پایه گذار قواعد فقهی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] این مقاله به پژوهش و بررسی القواعد والفوائد پرداخته که حاصل اندیشه و پژوهش فقهی و گزارش آرای فقهای دیگر مذاهب اسلامی است. چارچوب پژوهش و تربیت بحث حاضر نیازمند ارائه گفتاری در (قواعد فقهی) است. از این رو، مقاله در دو فصل ارائه می شود:فصل نخست در بیان معنای لغوی و اصطلاحی قواعد فقهی، پیدایی آن و معرفی بارزترین آثاری است که در این باره در مذاهب اسلامی نوشته شده؛ فصل دوم پژوهشی در کتاب القواعد والفوائد است که دو بحث را دربر دارد:یکم. تأسیس قواعد امامیه در سده هشتم هجری؛ دوم. تلاش های شهید اول دراین باره و گفتار و نظریات شخصیت ها درباره وی و کتاب القواعد.
قواعد فقهی بسیاری وجود دارد که هریک قاعده ای ضابطه مند و جامع دارد و نیز دربردارنده مسائل فقهی بسیار است. فقیهان با بررسی و پژوهش در مسائل فقهی و فروع آن، قواعد فقهی را استخراج می کنند و هر مجموعه را به قاعده ای کلی ارجاع می دهند که حکم آن بر تمام یا اکثر مسائل جزئی متشابه جاری و ساری است. (قرافی) دراین باره می نویسد:قواعد فقهی بسیار و گسترده است، چنان که بر اسرار و حکمت های شرع مشتمل است و بسیار مفید می نماید و هر اندازه فقیه بر آن ها احاطه داشته باشد، قدر و منزلت دارد. چارچوب و ساختار قانونی این قواعد که رسا و با عباراتی گویا و استوار است و اهمیت بسیاری در تربیت و پرورش اندیشه فقه پژوه دارد.معنای لغوی و اصطلاحی قواعد فقهی، پیدایی آن و معرفی آثار برجسته مذاهب اسلامی:
مفهوم لغوی و اصطلاحی
قواعد جمع قاعده به معنای اصل و اساس است. در صحاح جوهری آمده: (قواعد بیت وبَنا اساس و پایه آن است). معنای قاعده از (قعود) یعنی ثبات و استقرار گرفته شده است. در آیه آمده:(واذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت واسماعیل) (فأتی اللّه بنیانهم من القواعد) معنای لغوی (فقه) فهم دقیق و عمیق است:فما هؤلاء القوم لایکادون یفقهون حدیثاً؛ چه بر سر این قوم آمده که هیچ سخنی را نمی فهمند؟فقه در اصطلاح به معنای مجموع احکام شرعی فرعی کلی یا وظایفی است که شارع یا عقل (در صورت نبود شرع) وضع می کند. از آن رو که فقه از امور معنوی است، قاعده را از معنای مادی (که در کتب لغت آمده) به معنای معنوی آن گرفته ایم. قاعده مفهومی عام و کلی است که بر جزئیات یا مفردات خود قابل انطباق است و هر علمی (قواعدی) دارد.قواعد فقهی نیز چندین تعریف دارد. شاید تعریف جامع و مانع آن عبارت باشد از:۱. (الحکم الکلی الذی ینطبق علی جمیع جزئیاته لتعرف احکامها منه؛ حکم کلی که بر تمامی جزئیاتش منطبق است تا احکام شناخته شود).مثلاً قاعده (عقد باطل هیچ گونه اثری ندارد)، حکمی کلی است که بر عقود باطل معین تطبیق می شود و می گوییم: این عقد ، اثری ندارد؛ چون باطل است یا آن اجاره اثری ندارد؛ چون باطل است.۲. (قضیة کلیة یتعرف منها احکام جزئیات موضوعها؛ قضیه ای کلی که احکام موضوعات جزئی مربوطه از آن فهمیده می شود).۳. (اصول فقهیة کلیة فی نصوص موجزة دستوریة تتضمن احکاماً تشریعیة عامة فی الحوادث التی تدخل تحت موضوعها؛ اصول کلی فقهی که در متون موجز (کوتاه و رسا) قانونی آمده، احکام عام و کلی تشریعی درباره رخدادهایی را دربر دارد که موضوع هریک از احکام کلی است).۴. (قضیة کلیة تنطبق علی جمع جزئیاتها أو أکثرها تعرف منها احکامها؛ قضیه ای کلی که قابل انطباق بر تمامی یا اکثر جزئیاتش است و احکام آن ها بدین وسیله معلوم می گردد).گویا دکتر سرحان این تعریف را متأثر از تعریف نخست از ابن نجیم حنفی مصری مطرح کرده است.۵. (تشمل علی حکم شرعی عام، یستفاد من تطبیقها الحصول علی أحکام شرعیة جزئیة هی مصادیق لذلک الحکم العام؛ دربردارنده حکم کلی شرعی است که با اجرای آن، بر احکام جزئی شرعی که مصادیق آن حکم کلی است، دست می یابیم).۶. (الحکم الفقهی المندرج تحته فروع مختلفة من باب واحد؛ حکم فقهی که فروع مختلفی از یک باب را دربردارد).۷. (کبری قیاس یجری فی أکثر من جمال لاستنباط حکم شرعی فرعی جزئی أو وظیفة لذلک؛ کبرای قیاس که در بیش تر مواقع برای استنباط حکم فرعی و جزئی شرعی جاری می شود یا تعیین وظیفه و فعل مکلف).۸. (احکام کلیة تندرج تحت کل منها مجموعة من المسائل الشرعیة المتشابهة من أبواب شتی؛ احکام کلی که مجموعه مسائل شرعی مشابه در چندین باب تحت آن ها مندرجند).۹. (الاصل الکلی الذی ثبت من ادلته الشرعیه وینطبق بنفسه علی مصادیقه، انطباق الکلی الطبیعی علی مصادیقه؛ اصلی کلی که با ادله شرعی ثابت شده و به گونه انطباق کلی و طبیعی، بر مصادیق خود قابل اجراست).۱۰. (مجموعة من الأحکام المتشابهة التی ترجع إلی قیاس واحد یجمعها أو ضابط فقهی یربطها؛ مجموعه احکام مشابه که خاستگاه قیاس یا ضابطه ای فقهی دارد).
← نتیجه
اگر قواعد فقهی در مجموعه مؤلفات مستقل نیامده، دلیل بر عدم وجود آن ها نیست؛ زیرا تدوین آثار منشأ و به وجود آورنده قواعد فقهی نیست، بلکه کاشف و بیانگر وجود آنهاست.منابع شریعت اسلامی، مأخذ و مستندات آغازین و اساس پیدایی قواعد فقهی شمرده می شود. معجزه پیامبر (صلی الله علیه و آله) یعنی قرآن کریم ، قواعد بسیاری را دربردارد که از آغاز شریعت ، حدود و ثغوری وضع کرده و اهداف اسلام را در زمینه احکام و قوانین وضع شده برشمرده است.فقها دراین باره گام هایی برداشته اند که نسبتاً موفقیت آمیز بوده است، گرچه کوشش ها و اقداماتی فردی بوده، نمی توان همه آن ها را (قواعد فقهی) به معنای صحیح کلمه دانست؛ زیرا (سدّ باب اجتهاد) بنابر عقیده برخی مذاهب اسلامی (جز امامیه) مانع روند درست و پیشرفت بوده است. روشن است که بنیان قاعده ای گذاشته نشده، مگر آن که از نصوص قرآنی برداشت شده یا از حدیث شریف یا از ائمه مذاهب برگرفته شده است، یا از عبارات پیروان اینان که به تدریج صورت قاعده فقهی به خود گرفته است. در ادامه، بارزترین گام های فقیهان (با نگارش آثار خود) گزارش می شود. این آثار گرچه نگاشته هایی ستودنی است، گام هایی نخستین به شمار می رود و به رغم سادگی شان موفقیت آمیز است، چنان که گاه متداخل با علم اصول است.
← نخستین قواعد فقهی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس