هخامنش

/haxAmaneS/

فرهنگ اسم ها

اسم: هخامنش (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: haxāmaneš) (فارسی: هَخامنش) (انگلیسی: hakhamanesh)
معنی: دوست منش، دوست کردار، کسی که دارای کردار و اندیشه نیک است، ( اَعلام ) هخامنش: [حدود پیش از میلاد] سردودمان سلسله ی هخامنشی، نیای کوروش بزرگ و رهبر قوم پارس، ( در اعلام ) نام نیای هخامنشیان و سر سلسله ی خاندان هخامنشی، در پارسی باستان مرکب از هخا ( دوست و یار ) + منش ( فهم و شعور )، نام سرسلسله خاندان هخامنشی
برچسب ها: اسم، اسم با ه، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

هخامنش. [ هََ م َ ن ِ ] ( اِخ ) یا هخامنیش ، در پارسی باستان مرکب از دو جزء است. جزء اول هخی به معنی دوست و یار و جزء دوم منیش ازمنه به معنی حس باطنی ، فهم و شعور و اندیشیدن و جمعاً به معنی «دوست منش » است. وی سر دودمان سلسله هخامنشی و جد اعلای کورش و داریوش است. ( از حاشیه برهان چ معین ). وی بزرگ خاندان خود و از مشاهیر فارس بوده اما به سلطنت نرسیده و نخستین کسی که از خانواده او به حکومت فارس رسید فرزند او چش پش اول بود. ( از ایران باستان پیرنیاج 1 ص 426 ببعد ). رجوع به هخامنشی و هخامنشیان شود.

فرهنگ فارسی

نام سر سلسله خاندان هخامنشی است که یکی از خاندان های باستانی ایران است و در پارس ( فارس ) بر عده ای از طوایف پارسی حکومت و امارت داشتند و اعقابش سرانجام به تاسیس دولت مقتدری در آسیا که از ۵۵۹ تا سال ۳۳٠ ق م . دوام آورد موفق گردیدند . وی جد اعلای کورش کبیر و داریوش است .

دانشنامه آزاد فارسی

هَخامنش
هخامنش، به معنی کسی که مَنِشی دوستانه دارد. سر سلسله دودمان هخامنشی که اطلاعات کمی از او داریم. داریوش کبیر در سنگ نبشته اش نیای پنجم خود را هخامنش می داند. ولی کوروش آن جا که به تبار خود اشاره می کند، نامی از او نمی برد. با توجه به وجود عنصر «هخا» در گل نبشته های کاپادوکیه (کول تپه )، قدمت نام و قوم هخامنش را می توان تا دوهزار پیش از میلاد به عقب کشید.

پیشنهاد کاربران

حسینی جم
هخامنش یعنی حق خواه منش، حق کلمه ای عربی است که ریشه پارسی داردحق ( هخ ) به معنی راستی هخامنش کسی که منش راستی و درستی را پیشه کرده باشد
ایرمان، ائیریامَن، آریامَن، هَخامَن - نام پسرانه
واژه اوستایی: اَئیریَمَن ( airyaman )
در هات ( بخش ) 53 یَسنا و هَفتَن یَشت کوچک و اردیبهشت یَشت >>> اَئیریَمَن ایشیَه یا اَشایی ( نیایش یا نماز اَئیریامَن اَیشیا )
...
[مشاهده متن کامل]

در هفت هات ( یَسن 35 تا 41 ) >>> هَخامَن ( haxeman )
اهریمن 99999 گونه بیماری به جان انسان ها پدید می آورد، سپس ایرمان برای هَمِستاری ( غلبه ) بر اهریمن، از سوی اهورامزدا 99999 فروهر اَشایی ( تندرستی ) پدید می آورد ( نگاهی به واژه آناهیتا شود! )
( ( یادآوری از واژه نوروز:
نام بیست و دومین روز اوستایی به همراه باد:
22. باد ( وایو، واتَه ) و آریامَن پیروزمند ( اَئیریامَن - در وَدا با نام بَغ: ایزد بخت و اقبال ) :
نسیم، باد خُنَک و مُلایم، هوا و نفس دلپذیر و دلچسب -
ایزد باد، هوا و ایزد دوستی و آرامش و درمان بخشی ) )
ایر: هَخ - واژه عربی "حق" هم از این واژه گرته برداری شده است!
دوست، رفیق، یار ( یاور ) ، همراه، همدل، هم نشین، هم پیاله! -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
به مانند "هَخامنش" که هم معنی است با ایرمان!:
دوست مَنِش ( خاکی، جوانمرد ) ، نیک منش، دریا دل!
مان ( مَن ) : در اینجا به معنی اندیشه و منش هست!
پندار، اندیشه، رای، فکر - قضاوت، داوری، سنجش، ارزیابی -
شخصیت، انسانیت، منش، نهاد، وجود، گوهره، نژاد، خیم!، آسِن ( در واژه آسنا! ) ، روه ( روح - در واژه روهان! )
معنی: درمان بخش، سودمند، بدرد بخور، کار راه انداز، وِشکَرد! -
همکاری ( اوستایی: hataxšatarīeh ) ، همپایی، همیاری، پا به رکاب بودن، یاره ( یارا ) ! -
خوشگوار، روان آرام و خوش داشتن، نیک کردار، خوش برخورد، گُشاده رو، دوست داشتنی، خواستنی، کاریزما دار! -
دل گُنده و دریا دل، همدل، دوست، مهربون، مِهروَرز -
باباکرم، باباشَمَل، لوطی ( لوتی: شکم پرست، شکمو - برهنه، عُریان، لُخت و پَتی ) ،
مردانه، مرد دل، جوانمرد، رادمرد، خاکی، باباشمل، کریم، بخشنده، مِهمان ( بزرگوار ) ، جوانمرد، رادمرد، دست و دل باز!
( ( ایرمان سَرا، در شاهنامه فردوسی بزرگ و دیگر شاعران: مهمان خانه، مهمانسرا، مسافرخانه
پس به جای واژه فرانسوی هُتِل ( hotel ) می توان از واژه "ایرمان سَرا" بهره برد! ) )
در فرگرد 22 وَندیداد به خوبی از "ایرمان" سخن رفته است!

منابع• http://www.avesta.org/ka/ka_tc.htm• http://www.avesta.org/vendidad/
تعریف ارائه شده توسط لی لی بسیار زیبا و به حقیقت نزدیک است و تبدیل هو به ها به دو دلیل صورت گرفته است ؛ یکی زیبائی کلمه و دیگری گم نمودن ردپا . لذا هوخامنش در اصل و ریشه به معنای پیرو و مطیع و فرمانبردار دستورات ماورایی هو بوده است. اَهو به معنای هو اولیه یا آغازین و یا ازلی و ابدی . اهو را مَزِدا به معنای : نام هو آغازین را از خاطره پاک نکن بلکه آنرا به یاد داشته باش. دو حرف پیوندی، را ، هم در زبان فارسی قدیم و هم فارسی امروز نشانه مفعول بی واسطه بوده و می باشد و مَزِدا عبارت است از فعل امر نفی یا نهی و ریشه در مصدر زِدودن داشته است به معنای پاک کردن یا فراموش کردن .
...
[مشاهده متن کامل]

مَزِدی سنا در مراحل اولیه پیدایش یک نوع تمرین تمرکز فکری بطور انفرادی و دسته جمعی ( هم سنگ یوگای خردمندان هندو ) بوده است در جهت تقویت حافظه و بیدار نمودن استعداد حفظ کردن و بخاطر سپردن کلام و پند و اندرز های خردمندان و آموزگاران و انتقال آن سینه به سینه به نسل های آینده قبل از پیدایش خط و لوح های گلی . پسوند سنا به معنای تشویق شاگردان بابت حفظ کردن و بخاطر سپردن کلام بزرگان بوده و با پیدایش زرتشت مَزِدی سنا به آئین ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات و طاعات و بندگی به اَهو را مزدا تبدیل شده و معنا و مفهوم اولیه خود را از دست داده و از مسیر اصلی منحرف شده و به روی گمراهه روان و جاری گشته تا به امروز. هو در اصل و ریشه نام خدای پدر در زبان و فرهنگ قوم فارسی زبان ایلام ( elam با تلفظ اِل آم یا ایل عام ) و مخترع یکی از خطوط سه گانه میخی و مقر فرمانروایی زمینی وی در پانتئون ها یا مجامع خدایان در شهر های باستانی شوش ( در استان خوزستان ) و اِشان ( در استان فارس ) بوده است. یاهو خدای قوم اکّد ( اک کد به معنای کوتاه قد. وارث فرهنگ و تمدن قوم فارسی زبان سومر و بخشی از فرهنگ و تمدن قوم فارسی زبان ایلام و بنیانگذار اولین امپراتوری روی کره زمین ) و یاهوَه یا یَهوَه قوم یهود و اَهو قوم پارس و گیاه معروف هوم قوم فارسی زبان سومر و مخترع یکی دیگر از خطوط میخی سگانه و هوم موبدان زرتشتی جملگی ریشه خود را در هو ایلامیان دارند و از آسمان به روی زمین نیافتاده اند. عنوان هخامنشیان با حروف لاتین و به زبان آلمانی به شکل Archemenied نوشته می شود. پیشوند Arche با لهجه های مختلف به شکل های آرخه و آرکه و یا آرشه ( ارخ یا ارک یا آرش یا عرش ) تلفظ می شوند به زبان عبری به معنای کشتی و بخصوص کشتی نوح. پسوند menied با تلفظ مِنید در اصل به شکل manid با تلفظ مَنید بوده است که به زبان فارسی نشانه صفت ملکی و به معنای مال من هستید یا به من تعلق دارید. بصورت مفرد یعنی به شکل " آرشه من " به معنای کشتی من، در میدان رقابت با داستان کشتی نوح به پیدایش رسیده است. منظور اینکه اگر کشتی نوح فقط اعضای خانواده و چند تا از دوستان و آشنایان نوح و تعدادی از موجودات زنده را از طوفان چهل شبانه روزی نجات داد ، کشتی من همه شما و کلیه موجودات را نجات خواهد داد. این احتمال هم شاید بسیار قوی و قریب به یقین و نزدیک به حقیقت باشد که خاندان هخامنشی سر سلسله و دودمان و جد اول خود را نوح یا یکی از سرنشینان اولیه کشتی نوح می پنداشته اند.
بهر حال اگر کشتی یا عرشه نوح بطور واقعی و تاریخی وجود داشته بوده و تمثیل کشتی کیهانی نبوده باشد، باید جسد آنرا در رسوبات آب های خلیج فارس بین دلتای شط العرب و تنگه هرمز جستجو کرد و نه بر روی کوهای آرارات ( به معنای محل تجمع شورای آرا ) . شاید هم عنوان هخامنش بصورت؛ ها خامه نوش بوده باشد. ها نشانه جمع که از انتهای کلمه به اول آن منتقل شده باشد : خامه نوش ها. خامه به معنای سر شیر . بصورت جمع : هاخامه نوشیان.
چرا عمر آن شکر فروش امید زنده باد حافظا / تا که شاید تفقدی کند این طوطیان شکر خا و آزادیخواه را ؟ /

Huchamanesh با تلفظ هو خا مَنِش. هوخا به معنای خواهان یا طرفدار هو و منش به معنای رفتار و پیروی.
درود، هخامنش جد و نیای تمامی سلسله هخامنشیان بود و معنی اسمش به معنی اندیشه راست یا دوست دار اندیشه است که با کلمه فیلوسوفوس هم معنی است. این کلمه مرکب از دو واژه هخه و منش است و با دگرگونی ها زیادی همچون هخمنش و هخمنیش می تواند خوانده بشود.
#هخامنش 𐏃𐎧𐎠𐎶𐎴𐎡𐏁
هخا منش = هخا از ریشه آریایی و ایران باستان *s�čaH ساکا و *sekʷ - ساکو به چم پیرو منش از ریشه آریایی و ایران باستان *mnā́ منا یا مانا به چم خرد و فکر کردن = پیرو خرد و فکر
...
[مشاهده متن کامل]

از واژه *sekʷ - به چم دوست و پیرو واژگان زیر در زبان های اروپایی ساخته شده است:
لاتین: secus سکیوس به چم اجتماعی
Albanian: shok شوک در آلبانیایی
به چم ( معنی ) دوست
Catalan: soci سوسی در کاتالان
به چم ( معنی ) اجتماعی

Italian: socio سوسیو در
ایتالیایی به چم اجتماعی

Portuguese: s�cio ساوسیو
در پرتغالی به چم شریک
Sicilian: sociu سوسیوو در سیسیلی یکی از زبان های محل
ایتالیا به چم شریک
Spanish: socio سوسیوو
در اسپانیایی به چم شریک social : سوشیال در
انگلیسی به چم اجتماعی

همچنین از واژه *mnā́ منا در زبان های اروپایی واژگان زیر ساخته شده است.
mind :مایند در انگلیسی به چم ذهن MEMOR : مممور در ایتالیایی به چم یادم می آید MEMORY: مموری در انگلیسی به چم حافظه memore: مموره در ایتالیایی و
اسپانیایی به چم آگاه یا یادآور کننده

پس از 2500 که امپراتوری بزرگ هخامنشی ازبین رفته است هنوز ریشه های خردی و فکری ایشان در میان مردمان سرزمین های آن امپراتوری بزرک وجود دارد و زنده است. ایرانیان نخستین مردمان اجتماعی و متفکر جهان بوده اند و تمام واژگان با مفهموم و زیستار ( طبیعت ) همگرایی از واژگان این سامان و این سرزمین ریشه گرفته است
مارا در ایتا دنبال کنید
@iranaryan

هخامنش می تونه به انگلیسی pal temper هم ثبت بشه
برای نشون دادن معنی دقیقتر
این همه توضیح نمیخواد فقط یه کوچولو جمله هست
معنی هخامنشی = نام سلسله ای از پادشاهان ایرانی در روزگاران کهن
خ همون ک است و خاخام یعنی کاکام
همون کاکو شیرازی
در کردی کاکا یعنی برادر یا پدر
هخا منش اکا منش
آقا منش چون ق وک هم یکی هستن
هخامنش یعنی آقا منش
خ دراصل ک بوده و ک را هم میشود ق خواند
هخا. یعنی اخا
اخا میشود آقا یعنی مذکر و یعنی برادر عربی
هخا هم عربی هم فارسی
کرد ها در بعضی کلمات خ را ک می خوانند
پس کردی هم هست
منیش یعنی من هم به کردی و منش در فارسی معنی کلمه درون
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی ازمن میاد
در انگلیس ی هیومن یعنی انسان
که به کردی ویا فارسی یعنی او. ومن که یعنی انسان
نهایت هخا منش یعنی آقا منش
یعنی مانند آقا بودن
یعنی مانند برادر بودن

هخامنش از ترکیب کلمه عبری ( هاخام ) و ( منش ) تشکیل شده
هاخام به فرد دانا و خردمند گفته میشود
هاخام به زبان عربی هم وارد شده و تبدیل به حکیم شده در واقع خاخام های یهود را در قدیم هاخام میگفتند
زبان شناس گرامی ، ایرزاد، از جستار ارزنده شما در باره هخامنش بسیار سپاسگزارم. باشد که از یادداشت هاو گفتار شما بیشتر بیاموزیم.
در جواب علیرضا که میگه فارسها شاخه ای از لر هستن و هزار معنی از بالاگریوه درآورده باید بگم من خودم لرم و
لر ( لهراسب ) شاخه ای از پارس هستن و زبان لری هم راستا و هم ریشه با زبان فارسی و از پارسی میانه ساسانی و پارسی هخامنشی سرچشمه میگیرد، و در دسته زبانهای پارسی غربی و جنوبی غربی است همچون فارسی و باید گفت پارسی لری، چون لری صفت است و نام نیست،
...
[مشاهده متن کامل]

گریوه=گریه و ربطی به گروه و اون همه توهمات تو نداره
اصلا گرییو گر یویا نداریم تو لری
ما لرها گروه رو همون گروه میگیم و گریه را گریوه میگیم
من خودم لرم و میبینم برخی لرها الکی واژه هارو میپیچونن تا ازش
برداشت مختلف کنن
۹۵درصد واژگان لری منطبق با فارسی و الکی مردم گول نزنید

پادشاه قناتها و چاهها. ( کاشف یا مخترع چاه یا قنات آب )
مردمی که در کنار چاه آب زندگی می کنند .
مرد خوب یا مردم خوب
هخامنش
مینه ( معنی ) این واژه را هم می توان از زبان آلمانی فهمید: هَخامَنِش : هَخا - مَنِش
هَخا = Hoch = بالا ، والا ، بلند
مَنِش = Mensch =به آلمانی هومَن ( انسان ) را میگویند و ریشه ء واژه هندو اروپایی :مَن از کارواژه ء مَنیدن = اندیشیدن ، فکر کردن است : در انگلیسی to main و آلمانی meinen
...
[مشاهده متن کامل]

هَخامنش = Hochmensch ( هُخ مِنش ) : اندیشهء والا ، فکر بلند
به پارسی امروز : اندیشه برتر ، انسان برتر
به انگلیسی : superman ( زِبَرمَن ، زِبَرمان )
به آلمانی امروز : Uebermensch ( اوبِرمِنش ) ( اَبَرمَنِش، اَبَرمَن ، اَبَرمان= اَبَرمَرد )

بنیانگذار سلسله ی هخامنشی در سده ی هشتم پیش از میلاد
در ایران باستان هخامنیش
هَخامنش : دوست منش. دارنده اندیشه راست. نام سردودمان هخامنشیان .
هَخامنش
لغت نامه دهخدا
هخامنش . [ هََ م َ ن ِ ] ( اِخ ) یا هخامنیش ، در پارسی باستان مرکب از دو جزء است . جزء اول هخی به معنی دوست و یار و جزء دوم منیش ازمنه به معنی حس باطنی ، فهم و شعور و اندیشیدن و جمعاً به معنی �دوست منش � است . وی سر دودمان سلسله ٔ هخامنشی و جد اعلای کورش و داریوش است . ( از حاشیه ٔ برهان چ معین ) . وی بزرگ خاندان خود و از مشاهیر فارس بوده اما به سلطنت نرسیده و نخستین کسی که از خانواده ٔ او به حکومت فارس رسید فرزند او چش پش اول بود. ( از ایران باستان پیرنیاج 1 ص 426 ببعد ) . رجوع به هخامنشی و هخامنشیان شود.
...
[مشاهده متن کامل]

هخامنش جد کوروش بود که پارس را بنا نهاد.
هخا به معنی : پیرو و دوستدار
منش به معنی : تفکر و اندیشه
در نتیجه هخامنش یعنی : پیرو تفکر یا دوستدار اندیشه.

در زبان لری ( هخا/خاک منش/صفت ) در صورت کلی به معنای خاکی صفت یا مانند خاک می باشد.
در زبان یونانی آن را هیتاسپس
می نامند
هیتاسپ::هیتاسب.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس