اسم - صفحه 98

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

کیاچهر/kiyā čehr/

ویژگی آن که چهره اش چون بزرگان شکوهمند است، ویژگی آن که چهره اش چون سروران و پادشاهان و بزرگان شکوه ...


دختر، پسر

فارسی
کیادخت/k.-dokht/

دختر پادشاه، ( کیا = پادشاه، سلطان، حاکم فرمانروا، والی، دخت = دختر )، ( به مجاز ) دختر دارای قدر و ...


دختر

فارسی
کیارام/kiyā rām/

خو گیرنده و الفت گرفته با پادشاهان، [کیا= پادشاه، حاکم، ( به مجاز ) سرور، بزرگ، رام= مأنوس، خوبی، ا ...


پسر

فارسی
کیارخ/kiyā rox/

کیاچهر، آن که دارای چهره و صورتی شاهانه است، ( = کیاچهر )


دختر، پسر

فارسی
کیارزم/kiya-razm/

مرکب از کیا ( پادشاه )، رزم ( نبرد )، مرکب از کیا ( پادشاه ) + رزم ( نبرد )


پسر

فارسی
کیارس/kiyāras/

کیارش، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی، تصحیفِ [تغییر دادن یا کم و زیاد کردن ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیارنگ/kiyā rang/

رنگ پاکیزه و لطیف، پاک، پاکیزه، رنگ پاک و پاکیزه، سفید


پسر

فارسی
کیازاد/kiyā zād/

زاده پادشاه، ( کیا، زاد = زاده )، بزرگ زاده و پادشاه زاده، از نژاد و گوهر پادشاهان و سروران، ( کیا ...


پسر، دختر

فارسی
کیازر/kiyā zar/

طلا و زر پادشاهان و بزرگان، ( کیا، زر )، ( به مجاز ) آن که در نزدِ بزرگان و پادشاهان گرانقدر است


دختر

فارسی
کیازند/kiya-zand/

پادشاه بزرگ


پسر

فارسی
کیاس/kiyas/

بسیار زیرک و تیزهوش


پسر

فارسی
کیاسا/kiasa/

مانند شاه


پسر

فارسی
کیاسان/kiya san/

مانند پادشاه


پسر

فارسی
کیافر/kiyāfar/

بزرگِ با شکوه


پسر

فارسی
کیامرد/kiyā mard/

مرد سلطان و پادشاه، ( کیا= پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا، والی، مرد )


پسر

فارسی
کیامن/kiyā man/

اندیشه ی بزرگ، ( کیا، من = اندیشه )، ( به مجاز ) بزرگ اندیش


پسر

فارسی
کیان بانو

ملکه


دختر

فارسی
کیان رضا/k.-rezā/

ترکیب دو اسم کیان و رضا ( پادشاهان و خشنود )، از نام های مرکب، ه کیان و رضا


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
کیان شیر

پادشاه شجاع، نام یکی از سرداران بهمن


پسر

فارسی
کیاناز/kiyā nāz/

زیبایی شاهانه


دختر

فارسی
کیانرخ/ki(e)yān rokh/

ویژگی آن که چهره اش مثل بزرگان و سروران است


دختر

فارسی
کیانژاد/kiyā nežād/

آن که نژاد او به پادشاهان می رسد، آن که نژاد و اصل و نسب او به بزرگان و سروران و پادشاهان می رسد


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیانسه/kianse/

نام دریاچه ای مقدس در سیستان


دختر

پهلوی
کیانه/kiyane/

منسوب به کیان، پادشاهی


دختر

فارسی
کیانور/ki(e)yānvar/

ویژگی آن که دارای صفات بزرگی و سروری است، ( کیان، ور ( پسوند دارندگی ) )


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیاهور/kiahor/

پادشاه خورشید


پسر

فارسی
کیاکسار/kiyāksār/

پسر آستیاگ و دایی کوروش


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیبد/keybod/

نگهبان پادشاه، ( کی، بد/ bod، / ( پسوند محافظ و مسئول ) )، ( به مجاز ) بزرگ مرتبه


پسر

فارسی
کیجا/kija/

به معنی دختر است، دختر


دختر

گیلکی
کیجانا/kijana/

دختر مازندرانی که عزیز و دوست داشتنی است، دختر مازندزرانی که عزیز و دوست داشتنی است


دختر

گیلکی
کیشید/kei-shid/

پادشاه نور و روشنی


پسر

فارسی
کیقباد، کیغباد

از شخصیتهای شاهنامه، نام نخستین پادشاه کیانی ایران از نژاد فریدون


پسر

فارسی
کیمان/keymān/

دارای اندیشه ی بلند، اندیشمند، ( کی، مان = اندیشه )، اندیشه ی بزرگان و پادشاهان، اندیشه ی شاهانه و ...


پسر

فارسی
کیمیازهرا/k.-zahrā/

ترکیب دو اسم کیمیا و زهرا ( کمیاب و روشن تر )، از نام های مرکب، ه کیمیا و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
کیهان دخت

مرکب از کیهان ( دنیا ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
کیهان رخ/k.-rokh/

بسیار زیبارو، ویژگی آن که چهره اش همچون جهان، گیتی و آسمان است


دختر

فارسی
کجیر/kajir/

رهبر و پیشوا


پسر

کردی
کدمان/kadman/

نام اصلی داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کدیور/kadivar/

صاحب خانه، مالک خانه، کدخدا، کشاورز، زارع، باغبان، ( در متون مانوی پارتی ) به معنی دنیادار و جهاندا ...


