کارکردگرایی جدید (جامعه شناسی). کارکردگرایی جدید ( جامعه شناسی ) ( به انگلیسی: ( Neofunctionalism ( sociology ) دیدگاهی است که بر اساس آن، ادغام اجتماعی نتیجه یکپارچگی گذشته است. این اصطلاح همچنین ممکن است برای توصیف لغوی نظریه اجتماعی استفاده شود که «پست» سنتی کارکردگرایی ساختاری است. در حالی که نظریه پردازانی مانند جفری سی. الکساندر آشکارا این اصطلاح را تصاحب کرد، [ ۱] برخی دیگر، مانند فیلسوف پساساختارگرا میشل فوکو، توسط منتقدان خود به عنوان کارکردگرایان معاصر دسته بندی شده اند. [ ۲]
کارکردگرایی جدید به طور همزمان به ✓ فرد با جامعه ✓ثبات با دگرگونی ✓نظریه با پژوهش تجربی ✓ایستایی با پویایی ✓ماتریالیسم و ایده آلیسم توجه و تاکید دارد.
کارکردگرایی در نظریه روابط بین الملل توسط دیوید میترانی توسعه داده شد. کارکردگرایی جدید روابط بین الملل توسط ارنست بی. هاس در دهه ۱۹۶۰ برای توضیح رسمی کار ژان مونه ( ۱۸۸۸–۱۹۷۹ ) استفاده شد.
در جامعه شناسی، کارکردگرایی جدید بیانگر احیای اندیشه تالکوت پارسونز توسط جفری سی الکساندر است که کارکردگرایی جدید را دارای پنج گرایش اصلی می داند:
• ایجاد شکلی از کارکردگرایی ساختاری که چند بعدی است و سطوح تجزیه و تحلیل خرد و کلان را شامل می شود.
• تاکید کارکردگرایی به چپ و رد خوش بینی پارسونز در مورد مدرنیته
• استدلال برای پیشبرد ضمنی دموکراتیک در تجزیه و تحلیل عملکردی
• جهت گیری تضاد، و
• برای تأکید بر عدم قطعیت و خلاقیت تعاملی.
در حالی که پارسونز به طور مداوم به کنشگران به عنوان مفاهیم تحلیلی نگاه می کرد، الکساندر کنش را حرکت افراد بتونی، زنده و تنفس کننده در زمان و مکان تعریف می کند. علاوه بر این، او استدلال می کند هر عملی دارای یک بعد از اراده آزاد است که توسط آن او کارکردگرایی را گسترش می دهد تا برخی از نگرانی های کنش متقابل نمادین را برطرف نماید. [ ۳]
نیل اسملسر قصد دارد مفهوم دوگانگی را به عنوان عنصری اساسی در درک رفتار فردی و نهادهای اجتماعی قلمداد کند. رویکرد او، بر اساس نظریه زیگموند فروید، فرایندهای درون روانی را در نظر می گیرد تا نقش ها را در نقطه شروع. او در موقعیت هایی که افراد به یکدیگر وابسته هستند، دوگانگی ( در جهت گیری متقابل عاطفی نسبت به شی یا نماد یک شخص ) را بیشتر کاربردی می داند. به نظر او عنصر مشترک وابستگی این است که آزادی خروج محدود می شود زیرا از نظر سیاسی، ایدئولوژیکی یا احساسی هزینه بر است؛ بنابراین وابستگی مستلزم گرفتار شدن است. اسملسر به دنبال دیدگاه های خود در مورد دوگانگی، استدلال می کند نظرسنجی ها باید به عنوان ساختارهای مخدوش از واقعیت تلقی شوند که ابهام و ابهام را به حداقل می رسانند و از آن مشروعیت می گیرند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفکارکردگرایی جدید به طور همزمان به ✓ فرد با جامعه ✓ثبات با دگرگونی ✓نظریه با پژوهش تجربی ✓ایستایی با پویایی ✓ماتریالیسم و ایده آلیسم توجه و تاکید دارد.
کارکردگرایی در نظریه روابط بین الملل توسط دیوید میترانی توسعه داده شد. کارکردگرایی جدید روابط بین الملل توسط ارنست بی. هاس در دهه ۱۹۶۰ برای توضیح رسمی کار ژان مونه ( ۱۸۸۸–۱۹۷۹ ) استفاده شد.
در جامعه شناسی، کارکردگرایی جدید بیانگر احیای اندیشه تالکوت پارسونز توسط جفری سی الکساندر است که کارکردگرایی جدید را دارای پنج گرایش اصلی می داند:
• ایجاد شکلی از کارکردگرایی ساختاری که چند بعدی است و سطوح تجزیه و تحلیل خرد و کلان را شامل می شود.
• تاکید کارکردگرایی به چپ و رد خوش بینی پارسونز در مورد مدرنیته
• استدلال برای پیشبرد ضمنی دموکراتیک در تجزیه و تحلیل عملکردی
• جهت گیری تضاد، و
• برای تأکید بر عدم قطعیت و خلاقیت تعاملی.
در حالی که پارسونز به طور مداوم به کنشگران به عنوان مفاهیم تحلیلی نگاه می کرد، الکساندر کنش را حرکت افراد بتونی، زنده و تنفس کننده در زمان و مکان تعریف می کند. علاوه بر این، او استدلال می کند هر عملی دارای یک بعد از اراده آزاد است که توسط آن او کارکردگرایی را گسترش می دهد تا برخی از نگرانی های کنش متقابل نمادین را برطرف نماید. [ ۳]
نیل اسملسر قصد دارد مفهوم دوگانگی را به عنوان عنصری اساسی در درک رفتار فردی و نهادهای اجتماعی قلمداد کند. رویکرد او، بر اساس نظریه زیگموند فروید، فرایندهای درون روانی را در نظر می گیرد تا نقش ها را در نقطه شروع. او در موقعیت هایی که افراد به یکدیگر وابسته هستند، دوگانگی ( در جهت گیری متقابل عاطفی نسبت به شی یا نماد یک شخص ) را بیشتر کاربردی می داند. به نظر او عنصر مشترک وابستگی این است که آزادی خروج محدود می شود زیرا از نظر سیاسی، ایدئولوژیکی یا احساسی هزینه بر است؛ بنابراین وابستگی مستلزم گرفتار شدن است. اسملسر به دنبال دیدگاه های خود در مورد دوگانگی، استدلال می کند نظرسنجی ها باید به عنوان ساختارهای مخدوش از واقعیت تلقی شوند که ابهام و ابهام را به حداقل می رسانند و از آن مشروعیت می گیرند.
