چیستی معنویت اسلامی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چیستی معنویت اسلامی، انسان باوری است. معنویت اسلامی انسان را شایسته و سزاوار رسیدن به قرب الهی می داند و او را بی واسطه در رابطه با خداوند، دارای استعداد خلافت الهی و تجلی اسماء و صفات الهی معرفی می کند. در این مقاله سعی شده است علاوه بر تعریف معنویت اسلامی و ویژگی های آن، موارد دلخواه انسان بر حسب نیازهای معنوی در وضعیت این جهانی او به تصویر کشیده شود.
رابطه عقل و دین برای معنویت عقلانی پایه محسوب می شود. بین معنویت وحیانی و انتخاب عقلانی، رابطه عموم و خصوص مطلق برقرار است. نتیجه این پیوند رسیدن به حیات طیبه، با ویژگی های منحصر به فرد خواهد بود. این حیات طیبه زمانی میسر می شود که تمام وجود فرد درگیر با مسئله انتخابی او گردد؛ نه اینکه فرد گاهی دیندار و گاهی غیردینی عمل کند. این دین عقلانی یا به عبارت دیگر معنویت عقلانی به متن زندگی فرد راه پیدا می کند و آنگاه انسان سالک الی الله می گردد. معنویت اسلامی به شیوه های گوناگون به وجود می آید و ویژگی های خاصی دارد، از جمله این قابلیت را دارد که به بیرون از زندگی فردی رسوخ کند.
مقدمه
قرآن کریم آخرین و کامل ترین کتاب آسمانی است که خدای متعال برای هدایت انسان ها نازل فرموده است؛ در این منشور زندگی، هرآنچه به کمال و خوشبختی انسان ها مربوط می شود، به ودیعه گذاشته شده است. اما گفتنی است حقایقی مربوط به کمال نهایی و رسیدن به اوج ادراک معنوی به شکل رمز و اشاره در سراسر آیات آن پراکنده است و یافتن کلید این رموز در گرو انتخاب راه صحیح است. در سال های اخیر، جنبش هایی با نام جریان های معنویت گرا در جهان پدید آمدند که با داشتن شعارهایی جذاب برای رسیدن به سعادت، هر انسان طالب معنویت و خوشبختی را در نگاه اول به خود جذب می کنند. در دل این جریان ها لذت های گوناگونی که بشر در خیالش می پروراند و خواهش های رنگارنگی وجود دارد که به وهمش خطور می کند. معنویت های جدید دارای ویژگی های پراکنده ای هستند: «آموزش روش های تمرکز فکر، کسب آرامش روحی و جسمی و تمرین های ورزشی مانند: تی ام، یوگا، مدیتیشن، ریکی و... برخی همچون رائیلیان و کلیسای شیطان، عقایدی ضددینی و انسانی دارند و با انکار دین یا دعوت پیروان خود به استفاده از مواد مخدر، مشروبات الکلی، موسیقی های مخرب و خوردن خون به تجربه های ناشناخته ای کشیده می شوند که همگی افکار و اعمال غیرانسانی مثل: خشونت، انتقام، لذت جویی، بی بندوباری، ناسازگاری و... را ترویج می کنند» اما این لذات تنها رضایت و آرامشی موقت برای بشر به دنبال داشته و رنج، ناکامی و پوچی ناشی از جریان معنوی روح او را آزرده می کند.انسان امروزی، در زندگی این جهانی، با همه فریبندگی، گستردگی، زیبایی و دلربایی خود را گرفتار و اسیر می بیند و در جست وجوی معنا و هدفی برای هستی و حیات خویش است. از این رو، به معنویت روی آورده و درمان و کاهش اضطراب ها، افسردگی ها و رفع هزاران آسیب روانی و اجتماعی خود را در این معنویت جست وجو می کند. اما میان سعادتی که ادیان نوظهور از آن دم می زنند و سعادت حقیقی تفاوت از زمین تا آسمان است.مبانی نظری در این جنبش ها اومانیسم و سکولاریزم است به شکلی که انسان در آن محور همه امور عالم است، به عبارت دیگر نظام تکوین تشریع و هم قانونگذاری باید مطابق خواسته های انسان باشد و انسان باید تنها به عقل و دستاورد معرفتی خویش اعتماد کند و نیازی به موجود ماورای خود نداشته باشد؛ در این نوع منطق و نگرش اعتقاد به خدا، دینی درست است که بر اساس امیال و خواسته های انسان تنظیم شده باشد. «از این رو، دین باید انسانی باشد؛ نه اینکه انسان دینی باشد». محورهای اساسی این نوع نگرش بر محور کرامت ذاتی و بی انتهای آدمی و انکار گناه کاری ذاتی انسان است و تفرد اصالت دادن به شخصیت فرد و لذت جسمانی انسان مورد نظر است. عرفی گرایی و سکولارشدن همه چیز، از جمله جامعه، سیاست، حکومت، قانون، علم، هنر و حتی دین از نوع نگرش معنویت های جدید محسوب می شود. فلسفه آنان بر انکار ایمان به خداوند و ستایش انسان به جای خداوند بنا شده است.اما سرمایه معنوی اسلام توانایی رقم زدن انقلابی درونی و اجتماعی را دارا است و به لحاظ شناخته نشدن و پنهان شدن در زیر غبار تعبیرات نااهلان، تنها عده اندکی توانایی درک آن را داشته اند، اما همیشه نیاز به این معنویت به طور فطری در انسان ها بوده است. انسان مدرن نیز، این نیاز را درک کرده است، اما با وجود این غبار، از دست یافتن به این حقیقت رویگردان است. از این رو، باید از این معنویت غبارگرفته، غبارروبی کرد و در بسته های زیبا به بشر امروزی عرضه کرد. معنویت طلبی میلی است که به هیچ وجه نمی توان آن را از وجود انسان حذف کرد؛ زیرا انسان برای معرفت و عبودیت خداوند آفریده شده و ظرفیتی نامتناهی برای رسیدن به این هدف را دارا است. اعراض از یاد خدا، ممکن است این کشش به حقیقت نامتناهی را به فراموشی سپارد، اما هیچگاه این آتش آسمانی خاموش نخواهد شد. در این مقاله سعی شده است علاوه بر تعریف معنویت اسلامی و ویژگی های آن، موارد دلخواه انسان بر حسب نیازهای معنوی در وضعیت این جهانی او به تصویر کشیده شود.
معنویت اسلامی
معنویت از منظر قرآن کریم، چنان با جان و هستی آدمی آمیخته است که غفلت از آن، گویی با خدافراموشی گره خورده و نکته اینجا است که انسان با نسیان حق خود را از یاد برده و از دست می دهد. هدف از معنویت اسلامی و خدا محور دست یابی به نیروهای خارق العاده و تنها وضعیت های مطلوب روانی نیست، بلکه حقیقتی متعالی و فراتر از تمام نمودهای هستی را ارائه می دهد و به همه هستی معنایی خاص می بخشد. باور به وجود حقیقی که دارای خیر مطلق و کمال نامحدود و سرچشمه بی پایان رحمت و زیبایی و بی نیازی است، به هستی و حیات، شکوه و معنا می بخشد.ویژگی معنویت اسلامی انسان باوری است. معنویت اسلامی انسان را شایسته و سزاوار رسیدن به قرب الهی می داند و او را بی واسطه در رابطه با خداوند، دارای استعداد خلافت الهی و تجلی اسماء و صفات الهی معرفی می کند. به همین جهت، راه به سوی خدا برای او بسیار نزدیک است. «و ان الراحل الیک قریب المسافه» (دعای ابوحمزه ثمالی) و پیمودن آن برای کسی بسیار سهل است که اراده سیر الی الله دارد.ظرفیت نامتناهی انسان، در صورتی که در راستای معرفت و عبودیت حق جریان یابد، شکوفا می شود و به دستیابی ایمان و عمل صالح می انجامد از آن سو، اگر این استعداد متعالی و نامحدود انسانی به سطوح پست زندگی و هستی معطوف گردد، حیات دنیا شکل می گیرد. گفتنی است که انسان موضوع خلقت خداوند و با عظمت ترین و نیرومندترین موجود جهان هستی است. چنانکه در قرآن آمده است که «اِنَّا عَرَضْنَا الْاَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ الْجِبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْاِنْسانُ اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»؛ ما آن امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس آنها از تحمل آن امتناع کردند و ترسیدند، و انسان آن را حمل کرد؛ چون انسان ستم پیشه و جاهل بود و همه چیز برای رشد و تعالی او مسخر شده است. «وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون» اما نه برای اینکه انسان موضوع انسان باشد. در واقع انسان به معنای کامل کلمه مهم ترین موضوع و تمام غایت خداوند است، جایز است این انسان نیز موضوع مهم خود را خداوند بداند و هدفش از بودن در دنیا، رسیدن به کمال و جاودانگی باشد. این کمال در حقیقت همان حقیقت جاودانه الهی است که ربط انسان به خدا نیز دقیقاً به همین جا ختم می شود و از آغاز حرکت رو به نهایت سیر می کند و در سیر تکاملی خود رو به بارگاه ربوبی دارد و در این بین معاشقه ای دوطرفه صورت گرفته است. این معادله زمانی زایل می شود که انسان فقط خود را ببیند و هدف از بودنش در این جهان را فقط «این جهانی» و خود کامگی ببیند و کامجویی او از هر آنچه که برای تعالی او مسخر شده فقط پر کردن ظرفیت زمانی عمر خود باشد.
وضعیت این جهانی انسان
...

پیشنهاد کاربران

بپرس