پسر

فارسی
کرا/kera/

نام همسر مولانا جلال الدین بلخی


دختر

فارسی
کراخان/karakhan/

نام پسر بزرگ افراسیاب تورانی


پسر

فارسی
کرام الدین

بزرگوار دین


پسر

عربی
کرانه/karāne/

ساحل، کنار، سو، جهت، کران


دختر

فارسی
یوتاب/yotab/

نام خواهر آریوبرزن پادشاه آذربادگان


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
یوتام/yotam/

خدا کامل است


پسر

عبری
یوحنا/yohanna/

انعام توفیقی خداوند، نام یکی از اجداد مسیح، نام یکی از حواریون مسیح ( س )


پسر

عبری
یورام

خداوند بر من است


پسر

عبری
یوریل/yoril/

نام یکی از فرشتگان مقرب خداوند


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
یوزارسیف/yozarsif/

یوسف


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
یوسف محمد/y.-mohammad/

ترکیب دو اسم یوسف و محمد ( خواهد افزود و ستوده )، از نام های مرکب، یوسف و محمّد


پسر

عربی، عبری
یوشا/yousha/

سپیده دم


پسر

سانسکریت
یوشیتا/yoshita/

نام پهلوانی از خاندان فریان


پسر

اوستایی
یولداش/yoldash/

دوست


پسر

ترکی
یولدوز

مثل ستاره


دختر

ترکی
یوناس/yunas/

عبریِ یونس به معنای کبوتر


پسر

عبری

پرنده
یوهان/uhan/

خاورشناس و پزشک آلمانی


پسر

لاتین
یکتافاطمه/y.-fāteme/

ترکیب دو اسم یکتا و فاطمه ( بی نظیر، رانده شده از آتش )، از نام های مرکب، یکتا و فاطمه


دختر

عربی
یکمال

ثروت تقسیم نشدة، دوست جان‏جانی ( نگارش کردی


دختر

کردی
یکیتی/yekiti/

اتحاد، اتحاد ( نگارش کردی


دختر

کردی
ییلدیز/yildiz/

ستاره


دختر

ترکی

کهکشانی
وهرام

بهرام، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز ...


پسر

فارسی
وهرام شاپور

نام پادشاه ارمنستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
وهرام گشسب

نام پدر بهرام چوبین


پسر

فارسی
وهرز/vahrez/

نام سردار ایرانی، ( = وهریز، وهوز )، ( اَعلام ) وَهرز: [زنده در میلادی] سردار ایرانی که انوشیروان ا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وهرو/vahro/

خوبروی


دختر

فارسی
وهزاد/vahzad/

نام اسب ‏سیاوش، زاده خوب و نیکو، بهزاد، مرکب از وه ( بهتر، خوب ) + زاد ( زاده )


پسر

فارسی
وهسود/vahsod/

بهسود، از نامهای زمان ساسانیان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وهشاپور

نام موبدی مشهور در زمان قباد پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
وهمن

بهمن، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ...


پسر

فارسی
وهمنش

بهمنش، کسی که دارای راه و روش نیکویی است


پسر

فارسی
وهمهر/vahmehr/

نام مرزبان ارمنستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وهنیا/vahnia/

بهنیا، کسی که از نسل خوبان است


پسر

فارسی
وهومن

بهمن، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ...


پسر

فارسی
وهیستا/vahista/

بانوی اردیبهشتی


دختر

اوستایی
وی ستور/vistor/

گشوده و منتشر شده


پسر

پهلوی، اوستایی
وی نسار/vinsar/

سرسبزی


دختر

کردی
ویارش/viyarash/

بیارش، دو دلیر


پسر

فارسی
ویان/vayan/

دلربا، محبت، علاقة، عشق ( نگارش کردی


دختر

کردی
کنارنگ/kanārang/

فرماندار، حاکم، لقب مرزبان ابرشهر در زمان ساسانیان


پسر

فارسی
کندر

صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ وزیر لهراسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی
کندرو

از شخصیتهای شاهنامه، نام پیشکار ضحاک


پسر

فارسی
کهار/kahār/

از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی، ( اَعلام ) ( = گهار )، گهارگهانی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کهبد/kahbod/

آن مرد باشد که زر و سیم پادشاه به وی سپارد چون خازن و قابض، ( مرکب از «کَه» به معنی بوته ی زرگری و ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کهرام/kahram/

قهرمان


پسر

فارسی
کهربا/kahrobā/

نام صمغی سخت شده و زرد رنگ که خاصیت جذب کنندگی دارد، ( = کاه ربا )، ( در علوم زمین ) صمغی سخت شده، ...


دختر

فارسی

طبیعت
کهرم/kohram/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی، معنی این کلمه ( کهرَم ) «هرمزدیل» می ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کهزاد/kohzad/

زاده کوهستان، کوهزاد


پسر

فارسی
کهسار/kohsar/

کوهسار، جایی که دارای کوههای متعدد است


دختر

فارسی
کهکشان/kahkeshan/

مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند


دختر

فارسی

کهکشانی
کهیار/kahyar/

کوهیار، کوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان


پسر

فارسی
کهیلا/kahila/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کواژین/koazhin/

باهم زندگی کردن


پسر

کردی
کوپال/kupal/

گرز آهنین


پسر

فارسی
کوت

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
کوچک

دارای حجم اندک، ریز، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، لقب اردشیر پسر شیرویه پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
کوچیار/koch yar/

یار کوتاه قد، یارکوتاه قد ( نگارش کردی


دختر

کردی
کورداک/kordak/

پرش کننده


پسر

کردی
کورش

کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نه ...


پسر

فارسی
کورنگ/korang/

نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی


پسر

فارسی
کوروس/kuros/

کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کور، ( = کوروش )، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که ت ...


پسر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم