اسم با حرف ب - صفحه 5

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

باپوک

کولاک ( نگارش کردی


پسر

کردی
باپیر

پدر بزرگ، کنایةاز دانای کهنسال، تخلص شاعر کرد «باپیر دینوری» ( نگارش کردی


پسر

کردی
باپیو

بادسنج ( نگارش کردی


دختر

کردی
باتوف

نام گیاهی است با گلهای قرمز رنگ ( نگارش کردی


دختر

کردی
باتینوک/batinok/

گل آلاله، آلاله ( نگارش کردی


دختر

کردی

گل
باتینک/batink/

غنچه تازه ‏شکفته، غنچة تازه ‏شکفتة ( نگارش کردی


دختر

کردی
بادام

میوه ای کوچک و کشیده با دو پوسته یکی نرم و سبز و دیگری سخت و چوبی


دختر

فارسی
بادامک

بادام کوچک، نوعی درخت بادام


دختر

فارسی
بادان/bādān/

آبادان، ( مخفف آبادان )، پاداش و جزای نیکی، ( در اعلام ) نام حکیمی از شاگردان جمشید جم، نام ایرانیِ ...


پسر

فارسی
بستام/bestām/

گشوده و منتشر شده، این نام به معنی لفظی «گشوده و منتشر شده» معنا شده است، صورت دیگری از بسطام و گست ...


پسر

پهلوی
بستانه/bostāne/

منسوب به بستان و باغ، ( = بوستانه )، ( بستان، ه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیباروی، ( بوستانه


دختر

فارسی

طبیعت
بستور/bastur/

نام پسر زریر برادر گشتاسپ، این نام در اوستا «بَستَوَری» یا «بَستَوَئیری» به معنی «جوشن بسته» آمده ا ...


پسر

اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
بستک

رختخواب، نام یکی از بزرگان دورة سکایی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بستیر

نوعی فرش با نقش‏های خیلی زیبا ( نگارش کردی


پسر

کردی
بسطام

نام دایی خسرو پرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
بسمه/besme/

نام دختر اسماعیل ( ع )


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
بسنده/basande/

کافی، کامل، خشنود، شایسته


دختر

فارسی
بسود

دارای فایده ( نگارش کردی


پسر

کردی
بسوز

از ته دل ( نگارش کردی


پسر

کردی
بسیم/basim/

خوشحال، شادمان و خندان، خندان چهر، گشاده روی، شادمان، مسرور، خرم و خوشحال


پسر

عربی
بسیه

کافی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بشتار/bashtar/

آرزومند


پسر

لری
بشتاسب

گشتاسپ


پسر

فارسی
بشدار/bashdar/

سهیم، شریک، شریک ( نگارش کردی


دختر

کردی
بشری/bošrā/

بشارت، مژده، مژدگانی، از واژه های قرآنی ( یونس : )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
بشوتن/bašutan/

نام برادر اسفندیار است، ( = پشتوتن )


پسر

اوستایی
بشکو

شرکت سهامی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بعثت/beesat/

برانگیختن و به کاری واداشتن، زنده کردن، انتصاب پیامبر اسلام ( ص ) به مقام نبوت از سوی خداوند


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
بغرا/boghra/

نام پادشاهی از خوارزم که به بخارا لشکر کشید، نام پادشاهی از خوارزم که به بخارا لشکر کشید و پایتخت س ...


پسر

ترکی

تاریخی و کهن
بفران/bafran/

معصوم و پاک مانند برف، معصوم و روپاک مانند برف ( نگارش کردی


دختر

کردی
بفرانبار

هنگام باریدن برف، نام اولین ماةزمستان، دی ماه ( نگارش کردی


دختر

کردی
بفرین/bafrin/

برف و بوران


دختر

کردی
بقا/baqā/

باقی بودن، ماندگار بودن، پایداری، پایندگی، ( در عرفان ) عبارت است از بدایت سیر فی الله، چه سیر الی ...


پسر

عربی
بگاش/bagash/

نام یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بلار/belar/

آدم شوخ طبع، آدم شوخ طبع ( نگارش کردی


دختر

کردی
بلاش/balash/

از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند کوچک یزگرد دوم پادشاه ساسانی و نوزدهمین پادشاه ساسانی، نیز نام چند ت ...


پسر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
بلاشان/balashan/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از پهلوانان افراسیاب، پلاشان، همزمان با کیخسرو پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بلالوک

آلوبالو ( نگارش کردی


دختر

کردی
بلباس/belbas/

به برخی عشایر کرد بلباس می‏گویند، بة برخی عشایر کرد بلباس می‏گویند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بلقیا/belghiya/

بلقیس


دختر

فارسی
بلنجه/belanje/

نوعی گل خوشبو وخوشرنگ، خرامان، صاحب خرام، نوعی گل خوشبو وخوشرنگ ( نگارش کردی


دختر

کردی

گل
بلواژ

آبگینه ( نگارش کردی


دختر

کردی
بلوران/bolurān/

منسوب به بلور، ( بلور، ان ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی
بلورین/bolurin/

شفاف و درخشان مانند بلور، بلوری، به شکل بلور، ساخته شده از بلور، ( به مجاز ) شفاف و درخشان، بلور ( ...


دختر

فارسی، عربی
بلوط/balut/

گیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است، ( در گیاهی )، گیاهی درختی و جنگلی که چوب سخت دارد و میوه ...


دختر

فارسی

طبیعت
بلویر

نی‏لبک ( نگارش کردی


پسر

کردی
بلکا/belkā/

دانا، دانشمند، عاقل، خردمند


دختر

ترکی
بلیان/baliyān/

نام خضر پیغمبر ( ع ) که برادرزاده ی الیاس پیغمبر ( ع )، ( اعلام ) ) نام خضر پیغمبر ( ع ) که برادرزا ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
بلیسه

لهیب، شراره ( نگارش کردی


دختر

کردی
بلیمت

نابغه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بلین/belin/

عهد، قرار، قرار ( نگارش کردی


دختر

کردی
بمان علی

بمان ( فارسی ) + علی ( عربی ) نامی که با آن طول عمر کودک را با توسل به اسم علی ( ع ) بخواهند


پسر

عربی، فارسی
بمانی/bemani/

نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند


دختر

فارسی
بن هور/benhor/

پسر خورشید


پسر

فارسی، عربی
بنار

دامنةکوةکه ‏رو به ‏دشت است ( نگارش کردی


پسر

کردی
بناز/benaz/

نازنین، نازنین ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنان/banān/

سرانگشت، انگشت، ( اعلام ) غلامحسین بنان [، شمسی] خواننده ی ایرانی، فرزند کریم خان بنان الدوله بود، ...


پسر، دختر

عربی، کردی

مذهبی و قرآنی
بارنگ/barang/

ریزش باران همراه باد، ریزش باران همراة باد ( نگارش کردی


دختر

کردی
بارنک/barank/

نام درختی است


دختر

فارسی
باروشه

بادبزن ( نگارش کردی


دختر

کردی
باریا/barya/

ای خدا


پسر

فارسی
باریتا/barita/

همتای بی نظیر


دختر

فارسی
باریز

میوةایی که ‏به ‏وسیله ‏باد از درخت کندة می‏شود ( نگارش کردی


دختر

کردی
باریزان/barizan/

رواج، برکت، برکت ( نگارش کردی


دختر

کردی
باریسان/barisan/

نام قبیله ای از کردها، نام قبیلةایی ازکردها ( نگارش کردی


پسر

کردی
باریش/barish/

صلح


پسر

ترکی
باریکان

دماغه ‏کوه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بازان

جمع «باز» پرندة شکاری، نام روستایی در کردستان، در حال باختن، بازنده ( نگارش کردی


دختر

کردی
بازبان

کسی که ‏باز را برای شکار تربیت می‏کند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بازنه

النگو ( نگارش کردی


دختر

کردی
بازو

نام آهنگی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بازور

نام پرندةایی کوچک خاکستری رنگ ( نگارش کردی


دختر

کردی
بازیار/bāzyār/

بازدارنده، ( در قدیم ) کشاورز، برزگر، کارگر کشاورزی، ( در قدیم ) مربی و نگهدارنده باز، میر شکار، با ...


پسر

فارسی، کردی
بازیان/bazyan/

مکانی نزدیک سلیمانیه، مکان روباز، مکانی نزدیک سلیمانیه ‏محل یکی از جنگهای شیخ محمود حفید با انگلستا ...


پسر

کردی
باژار

شهرک، بازار، مکان داد و ستد ( نگارش کردی


پسر

کردی
باژه/bazhe/

نام یکی از سرداران ایرانی در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
باژوران

جنوبیها، طایفةایی از کردها ( نگارش کردی


دختر

کردی
باژیر

شهر ( نگارش کردی


دختر

کردی
باژیلان

محل وزش باد، قبیلةایی از کردها کة در اطراف خانقین سکونت دارند ( نگارش کردی


دختر

کردی
باسام

ترسناک ( نگارش کردی


پسر

کردی
باستان/bāstān/

قدیمی، دیرینه، کهنه، گذشته، مربوط به گذشته ی دور، زمان قدیم، ( در قدیم ) ( به مجاز ) پیر و سالخورده ...


پسر

فارسی، کردی

تاریخی و کهن
باستین/bastin/

بردبار


پسر

فارسی
باستینگ/basting/

گل نو شکفته، گل نو شکفتة ( نگارش کردی


دختر

کردی
باسل/bāsel/

شجاع، بهادر، دلیر، مرد دلیر، دلاوری، شیر


پسر

عربی
باسکار/baskar/

قدرتمند، توانمند در بحث و استدلال، توانمند در بحث و استدلال ( نگارش کردی


دختر

کردی
باسکان

قلةهای چند کوه ‏در یک سلسلةجبال ( نگارش کردی


پسر

کردی
باشار/bashar/

چاره، علاج، درمان، مقاومت، مقابله، درمان ‏ ( نگارش کردی


پسر

کردی
بهتاب/behtāb/

زیبا و قشنگ، خوش سیما


دختر

فارسی
بهترین/behtarin/

زیباترین، قشنگ ترین، دارای بیشترین ارزش، خوبترین، شایسته ترین


دختر

فارسی
بهتیس/behtis/

نام یکی از سرداران سپاه داریوش


پسر

فارسی
بهتین/behtin/

آتشین


پسر

کردی
بهداور

آن که به درستی داوری می کند


پسر

فارسی
بهدوست/beh dust/

یار نیکو و خوب، یار شفیق


پسر

فارسی
بهدین/beh din/

دیندار بهین، ( اَعلام ) عنوانی برای پارسایان ایران باستان ( زرتشتیان )، پیرو آیین زرتشتی


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی
بهراز/behrāz/

شخص خوب و دارای اخلاق نیکو که چون راز پوشیده است، [به ( صفت ) = خوب، بهتر، خوبتر، زیباتر، ( اسم ) ش ...


پسر

فارسی
بهرامعلی/bahram-ali/

ترکیب دو اسم بهرام و علی ( پیروزمند و بلندقدر )


پسر

فارسی، عربی
بهرامن/bahrāman/

بهرمان، نوعی از یاقوت سرخ، ( = بَهرَمان )


پسر

فارسی
بهرامه/bahrāme/

ابریشم، بیدمشک


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
بهرانه/bahrane/

مرکب از بهر ( سود، فایده )، انه ( پسوند نسبت )، فایده ) + انه ( پسوند نسبت )


دختر

فارسی
بهرخسار/beh rokhsār/

بهرخ، ( = بهرخ )


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر