اسم - صفحه 33
صاعقه، برق، نام نهمین روز از ماه آذر، [آذرگشسب را هم گاه آذرخش گفته اند]، [این واژه تصحیفِ «آذرجشن» ...
دختر، پسر
فارسی شارین
متمدن، شهرنشین، ( شار = شهر، ین ( پسوند نسبت ) )، شهری، ( اَعلام ) نام دهی در قزوین، ( شار = شهر + ...
دختر
فارسی گل بر
چون گل لطیف و نازک، آن که سینه و آغوشش چون گل لطیف و نازک است، ( در گیاهی ) گونه ی گل ها، چون گل سر ...
دختر
فارسی
طبیعت مهر انوش
محبت جاویدان، محبت جاوید، مهر و محبت جاویدان
دختر
فارسی نوشیکا
بچه آهو، آهوی تازه به دنیا آمده
دختر
مازندرانی امیربردیا
ترکیب دو اسم امیر و بردیا ( پادشاه و برازنده )، از نام های مرکب، امیر و بردیا
پسر
فارسی، عربی شاپرک
نوعی پروانه، ( مخفف شاه پرک ) نوعی پروانه ی بزرگ که معمولاً شب پرواز است، شاپره، نوعی پروانه بزرگ ک ...
دختر
فارسی شاران
شهرستان، ( شار = شهر، ان ( پسوند مکان ) )، ( اعلام ) ) نام جایی که کراسوس ( kerāsus ) از اشکانیان ش ...
دختر
فارسی، کردی کیوان دخت
دختر کیوان، دختری منسوب به کیوان، یا دختر کیوان، ( به مجاز ) زیبارو، مرکب از کیوان ( نام ستاره ای ) ...
دختر
فارسی، عبری پرسان
نرم، لطیف، [پَر = پوشش خارجی بدن پرندگان، ( به مجاز ) بال پرندگان، حشرات و فرشتگان، سان ( پسوند شبا ...
دختر
فارسی الیاد
یاد ایل، ( ترکی ـ فارسی ) ( = ایلیاد )، ایلیاد، ال ( ترکی ) + یاد ( فارسی )، ایلیاد به یاد ایل
پسر
ترکی، فارسی راشا
سرسبز، خرّم و با طراوت، راه شادی، ( راش = گیاهی درختی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به راش، راهِ شادی، ...
دختر، پسر
فارسی روژیتا
مثل روز، روشن، زیبا، ( روژ = روز، تا = مثل و مانند )، مانند روز، روشن و درخشان
دختر
کردی، فارسی مبشره
زن دانا، ( مؤنث مبشر )، ( مبشر
دختر
عربی برمک
رئیس، اداره کننده، صورت دگرگون شده ی واژه ی سانسکریت پَرَه مَکه ( پرمکا ) به معنای رئیس، عنوان رئیس ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن بینش
دیدن، بینایی، بصیرت، ( اسم مصدر از دیدن )، ( به مجاز ) قدرت ادراک و شناخت معمولاً وسیع و ژرف، ( به ...
پسر
فارسی فردخت
دختر شکوهمند، دختر زیبایی، [فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی و تحسین پدید آورَد، ( به مجاز ) مای ...
دختر
فارسی فرناد
پایان، سرانجام، توانایی، پایاب، ( در سنسکریت ) پرانَدَ ( آب )، ( در برهان ) پایاب و پایان آمده، پای ...
پسر
فارسی هبه
دادن چیزی به کسی بدون عوض، بخشش، دادن چیزی به کسی بدون دریافت چیزی در مقابل آن، عطا، عقدی که در آن ...
دختر
یونانی سلوانا
بخشی از شهرستان ارومیه
دختر
ترکی محمد شاهین
ترکیب دو اسم محمد و شاهین ( ستوده و نوعی پرنده شکاری )، از نام های مرکب، ا محمّد و شاهین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ماژان
بزرگان، ( اَعلام ) نام جایی در شهرستان بیرجند
پسر
کردی موفق
هدایت شده، توفیق یافته، کامروا، توفیق یافته در امری یا به مقصود رسیده، پیروز، توأم با موفقیت
پسر
عربی شذی
خوشبو، معطر، عطرآگین
دختر
عربی فاطمه درسا
ترکیب دو اسم فاطمه و درسا ( رانده شده از آتش و ارزشمند )، ( عربی ـ فارسی ) از نام های مرکب، فاطمه و ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد وهاب
ترکیب دو اسم محمد و وهاب ( ستوده و بسیار بخشنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و وهاب
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد آیدین
ترکیب دو اسم محمد و آیدین ( ستوده و نورانی )، ( عربی ـ ترکی ) از نام های مرکب، ا محمّد و آیدین
پسر
ترکی، عربی
مذهبی و قرآنی نیسا
شبیه به نی، زیبا، دلپذیر و دلنشین، ( نی= نام گیاهی، ساز بادی، نیشکر، نیزار، سا ( پسوند شباهت ) )، ه ...
دختر
فارسی امیرمهبد
ترکیب دو اسم امیر و مهبد ( فرمانروا و نگهدارنده ماه )، از نام های مرکب، امیر و مهبد
پسر
فارسی، عربی امین الدین
امانت دار دین، آن که در دین امانت نگاه دارد، هر کسی که دین خدا را چنان که هست به مردم بیاموزد، ( در ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تیوا
ناز و کرشمه
دختر
فارسی مشیر
مشورت کننده، تدبیر کننده، ( در قدیم ) آن که در کارها با او مشورت می کنند، رای زننده
پسر
عربی پرنوش
زیبا، دوست داشتنی، ( در قدیم ) ( به مجاز )، شیرین، به ضم پ
دختر
لری، فارسی زاهره
منسوب به زاهر، درخشان، روشن، تابان، ( مؤنث زاهر )، زاهر
دختر
عربی گلدیس
به رنگ گل، مانند گل، ( گل، دیس ( پسوند شباهت ) )، چون گل، ( به مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل + دیس ( پ ...
دختر
فارسی
گل محمد ماجد
ترکیب دو اسم محمد و ماجد ( ستوده و بزرگوار )، از نام های مرکب، ا محمّد و ماجد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی آرتیمس
منسوب به آرتمیس، گوینده ی راستی، ( = آرتِمیس ؟ )، ( آرتِمیس
دختر
یونانی امیراعلا
ترکیب دو اسم امیر و اعلا ( فرمانروا و برتر )، از نام های مرکب، ه امیر و اَعلا
پسر
عربی امیرهومن
ترکیب دو اسم امیر و هومن ( فرمانروا و نیک اندیش )، امیر نیک اندیش، حاکم و فرمانروایی که دارای فکر و ...
پسر
فارسی، عربی بهکام
خوش کام، بهترین آرزو، ( به مجاز ) کسی که به بهترین وجهی به آرزوی خود رسیده، بهترین کامروا
پسر
فارسی فصیح
خوش سخن، تر زبان، ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خواننده آن را به سهولت در می ...
پسر
عربی محمد افضل
ترکیب دو اسم محمد و افضل ( ستوده و برترین )، از نام های مرکب، ا محمّد و افضل
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی آیتین
گوشه و کنار ماه، زیبا رو، گوشه و لبه ی ماه، ( به مجاز ) پاره ماه
دختر
ترکی
کهکشانی بهبد
نگهبان خوبی و نیکی، ( در اوستا ) نگهبان نیکی، مرکب از به ( بهتر، خوبتر ) + بد ( پسوند اتصاف )
پسر
اوستایی، فارسی حمیدعلی
ترکیب دو اسم حمید و علی ( ستوده و بزرگوار )، از نام های مرکب، حمید و علی
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مرآت
آینه، ( آینه و آئینه
دختر، پسر
عربی نیکیتا
خوب، نیکو، ( = نیکتا )
دختر
فارسی به آفرین
به وجود اورنده بهترینا، خوب آفریده، خوش سیما، خوش منظر، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) خواهر اسفندیار، ک ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن راوش
مشتری، ( = زاوش و زواش ) به معنی مشتری، [این کلمه اصلاً یونانی می باشد و از « زوس »zeus ( خدای بزرگ ...
پسر، دختر
یونانی، فارسی فارهه
دختر زیبا و با نمک، دختر جوان
دختر
عربی فاطمه ریحانه
ترکیب دو اسم فاطمه و ریحانه ( رانده شده از آتش و گیاهی خوشبو )، از نام های مرکب، فاطمه و ریحانه
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی واقف
آگاه، دانا، با خبر، مطلع، ( در فقه، در حقوق ) آن که مالش را برای استفاده در راه هدف عام المنفعه به ...
پسر
عربی امیربابک
ترکیب دو اسم امیر و بابک ( پادشاه و استوار )، از نام های مرکب، ه امیر و بابک
پسر
فارسی، عربی محمد سرور
ترکیبی از دو اسم محمد و سرور ( ستوده و پیشوا )، از نام های مرکب، ا محمّد و سرور
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرآرتا
ترکیب دو اسم امیر و آرتا ( پادشاه و مقدس )، امیر درست کردار و راست گفتار، پادشاه و حاکمِ پاک و مقدس
پسر
فارسی، عربی امیربهزاد
ترکیب دو اسم امیر و بهزاد ( پادشاه و نیک نژاد )، امیر نیکوتبار، پادشاه نیک نژاد، حاکم و سردار نیکوز ...
پسر
فارسی، عربی سویم
محبت، علاقه
دختر
ترکی شوقی
برانگیختن به عشق و محبت، ( شوق، ی ( پسوند نسبت ) )، ویژگی کسی که دارای میل و رغبت فراوان به چیزی دا ...
پسر
فارسی، عربی فاطمه سبا
ترکیب دو اسم فاطمه و سبا ( رانده شده از آتش و انسان )، از نام های مرکب، ا فاطمه و سبا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی آنوش
بی مرگ، جاوید، جاویدان، از پایتختهای قدیم ارمنستان
پسر، دختر
ارمنی فصیحه
خوش سخن، ( مؤنث فصیح )، فصیح، ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خواننده آن را به ...
دختر
عربی مینو سا
مانند بهشت، زیبارو، ( مینو = بهشت، سا ( پسوند شباهت ) )، شبیه بهشت
دختر
فارسی آتمین
اسب سوار، [البته در برخی از گویش های زبان ترکی مفهوم اسب سوار را به ذهن متبادر می کند گو اینکه معنا ...
پسر
ترکی امیرسلیمان
ترکیب دو اسم امیر و سلیمان ( پادشاه و پر از سلامتی )، از نام های مرکب، ی امیر و سلیمان
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی خوب چهر
خوش صورت، زیبا، دارای سیمای زیبا
دختر
فارسی علی صدرا
ترکیب دو اسم علی و صدرا ( شریف و ارج دهنده )، از نام های مرکب، علی و صدرا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد صاحب
ترکیبی از دو اسم محمد و صاحب ( ستوده و دارنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و صاحب
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مهرابه
مهر افتاب، ( مهراب، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهراب
دختر
فارسی
تاریخی و کهن رامک
فرمانبردار، اهلی، ( رام، ک ( تصغیر ) )، مصغر رام، ( رام +ک ( تصغیر ) )
پسر، دختر
فارسی ماه وش
ماه مانند، زیبا، مانند ماه، ( به مجاز ) رعنا و زیبا و معشوقه، زیبا و درخشان، ن، ک، مَهوش
دختر
فارسی میلا
نام نوعی مرغابی، یکی از انواع مرغابی، لک لک
دختر
پهلوی، ارمنی، فارسی
پرنده، طبیعت آرشن
مردانه، ( ایرانی باستان، aršan ) مردانه
پسر
ترکی
تاریخی و کهن الحان
آوازهای خوش، ( جمع لحن )، آوازها، آهنگ ها، نغمه های دلکش، صداهای موزون و خوشایندی که انسان یا بعضی ...
دختر
عربی امیرکوروش
ترکیب دو اسم امیر و کوروش ( فرمانروا و خورشید )، از نام های مرکب، امیر و کوروش
پسر
فارسی، عربی دلبند
عزیز و محبوب، ( به مجاز ) عزیز و دوست داشتنی، ( در قدیم ) معشوق، اسیر کننده ی دل، جذاب و گیرا
دختر
فارسی علی جواد
ترکیب دو اسم علی و جواد ( شریف و بخشنده )، از نام های مرکب، علی و جواد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی گلخنده
خوش خنده، ( = گلخند )
دختر
فارسی
گل محمد فربد
ترکیبی از دو اسم محمد و فربد ( ستوده و شکوهمند )، از نام های مرکب، ا محمّد و فربد
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی اسرار
رازها
دختر
عربی تیبا
عشوه، فریب، فریب و بازی، بازیگوشی
دختر
فارسی سامه
عهد، پیمان، پناه، جای امن و امان، مأمن، سوگند
دختر
فارسی محمد منیب
ترکیبی از دو اسم محمد و منیب ( ستوده و بازگشت کننده به سوی حق )، از نام های مرکب، ا محمّد و منیب
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی لون
رنگ، نوع، ( لَون )، گونه، [این واژه با نام لون/ leven/ ( فِبوس لون ) شیمیدان آمریکایی متولد روسیه ( ...
پسر
عربی گیسا
جهان، گیتی، جهان [از واژه ی اوستاییِ «گئیسا/gaesā» = گیتی، جهان]، گیسو، گیسوی بافته [از واژه ی اوست ...
دختر
اوستایی پویه
رفتاری متعادل، فرایند، ( در قدیم ) حرکت یا رفتن نه به تندی نه به آهستگی، دویدن
دختر
فارسی جامی
ظرفی از طلا، کاسه، ( جام، ی ( پسوند نسبت ) )، منسوب به جام، ( اعلام ) ) نورالدین ابوالبرکات عبدالرح ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فاتن
زیباروی، فتنه انگیزنده، گمراه کننده، ( به مجاز ) دختری که به لحاظ زیبایی زیاد فتنه انگیز و گمراه کن ...
دختر
عربی، فارسی عطوفه
زنِ مهربان و با عاطفه
دختر
عربی گلستانه
باغ، بوستان، ( گلستان، ه/e، / ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلستان، ( گلستان + ه/e، نام روستایی در نزد ...
دختر
فارسی
طبیعت رامیا
زیبا و با طراوت، [رامی = نوعی گل، ( در عربی ) ثیل سیام، ی ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به رامی ( گل )
دختر
فارسی سیندخت
از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر مهراب کابلی و مادر رودابه، دختر سین ( سیمرغ )، ( اَعلام ) ( در شاهنام ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن سوشیانس
نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند، ( = سوشیانت )، سوشیانت
پسر
اوستایی، پهلوی شراگیم
حاکمِ شهر، ( اَعلام ) نام یکی از اسپهدان مازندرانی
پسر
مازندرانی فرید رضا
ترکیب دو اسم فرید و رضا ( یگانه و خشنود )، از نام های مرکب، فرید و رضا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد کیوان
ترکیب دو اسم محمد و کیوان ( ستوده و پادشاه گیتی )، از نام های مرکب، ا محمّد و کیوان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مظفرالدین
پیروز و موفق در دین، نام پسر ناصرالدین شاه قاجار، آن که موجب پیروزی دین و آیین است، پیروزمند در دین ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تیوان
توانا، توانمند، ( تیو = طاقت و توانایی، ان ( نسبت ) ) به معنی توانا
پسر
فارسی محمد شفیق
ترکیب دو اسم محمد و شفیق ( ستوده و مهربان )، از نام های مرکب، ا محمّد و شفیق
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد ناصح
ترکیب دو اسم محمد و ناصح ( ستوده و نصیحت کننده )، از نام های مرکب، ا محمّد و ناصح
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مهدین
بومی، وطنی، هم میهن، ( مَهد = ( به مجاز ) سرزمین، کشور، میهن، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سرزمین ...
دختر
فارسی، عربی