[ویکی فقه] گوالیاری، محمدغوث بن خطیرالدین، از مشایخ برجستۀ سلسلۀ شطاریه در هند می باشد.
نسب وی با چهار واسطه به عطار نیشابوری می رسد و بداونی نسب او را به بایزید بسطامی رسانده است. جد وی، لطیف الدین، از اهالی نیشابور بود که به هند مهاجرت کرد. گوالیاری در گوالیار زاده شد. براساس سخنی که غوثی شطاری از گوالیاری در گلزار ابرار نقل کرده، وی در ۹۰۷ به دنیا آمده است، اما رضوی و لوث سال تولد او را ۹۰۶ دانسته اند.
مشایخ
گوالیاری، با هشت برادرش، مرید حمید حاجی حصور گوالیاری بود. حاجی حصور– که با یک واسطه شاگرد عبدالله شطاری به شمار می رفت– بالغ بر سیزده سال به تعلیم و تربیت گوالیاری مشغول بود و به او لقب «غوث» داد. سپس به وی خرقۀ خلافت پوشاند و او را به تربیت سالکان گماشت. رابطۀ گوالیاری با حاکمان عصر نیکو بود و همایون پادشاه (ﺣﮑ :۹۳۷ـ۹۶۳) به او و برادرش، بهلول، ارادت داشت. پس از یورش شیرشاه افغان در ۹۴۷ به دهلی و فرار همایون به ایران ، گوالیاری به سبب ادعاهایی که دربارۀ احوال معنوی خود نوشته بود، مغضوب علمای دهلی شد. از این رو، به گجرات رفت و در آن جا خانقاهی بنا کرد و به تربیت مریدان پرداخت. اقامت وی در گجرات دیری نپایید و علمای آن جا همان نوشته های او را مستمسک قرار دادند و به قتل وی فتوا دادند. اما وجیه الدین گجراتی – که از ارادتمندان گوالیاری بود و در دربار گجرات نفوذ بسیارداشت – او را از مهلکه نجات داد. با قدرت گرفتن اکبرشاه در۹۶۳، گوالیاری به دهلی رفت و مورد توجه وی قرار گرفت. در آن جا نیز او، بر اثر فتنۀ برخی رقیبان از جمله شیخ گدایی، مورد سوء ظن صدراعظم بیرام خان قرار گرفت و به گوالیار رفت. در آن جا خانقاهی بنا کرد و به وجد و سماع مشغول شد.
مریدان
گوالیاری مریدان بسیاری داشت. از جمله آنان ودودالله شطاری، سراج الدین محمد بنیانی، احمد اُجینی، شمس الدین زنده دل و محمد صدرالدین ذاکر بودند. او در ۹۷۰ درگذشت و در گوالیار دفن شد بداونی وفات او را در۹۶۷ نوشته است، پس از وی فرزندش، عبدالله بُده، جانشین پدر شد و با حمایت اکبرشاه، برای پدرش مقبره ای بزرگ تر و آبادتر در گوالیار ساخت.
آثار
...
نسب وی با چهار واسطه به عطار نیشابوری می رسد و بداونی نسب او را به بایزید بسطامی رسانده است. جد وی، لطیف الدین، از اهالی نیشابور بود که به هند مهاجرت کرد. گوالیاری در گوالیار زاده شد. براساس سخنی که غوثی شطاری از گوالیاری در گلزار ابرار نقل کرده، وی در ۹۰۷ به دنیا آمده است، اما رضوی و لوث سال تولد او را ۹۰۶ دانسته اند.
مشایخ
گوالیاری، با هشت برادرش، مرید حمید حاجی حصور گوالیاری بود. حاجی حصور– که با یک واسطه شاگرد عبدالله شطاری به شمار می رفت– بالغ بر سیزده سال به تعلیم و تربیت گوالیاری مشغول بود و به او لقب «غوث» داد. سپس به وی خرقۀ خلافت پوشاند و او را به تربیت سالکان گماشت. رابطۀ گوالیاری با حاکمان عصر نیکو بود و همایون پادشاه (ﺣﮑ :۹۳۷ـ۹۶۳) به او و برادرش، بهلول، ارادت داشت. پس از یورش شیرشاه افغان در ۹۴۷ به دهلی و فرار همایون به ایران ، گوالیاری به سبب ادعاهایی که دربارۀ احوال معنوی خود نوشته بود، مغضوب علمای دهلی شد. از این رو، به گجرات رفت و در آن جا خانقاهی بنا کرد و به تربیت مریدان پرداخت. اقامت وی در گجرات دیری نپایید و علمای آن جا همان نوشته های او را مستمسک قرار دادند و به قتل وی فتوا دادند. اما وجیه الدین گجراتی – که از ارادتمندان گوالیاری بود و در دربار گجرات نفوذ بسیارداشت – او را از مهلکه نجات داد. با قدرت گرفتن اکبرشاه در۹۶۳، گوالیاری به دهلی رفت و مورد توجه وی قرار گرفت. در آن جا نیز او، بر اثر فتنۀ برخی رقیبان از جمله شیخ گدایی، مورد سوء ظن صدراعظم بیرام خان قرار گرفت و به گوالیار رفت. در آن جا خانقاهی بنا کرد و به وجد و سماع مشغول شد.
مریدان
گوالیاری مریدان بسیاری داشت. از جمله آنان ودودالله شطاری، سراج الدین محمد بنیانی، احمد اُجینی، شمس الدین زنده دل و محمد صدرالدین ذاکر بودند. او در ۹۷۰ درگذشت و در گوالیار دفن شد بداونی وفات او را در۹۶۷ نوشته است، پس از وی فرزندش، عبدالله بُده، جانشین پدر شد و با حمایت اکبرشاه، برای پدرش مقبره ای بزرگ تر و آبادتر در گوالیار ساخت.
آثار
...
wikifeqh: گوالیاری