گونه

/gune/

مترادف گونه: سنخ، صنف، قبیل، قسم، تیره، دسته، طبقه، نوع، جور، روال، شیوه، طرز، طریق، طور، نحو، نمط، نهج، فام، گون، لون، چهره، رخساره، رخسار، روی، شکل، عذار، خد، لپ

معنی انگلیسی:
genre, ilk, jowl, kind, manners, nature, order, range, sort, type, variant, variety, version, colour, cheek, brand, description, kidney, stamp, stripe, kind-manner, species

لغت نامه دهخدا

گونه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) عارض و رخساره که به عربی خد گویند. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ شعوری ). مجازاً رخسار و چهره را گویند. ( انجمن آرا ). هریک از برجستگی دو جانب روی آدمی. ( یادداشت مؤلف ). دو طرف صورت. لپ. چهره و صورت. خَد. عارض. عارضة. وجنة :
تیزی شمشیر دارد و روش مار
کالبد عاشقان و گونه غمگین.
رودکی ( از انجمن آرا ).
وز آن پس به روی سپه بنگرید
سپه را همه گونه پژمرده دید.
فردوسی.
زمانی به پاسخ نیامد فرود
همه گونه پهلوان شد کبود.
فردوسی.
گفتم که مرا نفس ضعیف است و نژند است
منگر به درستی تن و این گونه احمر.
ناصرخسرو.
قصر ملک بلرزید و گونه او زرد شد. ( مجمل التواریخ ).
یک جرعه از او بریز در جیحون
تا گونه گل دهیم جیحون را.
ادیب صابر.
نهاده بر کف تو گوهری که از عکسش
شود دو گونه چو گلزار و بزم چون گلشن.
امیر معزی ( از فرهنگ نظام ).
دعوی مشتاق را شرع نخواهد بیان
گونه زردش دلیل ناله زارش گواست.
سعدی.
بیا و گونه زردم ببین و نقش بخوان
که گر حدیث کنم قصه ای دراز آید.
سعدی.
جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد
تا زعفران گونه من لاله گون شود.
سعدی.
|| جنس. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( السامی فی الاسامی ). نوع. ( منتهی الارب ).قسم. صنف. جور. طور. چنان :
چادرکی دیدم رنگین بر او
رنگ بسی گونه بر آن چادرا.
رودکی.
بهشت آئین سرائی را بپرداخت
ز هرگونه در او تمثالها ساخت.
رودکی.
مردمان بخرد اندر هر زمان
راه دانش را به هر گونه زبان...
رودکی.
زده گونه ریچال و ده گونه وا
گلوبندگی مر یکی [ را ] سزا.
ابوشکور ( از لغت فرس ).
و ده گونه آن بوده که پوست و مزغ ( مغز ) آن بتوان خورد. ( ترجمه تفسیر طبری ).
فغان من همه زان زلف بی تکلف اوست
فکنده طبع بر او بر هزار گونه عقد.
منجیک.
ز هرگونه نیرنگها ساختند
و آن درد را چاره نشناختند.
فردوسی.
فرستاد بایدْش تا سرکشان
نیابند از او هیچ گونه نشان.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

چهره، رخ، یک طرف صورت، به معنی رنگ ونوع وطرزهم میگویند
۱ - ( اسم ) رنگ لون : مامون .... مردی بود بگون. اسمر و میانه بالا . یا بهر گونه . بهر رنگ : سنمار گفت : اگر بدانستمی که تو حق بشناسی ... بنایی کردمی که با افتاب سرخ بودی وی سرخ بودی ... ۲ - رخسار چهره : قصر ملک بلرزید و گون. او زرد شد . توضیح ناحی. قدامی جانبی صورت که از دو طرف بیی بینی و چشم و گوش و دهان محدود است . یا استخوان گونه . استخوانی است زوج که برجستگی گونه ها را ایجاد میکند و در اشخاص لاغر این برجستگی بسیار نمایان است . استخوان مذکور مانند ستار. سه خانه ایست که از یک طرف با استخوان پیشانی و از طرف دیگر با استخوان فک اعلی و بالاخره با استخوان گیجگاه مربوط و متصل میشود . ۳ - نوع قسم جنس : رقیبان غافل و ما را ازان چشم و جبین مردم هزاران گونه پیغامست و حاجب در میان ابرو. ( حافظ ) ۴ - طرز روش شیوه : تا با تو چو بندگان همی گردد هر گونه که تو همیش گردانی . ( ناصر خسرو ) ۵ - شکل هیئت : چون اب بگون. هر اوند شوی . ۶ - سرخیی که زنان برای زیبایی بچهر. خود مالند غازه گلگونه الغونه . ۷ - پاره قسمت : بزد تیغ و کردش بدو گونه راست نه این نیمه افزون نه ان نیمه کاست . ۸ - بصورت پسوند در ترکیبات اید بمعانی ذیل : الف - رنگ و لون : الماس گونه زعفران گونه . ب - شکل هیئت طور : ان گونه ابر گونه این گونه بدان گونه بدین گونه چگونه رگر ( دیگر ) گونه . ج - مانند شبیه : صدر گونه . د - مانند شبیه ( بطور ناقص ) : اشفته گونه ترگونه خجل گونه ضعیف گونه عاصی گونه کاسد گونه کاهل گونه . توضیح در موردی که بیهقی میخواهد ناتمامی کاری را برساند ان کار را با گونه که از ادات تشبیه است ترکیب میکند تا ناتمامی و عدم تحقق و قطعیت کاری را مدلل کند چنانکه گوید : در انجا صلح گونه ای افتاد یعنی صلح ناتمام و بی اساسی صورت بست . جای دیگر گوید : میان دو نماز بارانکی خرد میبارید چنانکه زمین تر گونه گردید . جای دیگر بیهقی گوید : امیر محمد تا به پوشنگ نرفت ان مراد گونه حاصل نشد یعنی مرادی ناتمام و صوری و این کار خلق گونه شده است یعنی قدری کهنه شده و از رویت افتاده است و بیگانه گونه شده بود و غیره . این ترکیب با این زیبایی و تمامی و با این ایجاز و لطف بدبختانه پاک از پارسی زبانان ایران و هندوستان و افغانستان فوت شده است . ولی خوشبختانه بتدریج معمول میشود . ۹ - یکی از مدارج تقسیم بندی گیاهان و جانوران . اجتماع ان عده از افراد ( موجودات زند. گیاهی یا حیوانی ) که از یکدیگر بوجودامده یا از پدر و مادر مشترکی زاییده شده باشند و همچنین هم. افرادی که شباهت ساختمانی انها با یکدیگر بانداز. شباهت افراد مذکور در بالا باشد . گونه پایه و اساس تقسیم بندی در موجودات زنده است تقسیمات کوچکتر از گونه عبارتند از نژاد و افراد مثلا گون. سگ به چند نژاد تقسیم میشود و هر نژادی شامل افراد متعلق بخودش میباشد . تقسیمات بزرگتر از گونه عبارتند از : جنس که شامل چند گونه است ( مثلا گرگ و روباه و سگ سه گون. نزدیکند که در تقسیم بندی جانوری طبق قرار داد بین المللی تحت نام جنس نام برده میشوند ) و تیره که مجموع. چندین جنس است و راسته که مجموع. چند تیره است و رده که شامل چند راسته است و شاخه که از اتحاد چند رده بوجود میاید و مجموع. چند شاخه سلسل. جانوری یا گیاهی را ایجاد میکند .
دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک . واقع در ۱۶٠٠٠ گزی شمال خاوری فرمهین و ۱۶ هزار گزی راه عمومی .

فرهنگ معین

(نِ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - رنگ ، نوع . ۲ - رخ ، سیما. ۳ - قسمت گوشتی زیر چشم ها و ک نار بینی و دهان ، لُپ . ۴ - همانند چیزی مانند: پیامبر - گونه .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) هریک از برجستگی های گوشتی دوطرف صورت.
۲. نوع.
۳. طرز.
۴. رنگ: هزار گونه گل از شاخ چهره بنموده / چو لعبتان گل اندام نازک از پا چنگ (شمس فخری: مجمع الفرس: گونه ).
۵. شکل.
زبان و ادب'>

فرهنگستان زبان و ادب

{genre} [سینما و تلویزیون] اصطلاحی در طبقه بندی فیلم ها براساس پرداخت عناصر درون مایه ای و شکلی آنها
{species} [زیست شناسی] مجموعه ای از جمعیت هایی که دارای دامنۀ انتشار و نام علمی مشخص و ژنگان و پویشگاه مستقل و توانایی تولیدمثل/ زادآوری هستند
{type} [باستان شناسی] در طبقه بندی اشیای باستانی، شیء یا سازه یا هر عضو دیگری از مجموعۀ مواد فرهنگی، که باتوجه به مجموعه ای سامانمند از بارزه ها مشخص می شود
{variety} [باستان شناسی، زبان شناسی] در جامعه شناسی زبان، هر نظام زبانی که مؤلفه های جغرافیایی و اجتماعی زبان را منعکس می کند

واژه نامه بختیاریکا

گُلُپ

دانشنامه عمومی

گونه (زیست شناسی). در زیست شناسی، گونه ( به انگلیسی: Species ) ( i /ˈspiːʃiːz/ ) واحد اصلی طبقه بندی و رتبهٔ آرایه شناختی و همچنین واحد تنوع زیستی است. گونه اغلب به عنوان بزرگ ترین گروه جاندارانی تعریف می شود که در آن هر دو فرد از جنسیت ها یا تیپ های جفت گیری مناسب، به طور معمول با تولیدمثل جنسی، می توانند فرزندان بارور تولید کنند. روش های دیگر تعریف گونه ها شامل کاریوتایپ، توالی DNA، ریخت شناسی، رفتار یا کنام بوم شناختی آنهاست. علاوه بر این، دیرینه شناسان از مفهوم زمان گونه استفاده می کنند، زیرا تولیدمثل فسیلی قابل بررسی نیست. تعداد کل گونه های منقرض نشده بین ۸ تا ۸٫۷ میلیون تخمین زده می شود. [ ۱] [ ۲] که از این مقدار حدود ۲ میلیون گونه با چشم غیرمسلح دیده می شوند که شامل ۱ میلیون جانور و ۳۲۰٬۰۰۰ گیاه و همچنین برخی قارچ ها و آغازیان. با این حال کلاً فقط ۱/۷۵ میلیون گونه شناخته شده و کمتر از ۱۵۰٬۰۰۰ گونه به صورت کامل معرفی و دارای اطلاعات بقا هستند، اکثریت قریب به اتفاق آنها مطالعه یا مستندسازی نشده اند و ممکن است بیش از ۱۰۰۰ سال طول بکشد تا همه آنها فهرست شوند. [ ۳]
به همه گونه ها ( به جز ویروس ها ) یک نام علمی دوبخشی داده می شود. قسمت اول نام علمی، سرده ای است که گونه به آن تعلق دارد. به قسمت دوم، نام خاص یا صفت خاص ( در نامگذاری گیاه شناسی، همچنین گاهی در نامگذاری جانورشناسی ) گفته می شود. به عنوان مثال، Boa constrictor یکی از چهار گونه از سرده Boa است.
اگرچه تعاریف یادشده ممکن است کافی به نظر برسند، اما وقتی با دقت بیشتری بررسی شوند، مسئلهٔ مفهوم گونه نمایان می شود. به عنوان مثال، مرزهای بین گونه های نزدیک به هم با دورگه سازی، در یک گونه مرکب متشکل از صدها ریزگونه مشابه، و در یک گونه حلقه ای مبهم می شوند. همچنین، در بین جاندارانی که فقط به صورت غیرجنسی تولیدمثل می کنند، مفهوم یک گونه مولد از بین می رود و هر کلون به طور بالقوه یک ریزگونه است. اگرچه هیچ یک از این تعاریف کاملاً رضایت بخش نیستند، دانشمندان و متخصصان زیست شناسی بقا نیاز به تعریفی از گونه دارند که بتواند بدون در نظر گرفتن مشکلات نظری، به آنها امکان کارکردن بدهد. اگر گونه ها ثابت و واضحاً متمایز از یکدیگر بودند، مشکلی ایجاد نمی شد، اما فرایندهای تکاملی باعث می شوند که گونه ها به طور مداوم تغییر کرده و به تدریج عوض شوند.
عکس گونه (زیست شناسی)

گونه (فراهان). گونه روستایی در دهستان فشک بخش مرکزی شهرستان فراهان استان مرکزی ایران است. گونه دارای امامزاده ای معروف به شاه واروق است آب وهوای کوهستانی این روستا آن را تفرج گاه مردم فراهان کرده است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۹۹ نفر ( ۳۷خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس گونه (فراهان)

گونه (فیلم). گونه ( به انگلیسی: Species ) نام یک فیلم علمی_تخیلی محصول سال ۱۹۹۵ به کارگردانی راجر دونالدسون است. در این فیلم بن کینگزلی، ناتاشا هنستریج، مایکل مدسن، فارست ویتاکر، آلفرد مولینا، مارگ هلنبرگر، میشل ویلیامز و آنتونی گوئیدرا بازی کردند.
گونه ۲ و گونه ۳ دنباله های این فیلم هستند.
گونه جدیدی از موجودات تولید شده که ترکیبی است از انسان و یک موجود فضایی او درجای مخصوصی در یک آزمایشگاه نگهداری می شود تا اینکه این گونه جدید ( ناتاشا هنستریج ) فرار می کند وماموران تعقیب او را آغاز می کنند این موجود با کشتن آدم ها می تواند اندیشه ومغز آن ها را تصاحب کند وبر قدرت خود بیفزاید حالا گونه جدید ( ناتاشا هنستریج ) می خواهد تولید مثل کند و….
عکس گونه (فیلم)

گونه (کالبدشناسی). گونه یا لُپ در کالبدشناسی انسان، به بخشی از صورت که در زیر حفره چشم ها، بین بینی و گوش ها، و بالای استخوان فک فوقانی قرار دارد گفته می شود.
گونه دارای دو نوع حرکت است، یکی از دو حالت آن تابع حرکت آرواره زیرین است و حرکت دیگر با حرکت لب مشترک است. در حرکتی که تابع اندام دیگر است، حرکت دهنده، ماهیچه آن اندام است و در حرکتی که به طور مشترک با لب انجام می گیرد، حرکت دهنده ماهیچه هایی است که گونه و لب در آن ها مشترکند. ماهیچه جنباننده گونه در هر گونه یک ماهیچه پهن است که بنام ماهیچه گونه ( ماهیچه شیپوری ) نامیده می شود.
هریک از دو ماهیچه گونه از چهار جزء ترکیب یافته است، زیرا تارها از چهار موضع به ماهیچه آمده اند یکی از این اجزای چهارگانه از تَرقُوه آمده است و انتهای آن در قسمت پایین به کناره هر دو لب پیوسته است ( ماهیچه خنده ) و با حالت مورب، دهان را به سوی پایین می کشاند. خاستگاه جزء دوم ( ماهیچه نازک گردن ) از دو سوی جناغ سینه و ترقوه است و تار این جزء به طور مورب راه می پیماید. بخشی که از سمت راست می آید با بخش سمت چپ تقاطع می یابد و آنگاه به قسمت پایینی کناره چپ لب می چسبد و بخش سمت چپی به بخش پایینی کناره راست می پیوندد وقتی این تار ( ماهیچه حلقوی دهان ) منقبض می شود، دهان را تنگ می کند و در واقع کار آن برای دهان مشابه کار بند کیسه برای کیسه است. خاستگاه جزء سوم ( ماهیچه نازک گردن ) از کتف و نزدیک زائده غرابی است و به بالای بخش دیگری که به آن مربوط است، و آن به ماهیچه ها می رسد، می پیوندد، و به وسیله آن گرایش یکنواخت لب به هر دو طرف انجام می پذیرد.
خاستگاه جزو چهارم ( ماهیچه گونه ای بزرگ و کوچک ) کناره های گردن است و از نزدیک هر دو گوش عبور می کند و با اجزای گونه می پیوندد و حرکت نمایانی به گونه می دهد. در این حالت لب به پیروی از گونه حرکت می کند. در برخی اشخاص این جزء چهارم به بیخ گوش بسیار نزدیک است و به گوش چسبیده است و آن را به حرکت درمی آورد.
عکس گونه (کالبدشناسی)عکس گونه (کالبدشناسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گونه (ادبیات). رجوع شود به:ژانر

گونه (استخوان). گونه (استخوان)(zygoma)
در زیست شناسی، پُلی استخوانی که در هر طرف صورت، از پایین کاسۀ چشم به طرف شقیقه، کشیده شده است. ماهیچۀ ماضغه ای به این پل متصل می شود و وظیفۀ آن حرکت دادن فک پایین و محافظت از طرفین سر است.

گونه (زیست شناسی). گونه (زیست شناسی)(species)
گروهی متمایز از موجودات زنده که شبیه یکدیگر یا مرکب از چند نوع متمایزند ومی توانند با هم آمیزش کنند و زاده های بارور پدید آورند. گونه پایین ترین سطح رده بندی است. گونه های خویشاوند در یک جنس گروه بندی می شوند. درون گونه معمولاً دو یا چند جمعیت مجزا قرار دارد که ممکن است به قدر کافی متفاوت باشند و زیرگونه ها یا واریته های متمایز به حساب می آیند و نهایتاً طی فرآیند گونه زایی، گونه های جدید می سازند. تاکنون حدود ۱.۸میلیون گونه شناسایی شده است که شامل ۷۵۰هزار گونه حشرات، ۳۲۵هزار گونۀ گیاهی، و ۶۳هزار گونۀ مهره دار می شوند. در نواحی گرمسیر، تقریباً به ازای هر گونۀ نواحی معتدل، دو گونه یافت می شود. برآورد شده است که روزانه براثر تخریب زیستگاه ها یک گونه منقرض می شود. گونۀ بومی گونه ای است که از زمان پیش از تاریخ در آن ناحیه زیست کند. گونۀ طبیعی شده گونه ای است که انسان آن را از یک کشور دیگر به ناحیه مفروض آورده است، ولی خودبه خود در محل جدید حفظ شده است، در حالی که گونۀ خارجی گونه ای است که برای بقا نیازمند مداخلۀ انسان است. فهم تعادل های بین گونه ها مسلماً بنیادی ترین قسمت اکولوژی است. یکی از آسان ترین راه های طبقه بندی تعامل های بین گونه ها ارزیابی آثار هر گونه بر گونۀ دیگر است. این آثار ممکن است سودآور، زیان بخش یا خنثی (بدون اثر) باشند، که آن ها را، به ترتیب، با علامت های + ، ـ ، و ۰ مشخص می کنیم. این طبقه بندی به پنج نوع تعامل می انجامد: رقابت بین گونه ای با نماد (ـ ، ـ)، بازدارندگی یک طرفه (۰ ، ـ)، هم سفرگی (+ ، ۰)، پادسفرگی (ـ ، +) و همیاری (+ ،+). هر یک از این آثار خود می توانند برپایۀ ساز و کار خود به شاخه های بیشتری تقسیم شوند؛ پادسفرگی، از جمله، می تواند از تعامل های تغذیه ای چون شکارگری و تعامل های غیر تغذیه ای چون تقلید ناشی شود. رقابت بین گونه ای وقتی می تواند برقرار شود که دو گونه از منبع محدود واحدی استفاده کنند مثلاً وقتی شکارگر مشترکی دارند، یا وقتی یکدیگر را می خورند. حالا همه چیز دشوارتر می شود. در این صورت چه اثری را ارزیابی می کنیم؟ ممکن است ارزیابی آثاری بر جمعیت (مثلاً، میزان رشد جمعیت، اندازۀ جمعیت متوازن)، یا تأثیر بر افراد (مثلاً، آهنگ رشد، اندازه، میزان تولید مثل) باشد. در حالی که هر دو سطح معتبرند، تأثیر بر افراد (مثلاً، کشته شدن) همیشه به تأثیر بر جمعیت تعبیر نمی شود. حتی اگر همواره به عوامل مؤثر بر اندازۀ جمعیت بپردازیم، آیا بهتر است که تأثیر کلّ یک جمعیت را بر جمعیت دیگر بسنجیم، یا اندازه گیری تأثیر سرانه مفیدتر است؟ این ها با هم فرق می کنند. افزون بر این ها، تعامل ها چیزهای ثابتی نیست. نوع تعامل غالباً به وضع زیست محیطی، و به سایر گونه های موجود (از طریق «آثار نامستقیم») بستگی دارد. مثلاً، تعامل بین دو گونه مگس میوه و یک گونۀ قارچ را در یک سامانۀ آزمایشگاهی ساده شده بسیار متغیّر یافتند، که به وضعیت زیست محیطی گونه بستگی دارد. در واقع، تمام انواع تعامل های برشمرده شده، یافت شدند. گونه های رقیب چگونه می توانند هم زیستی کنند؟ چرا رقیب قوی تر، حریف ضعیف تر را حذف نمی کند؟ دو پیامد احتمالی، در رقابت بین دو گونه وجود دارد: یا یکی دیگری را حذف می کند (حذف رقابتی)، یا هر دو هم زیستی می کنند؛ و گاهی نیز هر دو مورد پیش می آید، هر چند در مقیاس های فضایی (مکانی) مختلف. یک گونۀ مگس مردارخوار، در مقیاس لاشۀ موش در حال تجزیه، گونۀ دیگر را نابود می کند، اما در یک مقیاس منطقه ای، اگر رقیب ضعیف تر تجزیه کنندۀ خوبی باشد گونه ها می توانند هم زیستی کنند. دو گونۀ انگل دریایی روی صخرۀ ساحلی واحدی می توانند هم زیستی کنند، هر چند که یکی از این گونه ها دیگری را از ساحل پایین تر طرد می کند. موضوع مهم و کلیدی دربارۀ هم زیستی پایدار این است که توانایی های رقابتی گونه ها با فراوانی نسبی آن باید رابطۀ معکوس داشته باشد. هر چه یک گونه فراوان تر باشد، بیشتر در معرض رقابت درون گونه ای (و نه بین گونه ای) قرار خواهد داشت. سازوکار هم زیستی که در اندیشۀ اکولوژیکی حاکم شده است، عبارت است از تفکیک منابع، اما اخیراً ساز و کارهای دیگری مطرح شده است. کنش شکارگران یا اخلال ها می توانند برخی گونه ها را در سطوحی نگه دارند که رقابت در آن از اهمیت چندانی برخوردار نیست، یا آثار آن ها به طرز بی تناسبی متوجۀ رقیب قوی تر شود. گاهی روندی که در جهت طرد رقابتی پیش می رود، بر اثر تغییراتی متوقف یا معکوس می شود که در اوضاع زیست محیطی به اندازۀ کافی فراوان است. این توضیحی است که به عنوان پاسخ به «معمای پلانکتون» ابراز می شود (یعنی، چگونه تعداد زیادی گونۀ پلانکتون در زیستگاهی ظاهراً یک نواخت هم زیستی می کنند در حالی که همگی آن ها به مقدار مشابهی مواد غذایی محدود نیاز دارند). در زیستگاه های نامتناجنس (ناهمگن) هم زیستی می تواند به کمک چند وسیله ارتقاء یابد. مثلاً، اگر افراد یک رقیب برتر دسته دسته در زیستگاه حضور داشته باشند، قطعه های اشغال نشدۀ زیادی برای رقیب ضعیف تر باقی می گذارد. این امکان نیز هست که گونه های ظاهراً هم زیست صرفاً در روندی دراز مدت به طرد رقابتی گرایش یابند. از الگوهای بسیار فراگیر در حوزۀ اکولوژی این است که هر چه مساحت ناحیه ای بزرگ تر باشد، گونه های بیشتری را در خود جای می دهد. در واقع، این الگو مشخص تر از آن است که اگر نموداری از تعداد گونه ها در مساحت ناحیه ترسیم کنید، در می یابید که آهنگ گردآمدن گونه های جدید با افزایش مساحت ناحیه به طریقی کاملاً قابل پیش بینی، کاهش می یابد. پیش بینی اجمالی ناشی از این نمودار از این قرار است که اگر ۹۰درصد یک ناحیه را تخریب کنید، حدود نیمی از گونه ها را از بین برده اید. از این گزاره برای این اظهار نظر سود جسته ایم که یک منطقۀ حفاظت شدۀ بزرگ نیازهای گونه های بیشتری را برطرف می کند تا چند منطقۀ حفاظت شدۀ کوچک تری که مجموع کل مساحت آن ها برابر با آن منطقۀ حفاظت شده بزرگ است. رابطۀ بین مساحت ناحیه و تعداد گونه ها شاید آشکار و واضح به نظر برسد، اما چرا در مساحتی بزرگ تر گونه های بیشتری می یابید؟ سه نظریۀ مهم بیان شده است. طبق نظریۀ اول یعنی نظریۀ زیست جغرافیای جزیره، آهنگ انقراض در جزایر بزرگ تر آهسته تر است؛ زیرا چنین جزایری می توانند نیازهای جمعیت های پرشمارتری را تأمین کنند، و احتمال انقراض جمعیت های بزرگ تر، کمتر است. جزایر بزرگ تر نسبت به جزایر کوچک تر گونه های بیشتری دارند. طبق نظریۀ دوم نواحی بزرگ تر دارای زیستگاه های متنوع تر، و بنابراین گونه های بیشتری هستند. این توضیح موجه به نظر می رسد، اما دقیقاً منظور از تنوع زیستگاه چیست، و چگونه می توان آن را به شیوه ای معنی دار از لحاظ اکولوژیکی کمّی کرد و با عدد و رقم نشان داد؟ نظریۀ سوم، عبارت از این است که این رابطه صرفاً یک رابطۀ مصنوعی آماری است. با بزرگ تر شدن مساحت ناحیۀ نمونه، پس از کوتاه زمانی تمام گونه های معمولی را در آن جا خواهید یافت. باز هم با بزرگ تر شدن آن، تعداد گونه های جدیدی که یافت می شوند رو به کاستی می گذارد؛ زیرا تنها گونه هایی که باید یافت شوند گونه های است که به طور فزاینده ای کمیاب می شوند. از این سه نظریه کدامشان بهتر است؟ شواهدی یافت شده است که از هر سه فرضیه حمایت می کنند و در واقع، ضرورتاً به طور دو جانبه منحصر به فرد و انحصاری نیست، و سازوکارهای مختلف، در مقیاس های فضایی مختلف، و برای اجتماعات مختلف احتمالاً از اهمیت برخوردارند.

جدول کلمات

لپ

مترادف ها

breed (اسم)
نوع، جنس، گونه، اعقاب، اولاد

nature (اسم)
نهاد، خوی، طبع، روح، خیم، سیرت، نوع، گونه، خاصیت، سرشت، طبیعت، خو، فطرت، افرینش، مشرب، خمیره، ذات، ماهیت، گوهر، غریزه، منش

sort (اسم)
جور، قسم، طبقه، نوع، رقم، گونه، طرز

kind (اسم)
جور، قسم، گروه، دسته، طبقه، نوع، جنس، گونه، طرز، کیفیت، در مقابل پولی

type (اسم)
قسم، نوع، رقم، گونه، الگو، باسمه، کلیشه، حروف چاپ، حروف چاپی

form (اسم)
ترکیب، ظرف، ظاهر، فرم، سیاق، صورت، برگه، گونه، شکل، روش، تصویر، وجه، طرز، ریخت، ورقه، فورم، دیس

cheek (اسم)
لب، گونه، لغاز

species (اسم)
قسم، نوع، گونه، انواع

jowl (اسم)
گونه، فک، غبغب، کله ماهی، ارواره زیرین پرنده

ilk (اسم)
جور، طبقه، نوع، گونه، خانواده

فارسی به عربی

ابحر , جیل , خد , طبیعة , نوع

پیشنهاد کاربران

رسم
لپکه
واژه گونه
معادل ابجد 81
تعداد حروف 4
تلفظ gune
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: gōnak]
مختصات ( نِ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی gune
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
در لری بختیاری
گونه ( صورت ) : گُپْ
به نظر میرسد این واژه هملن واژه guna ( गुण ) در زبان سنسکریت و آیین هندوییسم و سیک باشد.
species
گونه : [اصطلاح صنعت چوب] مجموعه درختانی که دارای یک طرح چوبی مشابه باشند و معمولا جزئی از یک گونه‏ یا چند گونه نزدیک بهم و یا جورهای یک گونه محسوب می‏شوند .
لپ
گونه :
دکتر کزازی در مورد واژه ی گونه می نویسد : ( ( گونه در پهلوی در ریخت گونک gōnag به کار می رفته است. ) )
<< گهرها، یک اندر دگر، ساختند ؛
ز هرگونه ، گردن برافراختند >>
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 190 )
سنخ، نوع، رده، جنس، گروه
رگه
روخسار
چک یعن ی لپ مانند چک وچانه یاچک زدن که روی لپ هست همان چیک انگلیسی
Cheek به معنای گونه :عضوی در صورت و چهره
طور
صنف
سنخ، صنف، قبیل، قسم، تیره، دسته، طبقه، نوع، جور، روال، شیوه، طرز، طریق، طور، نحو، نمط، نهج،
گونه ( Species ) در طبقه بندی جانوران و در علم زیست شناسی به مجموعه ای از موجودات زنده که از لحاظ ساختار، ژنتیک، و فیزیولوژی مشابه یکدیگر هستند و می توانند تولید مثل نموده و زاده هایی شبیه خود با قابلیت زنده ماندن و تولید مثل به وجود آورند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس