پادار
/pAdAr/
فرهنگ اسم ها
معنی: ثابت، ثابت ( نگارش کردی
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم پسر، اسم کردی
لغت نامه دهخدا
- پادار شدن ؛ استقرار یافتن.
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) ۱ - آنکه پا دارد : مقابل بی پا. ۲ - برقرار باقی جایگیر متمکن ثابت . ۳ - معتبر با اعتبار با آبرو. ۴ - توانگر ثروتمند. ۵ - باوفا وفادار پایدار در دوستی . ۶- چوبدستی چماق عمود . ۷- اسب جلد و چابک . ۸- روز بیستم از ماههای ملکی .
آنکه پای دارد پایور
فرهنگ عمید
۲. ثابت، پابرجا
۳. پاینده، باقی.
* پادار شدن: (مصدر لازم ) [مجاز] پابرجا شدن، استوار شدن.
* پادار کردن: (مصدر متعدی ) [مجاز]
۱. برقرار کردن.
۲. پابرجا کردن.
۳. (حسابداری ) تٲمین اعتبار برای هزینه ای.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
پادار (حاجی قبول). پادار ( به لاتین: Padar ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان حاجی قبول واقع شده است. پادار ۷۴۴ نفر جمعیت دارد. [ ۱]
wiki: پادار (حاجی قبول)
پادار (داغستان). پادار ( به لاتین: Padar ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در داغستان واقع شده است. [ ۱]
wiki: پادار (داغستان)
پادار (شابران). پادار ( به لاتین: Padar ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان شابران واقع شده است. پادار ۵۶۳ نفر جمعیت دارد. [ ۱]
wiki: پادار (شابران)
پادار (شماخی). پادار ( به لاتین: Padar ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان شماخی واقع شده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: پادار (شماخی)
جدول کلمات
مترادف ها
پست، پایی، پادار، دارای پا
پادار، لندوک، پادراز، پایه دار
پادار، پنجه دار، شبیه پا
پیشنهاد کاربران
خیلی بد
دورهابتدایی ۶ ساله توصیفی
پادار ، مداوم، پیا پی، پی دار
از واژگان پهلوی آذری بازمانده در زبان آذری است
از واژگان پهلوی آذری بازمانده در زبان آذری است