وامق و عذرا

فرهنگ فارسی

نام داستانی است از عشق دو دلداده بهمین نام . داستان وامق و عذرا سالها پیش از نفوذ اسلام در ایران و بقول دولت شاه در عهد انوشیروان رواج داشته است . عنصری این داستان را بنظم آورده است . متن منظوم در دست نیست ولی اخیرا اوراق پراکنده ای از این کتاب یافت شد و به همت مرحوم محمد شفیع به طبع رسید . این منظومه مثنویی است ببحر متقارب . عذرا نام معشوقه وامق است که کنیزکی بود در زمان اسکندر ذوالقرنین بسیاری از نام های اشخاص و امکنه این داستان یونانی است بنابراین بعید نیست که اصل داستان از یونانی به پهلوی ترجمه شده و پس از اسلام آنرا به پارسی برگردانده باشند . وامق و عذری جوشقانی در کتابخانه ملک بنام دیوان شعیب بشماره ۵۵۷۷ ثبت شده و تاریخ تالیف آن بطور قطع معلوم نیست احتمال دارد که از قرن ۱۱ ه. ببعد یعنی از ۱٠٠٠ تا ۱٠۵٠ هجری باشد و حاوی قطعات قصاید ترجیعات از شعیب است ۲۱۵ صفحه مثنوی وامق و عذرای آن با این بیت شروع میشود: الهی مخزن اسرار بگشای فروغ مطلع انوار بنمای

دانشنامه عمومی

وامق و عذرا از عشاق مشهور ادب پارسی هستند. داستان عشق این دو، سرچشمهٔ یونانی[ ۱] دارد.
عنصری ملک الشعرای دربار غزنوی، قدیمی ترین شاعر پارسی گویی است که در سدهٔ پنجم هجری، وامق و عذرا را در بحر متقارب به قالب مثنوی منظوم درآورده است. بیرونی منظومه عنصری را به عربی ترجمه کرده است. در سده های بعد دیگران نیز از جمله قتیلی بخارایی، شعیب جوشفانی، صلحی خراسانی، نامی اصفهانی[ ۲] به پیروی از عنصری منظومه های با همین عنوان سروده اند.
این داستان از یونانی به سریانی و بعدها در زمان خسرو انوشیروان به پارسی میانه برگردانده شده بوده است. تواریخ[ ۳] از دستور امیر عبدالله بن طاهر فرماندار خراسان در دوران عباسیان، برای به آب انداختن نسخه ای از آن اشاره می کنند.
اثر عنصری برای مدت ها، حتی به اذعان جامی، مفقود شده بود. تا اینکه در پاکستان محمد شفیع، ۳۷۲ بیت[ ۴] از این مثنوی را در چند برگ لابلای کتابی دربارهٔ وقف در قرآن، پیدا کرد و با ضمیمه کردن ۱۴۲ بیت دیگر از اشعار پراکنده که در فرهنگ ها آمده بود و سعید نفیسی آنها را در اختیار وی قرار داد، به طبع آن پرداخت. سعدی نیز در غزل ۶۱۳ خود از این داستان نام می برد. [ ۵]
عذرا، دختر پادشاهِ جزیره یِ شامس ( Samos ) , [ ۶] در معبد شهر، به جوان زیبارویی به نام وامق برمی خورد که از ترس نامادری خود به شامس گریخته است. به وساطت عذرا، وامق میهمان دربار ملک می شود؛ از او در بزمی پرسش ها می شود و توانایی های او را می سنجند. این دو دلباختهٔ هم می شوند. شبی از شدت عشق، وامق به نزدیکی سرای عذرا می رود، اما تنها آستان در را می بوسد و بر می گردد. آموزگار عذرا این خبر را به پادشاه می دهد و او برمی آشوبد میان این دو فراق می افتد. دشمنان به تاخت و تاز به شهر می پردازند، پادشاه کشته می شود و عذرا اسیر. عاقبت بازرگانی که حال عذرا را در می یابد، به او قول می دهد که او را به وصال وامق برساند. دیدار نخستینِ عذرا و وامق در معبد را عنصری اینگونه می سراید:
تمام اعلام، نام های افراد و اماکن، بجز دو فرد اصلی داستان، پارسی شدهٔ اسامی یونانی هستند. با بررسی پاپیروس ها و کتیبه های یونان باستان، پژوهشگران از جمله بو اوتاس وامق و عذرا را با متیوخوس و پارتنوپ ( به انگلیسی: Metiochus and Parthenope ) [ ۷] تطبیق داده اند.
عکس وامق و عذرا
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

