اسم با حرف ر - صفحه 4
روناس، نام یک گیاه، ( = روناس )
دختر
کردی
طبیعت رونیسا
درخشان و تابان
دختر
فارسی، یونانی روهات
طلوع خورشید
دختر
کردی روهام
نام یکی از پهلوانان ایرانی در شاهنامه فردوسی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن روهان
نیک سیرت و پارسا، زاهدان دین زرتشت را گویند، مرکب از روه به معنای سیرت نیک + پسوند نسبت
پسر
فارسی روومانگ
روومانگ
دختر
کردی روکال
دختر سفیدروی و زیبا
دختر
کردی رشدیه
خردمند
دختر
عربی رشنان
با طراوت، ( در اوستایی ) منسوب به رَشن که در آئین زرتشتی فرشته ی عدالت است و به معنی عادل و دادگر م ...
پسر
فارسی، اوستایی رشنواد
راستگویی، نام سپهسالار همای چهرآزاد و مادر بهمن، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در زمان همای ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رشیدا
از خطاطان نامی ایران، رشید ( عربی ) + ا ( فارسی ) نام یکی از استادان خط نستعلیق در قرن یازدهم که خو ...
پسر
فارسی، عربی رشیدالدین
آن که در دفاع از دین دارای رشادت و شجاعت است، رشد یافته و بالنده در امور دین، صاحب رأی و عقیده در د ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رضوا
نام یک کوه، ( منسوب به رَضوی ) نام کوهی میانِ مدینه و ینبع در جزیرةالعرب
دختر
عربی رضی الدین
پسندیده ی آیین و دین، ( اَعلام ) ) رضی الدین استرآبادی [قرن هجری] زبان شناس ایرانی، مؤلف شرح کافیه ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رغد
خوش و فراخ
دختر، پسر
عربی رغمان
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران ایرانی در زمان هرمز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رفائیل
یکی از فرشتگان مقرب در دین مسیحیت و یهودیت
دختر
عبری
مذهبی و قرآنی رفیدا
نام مردی در منظومه ویس و رامین، ( رَفید، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رفید، یار و یاور، مساعد و کمک ...
دختر، پسر
فارسی، عربی رفیع الدین
دارای مقام و مرتبه بلند در دین، بلند پایه در دین، ( اَعلام ) نام چند تن از مشاهیر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رفیف
نم نم باران
دختر
عربی رقیب
آن که می کوشد در به دست آوردن امتیازی، از یک یا چند نفر پیشی بگیرد، آن که با یک یا چند نفر درباره ی ...
پسر
عربی رقیه ثنا
ترکیب دو اسم رقیه و ثنا ( دعا و ستایش )، از نام های مرکب، رقیه و ثنا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رقیه خاتون
ترکیب دو اسم رقیه و خاتون ( دعا و لقب زنان اشراقی )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی رقیه زهرا
ترکیب دو اسم رقیه و زهرا ( دعا و روشن تر )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رمان
انار
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رمانه
دختری که مانند گل انار نرم و لطیف است، یک انار، یک دانه انار
دختر
عربی رمزی
منسوب به رمز، به صورت رمز، نهانی، پوشیده، ( اَعلام ) ) شیخ محمّد هادی رمزی کاشانی: شاعر [قرن هجری]، ...
پسر
فارسی، عربی رمضان
ماه نهم از ماه های قمری، ماه روزه، سنگ گرم و سوزان، نام ماه نهم از سال قمری
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رمیار
رامیار
پسر
فارسی رمیلیا
کسی که خداوند او را ستوده است
دختر
عبری رنان
پر سرو صدا، پرطنین، طنین انداز
دختر
عربی رنانه
بسیار پرطنین، بسیار طنین انداز و پر سر و صدا
دختر
عربی رنیم
نامشخص رنین
نغمه، آوا، آهنگ، صوت، صوت همراه با گریه
دختر
عربی ره بین
راه بین، راه شناس، ( = راه بین )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دانا، عارف، آگاه از حقایق امور، راه نما، ...
پسر
فارسی رهاب
نوا و سه گاه، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه های شور
دختر
فارسی
هنری رهادخت
دختر وارسته، دختر نجات یافته و آزاد
دختر
فارسی رهام الدین
بارانِ دین، ( به مجاز ) نعمت و بخشش دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رهامیر
ترکیبی از اسم های رهام و امیر
پسر
فارسی، عربی رهبان
محافظ راه، نگهبان راه، ( به مجاز ) راهنما، [اگر رهبان ( عربی ) باشد به معنی آن که در ترس از خدا مبا ...
پسر
فارسی رهنما
راه نما، بلد راه، دلیل
پسر
فارسی رهوا
آرام گرفتن
پسر
عربی رهور
راهوار، ( به مجاز ) چابک
پسر
فارسی رهیاب
راه یاب، آن که به جایی راه پیدا می کند، ( = راه یاب ) آن که به جایی یا مقصودی راه پیدا می کند
پسر
فارسی رهیار
راه شناس، راه نما، دارنده ی راه
پسر
فارسی روا
جایز، لایق، سزاوار، شایسته، [اگر به کسر «ر» ( رِوا ) خوانده شود به معنی بارداری، برومندی، فراوانی و ...
دختر
فارسی راشنو
فرشته ی دادگستر در آئین زردشتی
دختر
فارسی، اوستایی
مذهبی و قرآنی راضی
خشنود، قانع
پسر
عربی راغبه
زن مایل و راغب، زن طمعکار، ( عربی ) ( مؤنث راغب )، ن، ک، راغب
دختر
عربی رافائل
شکوهمند
پسر
عبری رافت الله
مهربانی خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رافد
یاری گر، اعانت کننده، عطاکننده، دهنده، کسی که در غیاب ملک جانشین و قائم مقام وی گردد، ( اسم فاعل رَ ...
پسر
عربی رافده
بخشنده و بزرگوار و ارجمند، یاری کننده، اعانت کننده، ( عربی )
دختر
عربی رافونه
نعنا، پودنه، پونه
دختر
فارسی
طبیعت رام
مأنوس، موافق، سازگار، شاد و خوشحال، نام روز بیست و یکم از هر ماه خورشیدی در ایران قدیم، خوگیر، الفت ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رام افزا
افزون کننده آرامش
دختر
فارسی رام افزون
رام افزا، افزون کننده آرامش
دختر
فارسی رام بانو
بانوی آرام یا بانوی شاد
دختر
فارسی رام برزین
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی رام بهشت
ترکیب دو اسم رام و بهشت ( مأنوس و فردوس )، آرام بهشت، ( اعلام ) رام بهشت دختر یکی از شهربان های باز ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن رامتن
آرام ترین تن
پسر
فارسی رامتینا
دارای آرامش
دختر
فارسی رامح
صاحب نیزه، نیزه زن
پسر
عربی رامدخت
دختر مطیع و آرام، ( رام، دخت = دختر )، ( رام + دخت = دختر )، دختر آرام
دختر
فارسی رامسینا
رامسین، سازنده و نوازنده، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رامسین، نام یکی از خدایان آشور
دختر
فارسی، آشوری رامش دخت
دختر شاد و شادمان، ( رامش، دخت = دختر )، ( به مجاز ) دختری که موجب شادی و طرب و نصیب و بهره است
دختر
فارسی رامشاد
آرام و شاد، مرکب از رام ( آرام یا مطیع ) + شاد ( خوشحال )
پسر
فارسی رامشین
نام روستایی در نزدیکی سبزوار
دختر
فارسی رامفر
شکوه و جلالِ آرام، ( رام = آرام، فر = شکوه و جلال )، ( به مجاز ) ویژگی پسری که آرام است و دارای شکو ...
پسر
فارسی رامند
نام نوایی و لحنی در موسیقی ایرانی، ( اعلام ) ) از روستاهای خارج از محوطه ی بخارا در عهد رودکی، ) یک ...
پسر
فارسی
هنری رامه
مراد، مقصود، یاقوت
دختر
فارسی رامون
راهبر، راهنما، هدایت کننده
پسر
فارسی رامونا
مظهر عشق، لاتین نگهبان عاقل
دختر
فارسی، لاتین رامیسا
گل رز سفید
دختر
عربی
گل رامیلا
خدای بزرگ
دختر
فارسی، آشوری رامین دخت
دخترِ طربناک، ( رامین، دخت = دختر )
دختر
فارسی رانیه
بیننده، نظارت کننده بر چیزی
دختر
عربی راهبر
راهنما، بلد راه، بلد
پسر
فارسی راهبه
مقدس، عابد مسیحی گوشه نشین
دختر
عربی راهین
آموزنده
دختر
کردی راوک
راوق صاف، لطیف و پالوده هر چیز، ( به مجاز ) راوق، صافی، پالونه، جام شراب، ( به مجاز ) شراب صاف و زل ...
دختر
فارسی، عربی راوی
نقل کننده ی حدیث و حکایت، ( در قدیم ) آن که شعر شاعری را در بارگاه حاکمان یا در بازار برای مردم می ...
پسر
عربی راویز
نام یک درخت، ( اَعلام ) نام درختی معروف به اشترخار یا اشترغار، خارشتر
پسر، دختر
فارسی
طبیعت راویژ
تدبیر
پسر
کردی راویس
صاحب جاه و جلال، دارای شکوه و شوکت، ( اَعلام ) نام جایی در جنوب ایران ( خوزستان )
دختر
فارسی راوین
دارای شکوه و شوکت
پسر
فارسی راکان
نام محلی در کنار راه قزوین و همدان
پسر
فرانسوی راکع
رکوع کننده، خم شونده، سرفرودآورنده، فروتنی کننده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی راکعه
دختر رکوع کننده و فروتن، ( مؤنث راکع ) دختر رکوع کننده
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رای مند
صاحب نظر و دانا
پسر
فارسی رایا
آن که خداوند به او توجه دارد، ( رای = فکر، اندیشه، تأمل + الف ( اسم ساز ) )، ( به مجاز ) فکر و اندی ...
پسر
عبری رایان
نام کوهی در حجاز، راهنما
دختر، پسر
عربی، فارسی رایبد
دانشمند، حکیم، دانا، به ضم ب، خداوندگار خرد، مرکب از رای به معنای دانش و خرد و بد پسوند ملکیت
پسر
کردی، فارسی رایحه
بوی خوش، بوی خوب، بو
دختر
عربی رایسا
اندیشه
دختر
فارسی رایمن
فرد دانا و باهوش
پسر
فارسی رایمون
پسر باهوش، ریشه ی گیلکی دارد و به معنی پسر باهوش است
پسر
فارسی، گیلکی رایموند
پسر عاقل و دانا
پسر
فارسی راینا
سرود خداوند
دختر
عبری، لاتین راینیک
اندیشه نیک
پسر
فارسی