کلده
/kalde/
لغت نامه دهخدا
- ابوکلدة ؛ کنیه کفتارنر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
کلده.[ ک َ دَ ] ( از ع ، اِ ) زمین سخت و درشت را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). عربی است. ( حاشیه برهان چ معین ).
کلده. [ ک َ دَ / دِ ] ( اِخ ) نام ناحیتی است که بین سواحل دو شط بزرگ دجله و فرات قرار دارد. در حدود چهارهزار سال پیش از میلاد مسیح ، در این ناحیه تمدنی درخشان بوجود آمد که از حیث قدمت و شکوه تقریباً همپایه تمدن مصر می باشد. ( تاریخ آلبر ماله ، ترجمه عبدالحسین هژیر ص 63 ). ناحیتی است که در قدیمترین دوره تاریخی یعنی در حدود سه هزار سال قبل از مسیح به دو ناحیه سومر و اکد منقسم شده بود که گاه مجتمعاً تحت لوای واحد رفته و گاه منفرداً هر یک سیر خویش را داشته است. عده پایتختهای این دو ناحیه به یازده می رسید و این بلاد یازده گانه همیشه بر سر حکومت مطلقه با یکدیگر در زد و خورد بوده اند و عاقبت بابل تسلط یافت و درحدود 2100 سال ق. م. حمورابی پادشاه بابل بر مملکت وسیعی سلطنت یافت. در حدود 1250 سال ق. م. سلطنت مطلقه به آشور رسید و سنا خریب و آسوربانی پال در سده 8 و 7 ق. م. حکومت داشته اند و پایتخت آنان نینوا بود. در سال 612 ق. م. نینوا خراب شد و بار دیگر بابل پایتخت گردید و در عهد نبوکد نزر ( بخت نصر ) دولتی عظیم تشکیل گردید و سرانجام این دولت بسال 539 ق. م. به دست کورش شهریار هخامنشی منقرض گردید. ( از حاشیه برهان چ معین ). همانجاست که امروز عراق عرب گویند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مملکتی است که تقریباً از قرن نهم قبل از میلاد معروف به کلده شد و قبل از آن گذشته مفصلی داشته است. ( تاریخ ایران باستان ج 1 ص 113 ). و رجوع به آسور و بابل و اکد و سومر در همین لغت نامه و تاریخ آلبرمامه و ژول ایزاک ص 63 ببعد شود.
کلده. [ ک َ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن است و 1165 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
کلده. [ ک َ دَ ] ( اِخ ) کلدة نام شخصی بوده است. ( برهان ). از اعلام است. نام شخصی. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
دانشنامه عمومی
کَلده یا کلدان ( به اکدی: māt Kaldu ) نام یکی از بخش های تمدن بابل است که سلسله یازدهم پادشاهی بابل را به نام آنان کلدانی می نامند، دورانی کوتاه ( ۶۱۲_۵۳۹ پ. م ) با پنج پادشاه بود که دو پادشاه آخری نیز کلدانی نبودند ( واپسین آنان نبونید، آرامی بود[ ۱] ) . نخستین آنان نبوپلسّر بود که فرزند خود را به نام یکی از پادشاهان سابق بابل یعنی نبوکدنصر یکم، که با وی هیچ خویشاوندی نداشت، نبوکدنصر دوم ( بخت النصر ) خواند.
پایتخت ( یا بزرگ ترین شهر ) کلدانیان بیت یاکین نام داشت و در کرانه سمت چپ فرات، میانِ بصره و ناصریه در عراق کنونی قرار داشت. حاکم کلدانیان نیز پادشاه بیت یاکین نامیده می شد. همان طور که بابلی ها پادشاهِ خود را پادشاهِ بابل می نامیدند.
کلدانی ها سامی بودند. [ ۲] زبان کلدانیان از زبان های سامی بابلی بود و شباهت هایی به زبان آشوری داشت، در دوره های بعدی زبان بابلی و سپس زبان آرامی جای آن را گرفت. آنها بخشی از تمدن بابلی به شمار می آمدند و در خواندن و نوشتن استاد بودند و زبردستی شگفتی در سحر و جادو و علوم غریبه داشتند. به طوری که در دوران حکومت ایرانیان کلمه کلدانی به معنای ستاره شناس و جادوگر به کار می رفت ( از جمله در کتاب دانیال نبی و در نوشته های استرابو ) . [ ۳]
شناخته شده ترین پادشاهان آنان نبوکدنصر دوم ( نَبوکَدنَصَر ) ( بُختُ نَصَّر ) بود که ۴۰ سال پادشاهی نمود و مصریان را شکست داد و پایتخت یهودیان ( اورشلیم ) را تسخیر و ویران کرد و هزاران یهودی و دو پادشاه آنان را به اسارت گرفت و به بابل آورد. در دوران این پادشاه دانش ریاضیات و اخترشناسی پیشرفت فراوانی کرد و تقسیم شبانه روز به ۲۴ ساعت و هر ساعت به ۶۰ دقیقه و هر دقیقه به ۶۰ ثانیه، و تعیین ماه های خورشیدی و قمری و پیش بینی خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی و جز این ها، در این دوره رخ داده است. [ ۴] گرچه نخستین پیش بینی ها را به ایلامیان وابسته می دانند که در ۱۷۵۰ پ. م. پادشاهی سومر را به پایان خود رسانیدند. [ ۵]
پس از ضعف امپراتوری آشور، در نتیجه شورش مردمان تحت فرمان آن ها در ایالات دوردست و اختلافات داخلی، یکی از قبایل سامی به نام «کلدو» که در جنوب عراق به دامداری مشغول بود، سر به شورش برداشته و با سربازان آشوری به نبرد برخاست. وسرتاسر جنوب عراق را اشغال نمود و سپس شهر بابل را به تصرف درآورد و آنگاه به همراه پادشاه ماد، پایتخت آشوریان را مورد حمله قرار داد و پس از اشغال آن، سرزمین هایشان را میان قوم خود تقسیم کرد. کلدانی ها در سال ۶۰۶ ق. م. آشوری ها را نابود ساختند و دولت بابلیان جدید را در شهر بابل پایه ریزی کردند. [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفپایتخت ( یا بزرگ ترین شهر ) کلدانیان بیت یاکین نام داشت و در کرانه سمت چپ فرات، میانِ بصره و ناصریه در عراق کنونی قرار داشت. حاکم کلدانیان نیز پادشاه بیت یاکین نامیده می شد. همان طور که بابلی ها پادشاهِ خود را پادشاهِ بابل می نامیدند.
کلدانی ها سامی بودند. [ ۲] زبان کلدانیان از زبان های سامی بابلی بود و شباهت هایی به زبان آشوری داشت، در دوره های بعدی زبان بابلی و سپس زبان آرامی جای آن را گرفت. آنها بخشی از تمدن بابلی به شمار می آمدند و در خواندن و نوشتن استاد بودند و زبردستی شگفتی در سحر و جادو و علوم غریبه داشتند. به طوری که در دوران حکومت ایرانیان کلمه کلدانی به معنای ستاره شناس و جادوگر به کار می رفت ( از جمله در کتاب دانیال نبی و در نوشته های استرابو ) . [ ۳]
شناخته شده ترین پادشاهان آنان نبوکدنصر دوم ( نَبوکَدنَصَر ) ( بُختُ نَصَّر ) بود که ۴۰ سال پادشاهی نمود و مصریان را شکست داد و پایتخت یهودیان ( اورشلیم ) را تسخیر و ویران کرد و هزاران یهودی و دو پادشاه آنان را به اسارت گرفت و به بابل آورد. در دوران این پادشاه دانش ریاضیات و اخترشناسی پیشرفت فراوانی کرد و تقسیم شبانه روز به ۲۴ ساعت و هر ساعت به ۶۰ دقیقه و هر دقیقه به ۶۰ ثانیه، و تعیین ماه های خورشیدی و قمری و پیش بینی خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی و جز این ها، در این دوره رخ داده است. [ ۴] گرچه نخستین پیش بینی ها را به ایلامیان وابسته می دانند که در ۱۷۵۰ پ. م. پادشاهی سومر را به پایان خود رسانیدند. [ ۵]
پس از ضعف امپراتوری آشور، در نتیجه شورش مردمان تحت فرمان آن ها در ایالات دوردست و اختلافات داخلی، یکی از قبایل سامی به نام «کلدو» که در جنوب عراق به دامداری مشغول بود، سر به شورش برداشته و با سربازان آشوری به نبرد برخاست. وسرتاسر جنوب عراق را اشغال نمود و سپس شهر بابل را به تصرف درآورد و آنگاه به همراه پادشاه ماد، پایتخت آشوریان را مورد حمله قرار داد و پس از اشغال آن، سرزمین هایشان را میان قوم خود تقسیم کرد. کلدانی ها در سال ۶۰۶ ق. م. آشوری ها را نابود ساختند و دولت بابلیان جدید را در شهر بابل پایه ریزی کردند. [ ۴]
wiki: کلده
پیشنهاد کاربران
واژه رمزی جهود به زبان فارسی در اصل و ریشه به شکل جوده《جو ۱۰ 》 بوده با دو معنا ؛ یکی خبری یعنی جوینده ده و دیگری امری یعنی ده را بجوی. نام یا عنوان قوم یهود هم در اصل و ریشه به زبان فارسی و به شکل جوده بوده و می باشد به همین معنا. حال باید دید و پرسید که منظور از ده ( ۱۰ ) چه بوده است. آیا منظور اعداد یک رقمی دهگانه از صفر تا نُه ( ۰ تا ۹ ) بوده که توسط خردمندان گمنام هندو ترسیم گردیده اند و یا ده فرمان موسا که بعدا توسط ارسطو به ده مفهوم تبدیل شده در جهت شرح و توضیح هستی و وجود. یهودا نام یکی از فرزندان جاکوب ( یاکوب یا یعقوب ) در اصل و ریشه به شکل 《جی هو ده 》 بوده به این معنا که هو دارای ده جی یا جا و یا مکان می باشد. انسان امروز و آینده که در میدان دین بخصوص ادیان ابراهیمی ( یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام ) مشغول تحقیق و پژوهش میباشد و خواهد بود، باید بطور جدی این سوال را طرح نماید و سعی کند تا حد امکان یک پاسخ معقول و منطقی و حقیقی به آن ارائه دهد: منظور اجداد ابراهیم ساکن در سرزمین سومر از جویندگی ده چه بوده و چه می باشد؟ آیا داستان آدم و حوای این سه دین حقیقت دارد یا اینکه خدای حقیقی و واقعی در آفرینش اولیه همین دنیا در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، هر فرد انسانی را به شکل خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده و به هرکدام عشق و زندگی جاودانه اهداء نموده است؟ در پاسخ گوئی به این سوال باید آسمان های هفتگانه ابراهیم و هفت آسمان لایه بر لایه ارسطو که گویا یک کره زمین در مرکز مشترک آنها سر جای خود ساکن و ثابت ایستاده بوده باشد و هیئت یا نجوم بطلمیوس و سر انجام آیات قرآنی مربوط به سماوات سبع و الارض بطور جدی و از نو مورد بررسی قرار گیرند و باید کشف شود که ریشه های این اندیشه ها، تفکرات ، خیالات و تصورات در چه زمینه ای بوده اند. یا به بیانی دیگر : چرا خدای حقیقی و واقعی در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار فقط یک سامان یا نظم کلی در قالب یک عالم یا دنیا به شکل یک آسمان و یک زمین و هرآنچه که بین آنهاست، نیافریده بلکه هفت تا ؟
... [مشاهده متن کامل]
سرزمین مِزوپوتام پس از تسلط قوم اکّد بر فرهنگ و تمدن قوم سومر و بخشی از فرهنگ و تمدن قوم ایلام و پس از سقوط امپراتوری خود آنها به دو بخش جنوبی و شمالی تقسیم شده و نام های جدیدی بخود گرفته؛ نیمه جنوبی نام سرزمین کلده بخود گرفته با مرکزیت شهر بابل ( یعنی پیرو بل ) و نیمه شمالی نام سرزمین آشور ( شوری یا نمکی آغازین یا آسمانی ) با مرکزیت شهر نینوا ( یعنی نوای نَی ) .
... [مشاهده متن کامل]
سرزمین مِزوپوتام پس از تسلط قوم اکّد بر فرهنگ و تمدن قوم سومر و بخشی از فرهنگ و تمدن قوم ایلام و پس از سقوط امپراتوری خود آنها به دو بخش جنوبی و شمالی تقسیم شده و نام های جدیدی بخود گرفته؛ نیمه جنوبی نام سرزمین کلده بخود گرفته با مرکزیت شهر بابل ( یعنی پیرو بل ) و نیمه شمالی نام سرزمین آشور ( شوری یا نمکی آغازین یا آسمانی ) با مرکزیت شهر نینوا ( یعنی نوای نَی ) .
کلده ؛ کل دانیان؛ خال دائی یان ؛ خال ده :
این واژه ها در اصل و ریشه به شکل و معنای زیر بوده اند:
کلده - کُل ده : یعنی کل انسانی دهگانه می باشد به این معنا که فرد انسانی دارای ده جنبه یا بُعد انسانی و یا هر فرد انسانی دارای ده تا من یا خود و یا نفس مجرد می باشد، مشتمل بر پنج نفس مجرد مردانه و پنج نفس مجرد زنانه. معنای نهفته در پشت پرده ظاهر این واژه معادل و برابر است با معنای نهفته در پشت پرده ظاهر واژه های اوستایی - باستانی خویدوده و آژی ده اکه و معادل معنای نهفته در پشت پرده ظاهر نام بودا ( Buddah با تلفظ اصلی و ریشه ای ؛ بود ده ) بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
خال ده - به معنای عهد یا پیمان یا سمبل یا علامت و یا نشان عدد ۱۰ یا ابعاد دهگانه نفسانی افراد انسانی.
کلدانیان: به شکل کُل دانیان به معنای خردمندان و واقفین و آگاهان به ساختار کل ، هم ساختار طبیعت و کیهان و هم انسان.
خال دائی یان : به معنای قوم یا مردمی که بجای دائی ( برادر مادر ) خالو و یا بجای خالو دائی می گفته اند.
این واژه ها در اصل و ریشه به شکل و معنای زیر بوده اند:
کلده - کُل ده : یعنی کل انسانی دهگانه می باشد به این معنا که فرد انسانی دارای ده جنبه یا بُعد انسانی و یا هر فرد انسانی دارای ده تا من یا خود و یا نفس مجرد می باشد، مشتمل بر پنج نفس مجرد مردانه و پنج نفس مجرد زنانه. معنای نهفته در پشت پرده ظاهر این واژه معادل و برابر است با معنای نهفته در پشت پرده ظاهر واژه های اوستایی - باستانی خویدوده و آژی ده اکه و معادل معنای نهفته در پشت پرده ظاهر نام بودا ( Buddah با تلفظ اصلی و ریشه ای ؛ بود ده ) بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
خال ده - به معنای عهد یا پیمان یا سمبل یا علامت و یا نشان عدد ۱۰ یا ابعاد دهگانه نفسانی افراد انسانی.
کلدانیان: به شکل کُل دانیان به معنای خردمندان و واقفین و آگاهان به ساختار کل ، هم ساختار طبیعت و کیهان و هم انسان.
خال دائی یان : به معنای قوم یا مردمی که بجای دائی ( برادر مادر ) خالو و یا بجای خالو دائی می گفته اند.
در زبان لری بختیاری به معنی
بزرگ ده. ریش سفید
Kale deh
کل::بزرگ . آقا. kal
کل تیمور
کل جافر
کل دویت
کل مراد
بزرگ ده. ریش سفید
کل::بزرگ . آقا. kal
کل تیمور
کل جافر
کل دویت
کل مراد
در زبان لری بختیاری به معنی
کل::کنار. اطراف
ده::روستا
Keldeh
کل::کنار. اطراف
ده::روستا