اسم با حرف ب - صفحه 3

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

باهرام

بهرام، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز ...


پسر

فارسی
باهوز

گردباد ( نگارش کردی


پسر

کردی
باهک/bahak/

نام جد آذرباد ماراسپند


پسر

فارسی
باهیف

بادام ( نگارش کردی


پسر

کردی
باوا

بابا ( نگارش کردی


پسر

کردی
باوشین

پنکه، بادبزن ( نگارش کردی


دختر

کردی
باوند/bāvand/

نام پسر شاپور اسپهبد طبرستان، ( اَعلام ) ) نام پسر شاپور اسپهبد طبرستان که نسبت خود را به کیوس براد ...


پسر، دختر

فارسی، کردی
باوین/bavin/

صاحب، از قبایل پراکندةکرد ( نگارش کردی


دختر

کردی
باکوت

میوةایی که ‏توسط باد ریختة باشد ( نگارش کردی


دختر

کردی
باکور

شمال ( نگارش کردی


پسر

کردی
بای تگین

از امرای سلطان مسعود غزنوی


پسر

ترکی
بایا/bāyā/

بایسته، ضروری، مورد نیاز، واجب، لازم


پسر

فارسی
بایار/bayar/

بلند مرتبه، دارای نام و اصیل


پسر

ترکی
بایام/bayam/

جدی، درست


پسر

ترکی
بایخ/bayekh/

پایداری، ارزش، قدر، قدر ( نگارش کردی


دختر

کردی
بایرام/bayram/

عید، جشن، ترکی شده پدرام


پسر

ترکی
بایرام علی/bayram-ali/

ترکیب دو اسم بایرام و علی ( جشن و بلندقدر )


پسر

ترکی، عربی
بایزید/ba yazid/

با ایمان، مومن، مۆمن، نام عارفی مشهور کرد زبان «بایزید بسطامی»، نام شهری درکردستان ( نگارش کردی


پسر

کردی
بایسته/bāyeste/

سزاوار، شایسته، مناسب، لازم، ضروری، واجب


دختر

فارسی
بایف

بادام ( نگارش کردی


پسر

کردی
ببک

مردمک چشم


پسر

ترکی
باشن/bashan/

خوب است عالی است، خوب است عالی است ( نگارش کردی


دختر

کردی
باشو

در گویش خوزستان بچه ای که تقاضای ماندنش را از خداوند دارند


پسر

فارسی
باشوان

نام کوهی در بانة، آشیانه ( نگارش کردی


پسر

کردی
باشور

جنوب ( نگارش کردی


پسر

کردی
باشوک/bashook/

نوعی پرنده شکاری، نوعی پرنده شکاری ( نگارش کردی


پسر

کردی

پرنده
باشیلا

خانه ‏به ‏دوش ( نگارش کردی


دختر

کردی
باغان

چند باغ میوة که ‏در کنار یکدیگر قرار دارند، نام روستایی در کردستان ( نگارش کردی


دختر

کردی
باغبان

باغبان ( نگارش کردی


پسر

کردی
بافرین/bāfarin/

بآفرین لایق تحسین، درخور آفرین


دختر

فارسی
باگرو/bagro/

تند باد


پسر

کردی
باگه/bage/

نام یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بال بان

نوعی پرنده ‏شکاری ( نگارش کردی


پسر

کردی
بالا

قیافه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بالاچ

از سرداران بلوچ


پسر

بلوچی
بالان/bālān/

بالنده، رشد کننده، نمو کننده


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
برداش

نتیجه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بردان/bardān/

نام یکی از پادشاهان اشکانی، ( اعلام ) ( = وردان، وارتان ) شاه اشکانی یا اشک نوزدهم پسر اردوان [، می ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بردبار/bordbār/

شکیبا، صبور، دارای بردباری


پسر

فارسی
بردل

صبحانه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بردیس/bardis/

مرد مغرور


پسر

فارسی
بردین/bardin/

همچون سنگ رویین تن


پسر

لری
برز

قد و قامت، نام یکی از دو برادری که به یاری اردشیر بابکان پادشاه ساسانی برخاستند و او را به خانه خود ...


پسر

فارسی
برزآذر/barz azar/

شکوه آتش، مرکب از برز ( شکوه، جلال ) + آذر ( آتش )، نام برادر برز


پسر

پهلوی، اوستایی
برزآفرید/barz-afarid/

آفریده با شکوه، نام مادر فرود


دختر

فارسی
برزآفرین

تشویق بزرگ ( نگارش کردی


پسر

فارسی، کردی
برزام/barzam/

نام جد مانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
برزاو

مد دریا ( نگارش کردی


پسر

کردی
برزفر/barz far/

دارای قامتی با شکوه، بلند پرواز، از سرداران کرد دوره ‏هخامنشی ( نگارش کردی


پسر

کردی، فارسی

تاریخی و کهن
برزفری/borzfari/

فریبرز


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
برزما/barzma/

ماه شب چهارده بدر، ماه شب چهارده بدر ( نگارش کردی


پسر

کردی
برزمند/barzmand/

باشکوه، نام یکی از فرمانداران ایرانی که براسکندر شورید


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
برزمهر/borz mehr/

خورشید باشکوه، مرکب از برز ( نیرومند، باشکوه ) + مهر ( خورشید )، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر قارن ...