وامِق و عَذرا
وامِق و عَذرا
عنوان فارسی داستان عاشقانۀ یونانی الاصلی که احتمالاً در دورۀ انوشروان به زبان پهلوی درآمده است. کهن ترین روایت فارسی این داستان سرودۀ عنصری بلخی است. نزدیک ترین روایت به اثر عنصری، به دست مولوی محمدشفیع لاهوری، استاد زبان فارسی در پاکستان، پیدا شد که در قرن ۵ق نوشته شده و علاءالدین جهان سوز شنسبانی آن را به بامیان برده بود (لاهور، ۱۹۶۷). این اثر به وزن شاهنامه است. در مجمل التواریخ والقصص و تاریخ گزیده آمده که این داستان واقعیتی تاریخی داشته است. در این داستان، عذرا دختری جنگاور و وامق خویشاوند اوست و این دو عاشق یکدیگر می شوند. وامق از ترس توطئه زن پدر از شهر خود می گریزد و به دربار پدر عذرا پناهنده می شود. در این میان، مادر عذرا می میرد و با کشته شدن پدرش در هجوم دشمنان، عذرا را به کنیزی می فروشند. سرانجام عذرا به کوشش وامق از اسارت آزاد می شود. شاعرانی چون جوشقانی، ضمیری اصفهانی، نامی اصفهانی، قزوینی شیرازی ( ـ۱۲۴۹ق) و فصیحی شیرازی این اثر را به نظم کشیده اند. لامعی برسوی این منظومه را به ترکی ترجمه کرده است.

پیشنهاد کاربران

وامق و عذرا از عشاق مشهور ادب پارسی هستند. داستان عشق این دو، سرچشمهٔ یونانی دارد.
پیشینه ادبی
ویرایش
عنصری ملک الشعرای دربار غزنوی، قدیمی ترین شاعر پارسی گویی است که در سدهٔ پنجم هجری، وامق و عذرا را در بحر متقارب به قالب مثنوی منظوم درآورده است. بیرونی منظومه عنصری را به عربی ترجمه کرده است. در سده های بعد دیگران نیز از جمله قتیلی بخارایی، شعیب جوشفانی، صلحی خراسانی، نامی اصفهانی به پیروی از عنصری منظومه های با همین عنوان سروده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

این داستان از یونانی به سریانی و بعدها در زمان خسرو انوشیروان به پارسی میانه برگردانده شده بوده است. تواریخ از دستور امیر عبدالله بن طاهر فرماندار خراسان در دوران عباسیان، برای به آب انداختن نسخه ای از آن اشاره می کنند.
اثر عنصری برای مدت ها، حتی به اذعان جامی، مفقود شده بود. تا اینکه در پاکستان محمد شفیع، ۳۷۲ بیت از این مثنوی را در چند برگ لابلای کتابی دربارهٔ وقف در قرآن، پیدا کرد و با ضمیمه کردن ۱۴۲ بیت دیگر از اشعار پراکنده که در فرهنگ ها آمده بود و سعید نفیسی آنها را در اختیار وی قرار داد، به طبع آن پرداخت. سعدی نیز در غزل ۶۱۳ خود از این داستان نام می برد.
چکیده داستان
ویرایش
عذرا، دختر پادشاهِ جزیره یِ شامس Samos۶] در معبد شهر، به جوان زیبارویی به نام وامق برمی خورد که از ترس نامادری خود به شامس گریخته است. به وساطت عذرا، وامق میهمان دربار ملک می شود؛ از او در بزمی پرسش ها می شود و توانایی های او را می سنجند. این دو دلباختهٔ هم می شوند. شبی از شدت عشق، وامق به نزدیکی سرای عذرا می رود، اما تنها آستان در را می بوسد و بر می گردد. آموزگار عذرا این خبر را به پادشاه می دهد و او برمی آشوبد میان این دو فراق می افتد. دشمنان به تاخت و تاز به شهر می پردازند، پادشاه کشته می شود و عذرا اسیر. عاقبت بازرگانی که حال عذرا را در می یابد، به او قول می دهد که او را به وصال وامق برساند. دیدار نخستینِ عذرا و وامق در معبد را عنصری اینگونه می سراید:
نگه کرد بدان روی وامق درنگ کزو خیره شد آن بت آرای گنگ
سر و زلف مشکین او چون گره فکنده بگل کرده بر بر زره
همی کرد عذرا به وامق نگاه یکی شاه دید از در و گاه
دل هر دو برنا برآمد بجوش تو گفتی تهی ماند جانشان ز هوش
ز دیدار خیزد همه رستخیز بر آید بمغز آتش مهر تیز

بپرس