- کود شیمیایی ؛ ماده ای از ترکیبات شیمیایی ( شوره ، آهک ، گرد استخوان و غیره ) که برای تقویت خاک زراعت ترتیب دهند. ( فرهنگ فارسی معین ). کود مصنوعی.
- کود مصنوعی . رجوع به ترکیب قبل شود.
|| ( ص ) ترجمه مجموعه هم هست که در مقابل پراکنده است. ( برهان ). مجموعه و جمعکرده شده و فراهم آورده. ضد پراکنده. ( ناظم الاطباء ).جمعشده. مجموع. ( فرهنگ فارسی معین ) :
رازْیانج بادیان ، سُک بوی خوش ، اذخِر فریز
نَثْر و شَتّی ̍ راپراکنده شمر، مجموع کود.
ابونصر فراهی ( نصاب الصبیان ).
|| پر با برآمدگی از لب ظرف ، مقابل سیله و مقابل سرخالی. کوت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به کوت شود.کود. [ ک َ وُ] ( ص ) مخفف کبود است و آن رنگی باشد معروف. ( برهان ). کبود. ( ناظم الاطباء ). کبود. کوود. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کبود شود.
کود. [ ک َ ] ( ع مص ) بازداشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). منع کردن. ( از اقرب الموارد ). || نزدیک شدن به کاری از برای شروع کردن در آن. ( ترجمان القرآن ). نزدیک آمدن کاری که شود، مَکاد و مَکادة مثله. یقال : کاد یفعل و کید یفعل ؛ ای قارب و لم یفعل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کاد یفعل و یکاد کوداً و مکاداً و مکادةً؛ نزدیک شد که بکند و نکرد و آن از افعال مقاربه است ، مبتدا را مرفوع و خبر را منصوب می کند. ( از اقرب الموارد ).
کود. [ ک َ ] ( ع اِ ) کودة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به کودة شود.بیشتر بخوانید ...