پسر

فارسی
برزهم

نام یکی از پهلوانان ایرانی در گرشاسب نامه


پسر

فارسی
برزویه/borzuyeh/

بلند بالا، ( اَعلام ) نامِ پزشک دانشمند عصر خسرو انوشیروان و بانی ترجمه ی پَنجه تَنترَه از سنسکریت ...


پسر

فارسی، پهلوی، کردی

تاریخی و کهن
برزی

جای بلند، سکو، کنایه ‏از بلند قامت ( نگارش کردی


دختر

کردی
برزین داد

آفریده با شکوه یا مخفف آذربرزین داد ( آتشکده ) یعنی افریده شده به وسیله آتش آذر برزین


پسر

فارسی
برزین مهر/b.-mehr/

ترکیب دو اسم برزین و مهر ( آتش و محبت )، به معنی مهر بزرگوار، ( اعلام ) ) نام یکی از سه آتشکده ی عص ...


پسر

اوستایی، فارسی

تاریخی و کهن
برژان

کار


دختر

کردی
بخشا/bakhšā/

بخشاینده و بخشش کننده، بخشش دهنده و عطا کننده، انعام دهنده


پسر

فارسی
بخشان

منتشر کردن ( نگارش کردی


پسر

کردی
بخشین/bakhshin/

عفو کردن، عفو کردن ( نگارش کردی


دختر

کردی
بخشینر

سخی، بخشنده، سخاوتمند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بدخشان/badakhšān/

یعنی سرزمین منسوب به بدخش یا بلخش که معادن لعل در آن یافت می شود، ( اَعلام ) بدخشان سرزمینی است در ...


دختر

فارسی
بدرالجمال/badrojjamāl/

ماه رو، زیبارو، مه رو، ( به مجاز ) کسی که زیبایی آن چون ماه است


دختر

عربی
بدرالدین

ماه دین


پسر

عربی
بدرالملوک/badr-ol-moluk/

ماه شاهان


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
بدرام/be(a)drām/

پدرام، آراسته، نیکو، ( = پدرام )


پسر

فارسی
بدن گل

آن که بدنی لطیف و زیبا


دختر

فارسی
بدیع الزمان/badieozzamān/

نادر روزگار، آن که در زمان خود یگانه است و نظیری ندارد، ( اعلام ) ) بَدیع الزمان فروزانفر [، شمسی] ...


پسر

عربی
براخاس/barakhas/

دوست دانا و عاقل، دوست دانا و عاقل ( نگارش کردی


پسر

کردی
براخاص/bara khas/

برادر خاص، برا ( کردی ) + خاص ( عربی ) برادر خاص


پسر

کردی، عربی
برادر

اخوی، داداش، کنایه ‏از رفیق ( نگارش کردی


پسر

کردی
برادوست/bara dost/

دوست صمیمی، نام یکی از قبایل کرد، نام کوهی در کردستان، نام منطقةای در کردستان ( نگارش کردی


پسر

کردی
براز/barāz/

برازندگی، زیبایی، آراستگی


پسر

اوستایی
برازا/barāzā/

برازنده، سزاوار، لایق، در خور، زیبنده، زیبا


دختر

اوستایی
برازان/barāzān/

منسوب به براز، منسوب به برازندگی و آراستگی، ( براز، ان ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) برازنده، ( اَع ...


پسر

اوستایی
برازمان/barāz mān/

دارای فکر و اندیشه زیبا، ( بَراز، مان = فکر و اندیشه )، بلند اندیشه


پسر

اوستایی
برازنده/barāzande/

شایسته، لایق، سزاوار، ( صفت فاعلی از برازیدن )، ویژگی آنچه مناسب یا زیبنده ی کسی یا چیزی است


پسر

فارسی
برازک/barāzak/

منسوب به براز، برازندگی، ( براز، ک/ak، / ( پسوند نسبت ) )، منسوب شده به برازندگی، زیبایی و آراستگی، ...


دختر

اوستایی
برآلین

نام گیاهی خوشبو است کة مصرف طبی دارد ( نگارش کردی


پسر

کردی
برام/beram/

خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی


پسر

کردی
برانوش/barānuš/

از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار رومی در زمان شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی، ( = بزانوش ) ( اَعلام ) ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
براهام/baraham/

ابراهیم


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
براهیم

ابراهیم


پسر

عبری
براو

زمینی کة بوسیله ‏چشمة یا رودخانه ‏آبیاری شود ( نگارش کردی


پسر

کردی
برایکا/berayka/

بهترین


پسر

فارسی
برپرس

مسئول رئیس ( نگارش کردی


پسر

کردی
برتاو

جای آفتابگیر ( نگارش کردی


پسر

کردی
برتن/bartan/

مرد مغرور، بردیس، به فتح ب و ت


پسر

فارسی
بندن

بلندی روی کوه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بندوی/banduy/

نام دو تن از شخصیتهای شاهنامه، نام دو تن از شخصیتهای شاهنامه در زمان ساسانیان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بنرخ

قیمتی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنسان/bensan/

پسر برکت


پسر

عربی
بنشاد

شاد بنیان


پسر

فارسی
بنفش

نگا «وةنةوش» ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنگین

زندانی ابد ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنن

شاة کوة، جای سخت درکوة ( نگارش کردی


دختر

کردی
برژانگ

مژة ( نگارش کردی


دختر

کردی
برژنگ/barzhang/

مژه


دختر

کردی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر