نام روستایی در نزدیکی قوچان


دختر، پسر

فارسی
زارا/zara/

درخشان، شکوفا


دختر

لاتین
زارمیک/zarmik/

همخون، فامیل


پسر

ارمنی
زافر/zāfar/

نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع )، ( اَعلام ) نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع ) و چند تن از ...


پسر

عربی
زامیاد/zāmyād/

رامیاد، نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیم، به معنی زمین، ( اَعلام ) ( در آیین زرتشتی ) فرش ...


پسر

فارسی
زامیر/zamir/

آواز


دختر

عربی
زانا/zana/

دانا، باهوش، کسی که در مورد همه چیز آگاهی دارد، دانشمند


پسر

کردی
زانوس

نام یکی از دو شعبه بزرگ رود چالوس


دختر، پسر

فارسی
زانکو/zanko/

دانش طلب


پسر

کردی
زانیار/zanyar/

دانا، دانشمند، یار دانا و دانشمند


پسر

کردی
زانیس/zanis/

دانا


پسر

کردی
زاهر/zāher/

درخشان، روشن، تابان، ( به مجاز ) دارای تشخیص، ممتاز، عربی درخشان


پسر

عربی
زاوا/zava/

داماد


پسر

کردی
زاور/zāve (a) r/

دلیری و یارایی، جرئت، ظاهراً از برخاسته های فرقه آذر کیوان است و معنای متعددی برای آن آورده اند از ...


پسر

فارسی، کردی
زاون/zaven/

یاری دهنده


پسر

ارمنی
زاویش/zavish/

نام نیای مادری زرتشت


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
زرحیا

آن که خداوند باعث وجود او شد


پسر

عبری
زرخاتون/zar-khatun/

طلا بانو، زر ( طلا ) + خاتون ( بانو )


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
زرداده/zardadeh/

نام پهلوانی ایرانی و عموزاده گرشاسپ پهلوان نامدار


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
زرداشت

زرتشت، دارنده شتر زرد، نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی
زردخت/zar doxt/

زری دخت، ( = زری دخت )، مرکب از زر ( طلا ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
زردهشت

زرتشت، دارنده شتر زرد، نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی
زردیس/zar dis/

مثل طلا و زر، ( زر، دیس ( پسوند شباهت، ( به مجاز ) گران قیمت و پر بها، ( زر + دیس ( پسوند شباهت ) ) ...


دختر

فارسی
زرسا/zarsa/

مانند زر


دختر

فارسی
زرشام/zar sham/

نام دختری از خاندان جمشید پادشاه کیانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
زرفام/zar fām/

به رنگ زر، طلایی، ( زر، فام ( پسوند ) )


دختر

فارسی
زرقا/zargha/

برنگ آسمان


دختر

عربی
زرگل/zar gol/

زرین گل


دختر

فارسی

گل
زرگیسو/zar gisu/

گیسو طلایی، مو طلایی


دختر

فارسی
زرمان/zar mān/

مانند زر، بسیار زیبا، ( در اعلام ) یکی از نام های حضرت ابراهیم خلیل ( ع ) است


دختر

فارسی

مذهبی و قرآنی
زرماه/zarmah/

ماه طلایی


دختر

فارسی
زرمهر/zar mehr/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سوفر، ( اَعلام ) ) نام سوخرای ( سوفرای )، وی از تخمه ی ( نژاد ) کارن ( ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
زرمینه/zarmine/

زر به معنی طلا و مینه به معنی محبت کردن


دختر

فارسی
زرناز/zarnaz/

گل گران قیمت با ارزش، مرکب از زر ( طلا ) + ناز ( کرمه )


دختر

فارسی
زرنشان/zar-neshan/

زرنگار، نوعی صنعت در طلاکاری


پسر

فارسی
زرنگار/zar negār/

دارای نقش هایی از طلا، آنچه در آن زر به کار رفته است


پسر

فارسی
زرنگیس/zarangis/

زرین گیس زرین گیس


دختر

فارسی
زرنوش/zar nuš/

زر و طلای جاوید، ( زر، نوش = جاوید، جاویدان )، ( اَعلام ) نام شهری که دارا آن را بنا کرده است، ( زر ...


پسر، دختر

فارسی
زروان/zarvān/

ایزدِ زمانِ بی پایان، ( اوستایی، zrvan )، در اوستا به معنی«زمان» و از آن فرشته ی زمانه ی بی کرانه ا ...


پسر

فارسی، عربی، اوستایی
زروان داد

مرکب از زروان ( نام ایزدی ) + داد ( داده )، نام یکی از پسران مهرنرسی، وزیر بهرام گور پادشاه ساسانی، ...


پسر

فارسی
زروان دخت/zarvan dokht/

مرکب از زروان ( نام ایزدی )، دخت ( دختر )، مرکب از زروان ( نام ایزدی ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
زروانمهر

مرکب از زروان ( نام ایزدی ) + مهر ( خورشید )


پسر

فارسی
زروند/zarvand/

دارنده ی زر و طلا، صاحب زر


پسر

فارسی
زرکا/zarka/

گیلکی نوعی پرنده


دختر

فارسی

پرنده
زرکام/zar kām/

خوشبخت، خوش اقبال، ( اعلام ) نام دهی در شهرستان صومعه سرا


دختر

فارسی
زریا/zarya/

جای پر آب، دریا


دختر

کردی
زریاب/zar yāb/

یابنده ی زر، زر، آب زر، زرباف، به تعبیری یابنده ی زر، ( اَعلام ) علی ابن نافع، زریاب: [قرن هجری] مو ...


پسر

فارسی
زریدخت/z.-dokht/

دختر زرین، ( به مجاز ) دختر گران قیمت، دختر قیمتی و پربها


دختر

فارسی
زرین تاج

زرین ( فارسی ) + تاج ( معرب ) آن که تاجی از طلا بر سر دارد


دختر

فارسی
زرین گل

آن که چون گلی زرین زیبا و درخشان است


دختر

فارسی
زرین گیس

آن که موهایی به رنگ طلا دارد، نام زنی در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی
زرین مهر/z.-mehr/

خورشید طلایی، ( زرین، مهر = خورشید )، ( به مجاز ) زیباروی آفتاب چهره


دختر

فارسی
زرین نرگسه

ستاره های آسمان


دختر

فارسی
زرین نگار

آراسته شده با زر


دختر

فارسی
زرین همای

همای زرین، آفتاب


دختر

فارسی
زرین هور

خورشید طلایی


دختر

فارسی
زرین کلاه

زرین تاج


پسر

فارسی
زرینار/z.-nār/

انار طلایی


دختر

فارسی
زریون/zaryon/

زرگون، به رنگ زر، طلایی، سبز و خرم


پسر

فارسی
زعفران

گیاهی علفی، چند ساله، و از خانواده زنبق که گلهای پاییزی سفید یا بنفش دارد


دختر

عربی
زعلیه/zaeliye/

با نشاط


دختر

فارسی
زعیم الدین

پیشوا و رهبر دین


پسر

عربی
زگما

نام پلی در زمان سلوکیان که سلوکیه را به شهر آپاما وصل می کرد


دختر

فارسی
زلاله/zolāle/

منسوب به زلال، شفاف، ( زلال، ه ( نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی
زلفعلی

زلف ( فارسی ) + علی ( عربی ) مرکب از زلف ( گیسو، موی بلند ) + علی


پسر

فارسی، عربی
زمران/zamaran/

نام پسر ابراهیم ( ع )


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی
زمزمه/zemzeme/

صدای حرف زدن آهسته، صدای آواز خواندن آهسته، صدایی که از سازهای موسیقی شنیده می شود، آهنگ


دختر

فارسی
زمیرا

بلبل


دختر، پسر

عبری
زنبق

گلی درشت به رنگهای بنفش، سفید، یا زرد


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر