اسم با حرف ت - صفحه 2
ملکه، شاهزاده خانم
دختر
فارسی تاج بخش
بخشنده تاج پادشاهی، رساننده کسی به پادشاهی، از القاب رستم پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی تاج بی بی
ملکه، شاهزاده خانم
دختر
فارسی، ترکی تاج خاتون
ملکه، شاهزاده خانم
دختر
فارسی تاج دخت
تاج ( کلاه پادشاهی، افسر ) + دخت ( دختر )
دختر
فارسی تاج گل
آن که چون تاجی در رأس گلها است، زیبا
دختر
فارسی تاج ماه
آن که چون تاجی بر سر ماه است، بسیار زیبا
دختر
فارسی تاج مهر
آن که چون تاجی بر سر خورشید است، یا دسته گلی به شکل تاج، بسیار زیبا
دختر
فارسی تاجیه
منسوب به تاج
دختر
فارسی، عربی تاچارا
فرشته خانه
دختر
فارسی تارادخت
دختر ستاره، دختر چون ستاره، ( به مجاز ) دختر زیبا، صاحب حسن و کمال، ( تارا، دخت = دختر )، مرکب از ت ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تارادیس
مانند ستاره
دختر
فارسی تاراز
نام یکی از قله های سلسله کوه های زاگرس، نام روستایی در شهرستان ایذه در استان خوزستان، ( اَعلام ) ) ...
پسر
ترکی، لری، فارسی
طبیعت تارامهر
ترکیب دو اسم تارا و مهر ( ستاره و خورشید )، ( تارا = ستاره، مهر = خورشید )، ستاره ی خورشید، ( به مج ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تاران
تیره، تار، تاریک، [تار ( = تارک )، تارک سر، فرق سر، ان ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به تار، تارک، ( به م ...
دختر
فارسی تارح
نام پدر ابراهیم ( ع )
پسر
عبری تارلا
کشتزار
دختر
ترکی تارمیتا
بنیان، اساس
دختر
فارسی، آشوری تارک
فرق سر، میان سر، ( مجاز ) اوج، قسمت بالا و میانیِ سر
پسر
فارسی تاژ
لطیف، نازک، نام پسرفرواک برادر هوشنگ پادشاه پیشدادی
دختر، پسر
فارسی تاشا
یار و شریک، ( ترکی ـ فارسی ) [تاش = داش ( پسوند ترکی که شرکت، مصاحبت یا همراهی را می رساند، معادل پ ...
دختر
ترکی تاشکین
سیل، جوشان و خروشان
پسر
ترکی تاشین
همچون صخره سخت
پسر
لری تافته
گداخته، پیچیده، درخشنده و تابناک، روشن، نوعی پارچه ابریشمی
دختر
فارسی تافگه
آبشار
پسر
کردی
طبیعت تقدیر
سرنوشت
دختر، پسر
عربی تقوا
ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز، پارسایی، ( عربی، تقوی ) نگه داشتن خود از گناه و اطاعت ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی تگین
تکین، پهلوان، دلاور
پسر
ترکی تلاطم
آشفتگی
دختر
فارسی تیشکو
پرتو نور
پسر
کردی تیفانی
رنگی آبی شبیه به فیروزه ای
پسر
فارسی تیگران
خوب و پسندیده، نام پادشاه ارمنستان و داماد مهرداد ششم، نام یکی از سرداران خشایار پادشاه هخامنشی
پسر
ارمنی تیل او
بزرگ
پسر
ترکی تیلکو
بچه کوه
پسر
فارسی تلاونگ
آوای خروس
دختر
مازندرانی تلم
نام نوعی درخت
پسر
مازندرانی تلناز
موی قشنگ، نام دخترانه ترکی به معنی " موی قشنگ"
دختر
ترکی تلکا
گلابی وحشی جنگلی، در گویش مازندران گلابی وحشی جنگلی
دختر
فارسی تلیمان
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پهلوانان در زمان فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تلین
نام نوعی درخت افرا
دختر
فارسی تناز
نام مادر لهراسب پادشاه کیانی و دختر آرش
دختر
فارسی
تاریخی و کهن تندر
آن که بدنی سفید و درخشان چون دُر دارد، تن ( فارسی ) + در ( عربی ) آن که بدنی سفید و درخشان چون دُر ...
دختر
فارسی، عربی تنوتاس
صاحب علم و عمل را گویند
پسر
فارسی تنی
در گویش مازندران شکوفه
دختر
فارسی تنی نار
در گویش مازندران شکوفه انار
دختر
فارسی تهم
قوی، نیرومند
پسر
فارسی تهماسب
آخرین پادشاه سلسله داستانی پیشدادی، دارنده اسب فربه یا دارای اسب زورمند، ( = طهماسب )، ← طهماسب، ( ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تهمان
نیرومندان، پهلوان ها، قدرتمند، پهلوانان، نیرومندها
پسر
فارسی تهمورس
تهمورث، ( = تهمورث )، ← تهمورث، نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی، ملقب به ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تهمین
پهلوان، شجاع، از القاب رستم پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی تهمین دخت
دختر پهلوان، دختری که قادر و توانا باشد
دختر
فارسی توان
نیرو، زور، قوه، قدرت، طاقت، توانایی، توانایی تحمل چیزی، توانستن، تحمل کردن چیزی
پسر
فارسی توان دخت
ترکیب دو اسم توان و دخت ( نیرو و دختر )، ( توان، دخت = دختر )، دختری که نیرومند و توانا باشد
دختر
فارسی توتک
طوطی، نی لبک
دختر
فارسی توحیدا
توحید، الف اسم ساز ) منسوب به توحید، ← توحید، و
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی تور
از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین فرزند فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
اوستایی، پهلوی تورنگ
مرغ صحرایی، تذرو، قرقاول، ترنگ، ( = ترنگ )، ← ترنگ، پرنده ای از خانواده ماکیان، خروس صحرایی
دختر، پسر
فارسی
پرنده، طبیعت تورک
نام پسر شیدسب پادشاه زابلستان
پسر
فارسی تورکای
ماه ترک
دختر
ترکی توری
گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد
دختر
فارسی توریا
چهارمین حالت از آگاهی ذهنی در عرفان هندی است، در این حالت شخص نه خواب است و نه بیدار و در عین حال ش ...
دختر، پسر
هندی توس
درختی بزرگ و جنگلی، پسر نوذر پهلوان و سردار بزرگ ایران در دوره ی کیقباد، غان، کیکاووس و کیخسرو، سرد ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت توسا
توسکا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می روید
دختر
فارسی توسن
اسب سرکش
پسر
ترکی توسکا
نام نوعی درخت که در مناطق مرطوب می روید، ( مازندرانی ) ( = توسا ) درختی بلند و جنگلی، توسه، توسا، د ...
دختر
فارسی
طبیعت توشار
مبتلا، پابند
پسر
ترکی توشیار
دچار، روبرو شدن
پسر
کردی توفان
جریان هوای بسیار شدید، تندباد، ( به مجاز ) غوغا، هیاهو، ( = طوفان )، جریان هوایی بسیار شدید معمولاَ ...
پسر، دختر
فارسی، آرامی
طبیعت تولا
دوستی، محبت و مهربانی
پسر
عربی توما
تؤام، همراه، نام یکی از حواریون عیسی ( ع )
پسر
یونانی توماژ
پوست چرم دباغی شده و خوشبو
پسر
ترکی تونیا
ستودنی و قابل ستایش
دختر
لاتین توهان
ناآرامی، خشم، طوفان
پسر
فارسی تووشیار
خورشید، اشعه ی خورشید، برخورد و ملاقات، ( کردی، tušyār )، به معنی خورشید
دختر
کردی
طبیعت توکا
پرنده ای از خانواده ی گنجشک با منقاری باریک و تنی رنگارنگ، پرنده ای از خانواده گنجشک با منقاری باری ...
دختر
فارسی، مازندرانی
پرنده، طبیعت توکان
آن که چون چشم عزیز است، نام یکی از صورت های فلکی، [در گویش لری توک = چشم، عین که با ( ان ) نسبت آمد ...
پسر
لری، فارسی
کهکشانی تک آفرین
مرکب از تک ( یگانه یا بی نظیر ) + آفرین ( آفریننده )
پسر
فارسی تک بانو
بانوی یگانه
دختر
فارسی تک تا
یگانه، بی همتا، یکتا
دختر، پسر
فارسی تکاور
تگاور، دونده، تیزتک، اسب تندرو، ( = تگاور )، ( در نظام ) مأمور عملیات ویژه در ارتش، تندرو
پسر
فارسی تکذبان
شما دو گروه تکذیب می کنید
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی تکش
نام یکی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان
پسر
ترکی
تاریخی و کهن تی تی
گیلکی شکوفه
دختر
گیلکی تی تی سا
تیتی ( شکوفه ) + سا ( مانند )، مانند شکوفه، کنایه از زیبایی و طراوت
دختر
گیلکی، فارسی تی تی گل
گیلکی مرکب از تی تی ( شکوفه ) + گل
دختر
گیلکی، فارسی تی تی نار
گیلکی شکوفه انار
دختر
گیلکی، فارسی تیا
چشم
دختر
لری تیادا
نور چشم مادر
دختر
لری تیارام
چشم آرام
دختر
لری، فارسی تیاما
ماه چشمان
دختر
لری، فارسی تیامهر
دختری که چشمانی با محبت دارد
دختر
لری، فارسی تیامو
چشمان من، عزیز من
پسر
لری تیامیس
چشمانم برایش
دختر
لری تیامین
فدایی چشمان
پسر
لری تیدآ
تیدا، دختر خورشید، زاییده خورشید، دهتر زیبارو، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده
دختر
فارسی تیده آ
ملکه و سرور گل ها
دختر
پهلوی تیرا
نام فرشته ای است که بر ستوران موکل است و تدبیر و مصالحی در روزهای تیر به او تعلق دارد
دختر
فارسی تیراژه
تیراژی، رنگین کمان، قوس و قزح، طوق بهار، قوس قزح
دختر
فارسی
طبیعت تیران
نام پسر اردشیر سوم و نام چندین پادشاه از سلسله اشکانیان، ( اَعلام ) ) نام پسر اردشیر سوم، ) تیران ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تیربد
فرمانده ی یک ستون کوچک تیر انداز
پسر
فارسی
تاریخی و کهن